Perdic | افزاینده قدرت موتور | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	augmentor U	افزاینده قدرت موتور

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	engine power U	قدرت موتور
	engine performance U	قدرت موتور
	motor output U	قدرت خروجی موتور
	high power engine U	موتور با قدرت زیاد
	dynamometer U	قدرت موتور سنج اتومبیل
	club propeller U	ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
	cruise control U	کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
	intermediate contingency U	قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
	incremental U	افزاینده
	additive U	افزاینده
	accretive U	افزاینده
	ingravescent U	افزاینده
	additives U	افزاینده
	multiplier U	افزاینده
	augmentative U	افزاینده
	multiplicative U	افزاینده
	augmenter U	افزاینده
	additives U	افزاینده افزوده
	multiplier U	بس شمارنده افزاینده
	electron multiplier U	افزاینده الکترون
	additive U	افزاینده افزوده
	step up gear U	چرخ دنده افزاینده
	motoring U	گرداندن موتور اصلی توسط استارتر بمنظوری جزاستارت موتور
	empower U	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
	empowered U	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
	empowers U	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
	empowering U	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
	engine U	موتور بنزینی موتور احتراق داخلی
	external combustion engine U	موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
	creativeness U	قدرت خلاقه قدرت ابداع
	variable geometry engine U	موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
	engine mounting U	نصب موتور قرارگاه موتور
	dictatorship of proletariat U	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
	countervailing power U	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
	supercharger U	شارژری که توسط میل لنگ وچرخدنده افزاینده و یاتوربینی که در مجرای اگزوزقرارگرفته میچرخد و دانسیته هوا را افزایش میدهد
	firing order U	ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
	authoritarainism U	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
	slip ring induction motor U	موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
	flat twin engine U	موتور بوکسر دو سیلندر موتور سیلندر متقابل با دوسیلندر
	double squirrel cage motor U	موتور قفس سنجابی دوبل موتور با شیار دوبل
	electron multiplier U	چند برابر کننده الکترونی افزاینده الکترونی
	single phase induction motor U	موتور القائی یک فازه موتور اندوکسیونی یک فازه
	radar discrimination U	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
	gradient circuit U	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
	sovereignty U	قدرت
	will power <idiom> U	قدرت
	tension U	قدرت
	posses U	قدرت
	capability U	قدرت
	strengths U	قدرت
	strength U	قدرت
	ability U	قدرت
	strong-arm U	قدرت
	strong arm U	قدرت
	authority U	قدرت
	potency U	قدرت
	zing U	قدرت
	posse U	قدرت
	tensions U	قدرت
	force U	قدرت
	forces U	قدرت
	vigour U	قدرت
	godown U	قدرت
	energies U	قدرت
	vim U	قدرت
	vigor U	قدرت
	nerves U	قدرت
	nerve U	قدرت
	energy U	قدرت
	power takeoff U	قدرت
	strenght U	قدرت
	inauthoritative U	بی قدرت
	forcing U	قدرت
	vis U	قدرت
	might U	قدرت
	powered U	قدرت
	powering U	قدرت
	commanding U	با قدرت
	abilities U	قدرت
	powers U	قدرت
	power U	قدرت
	motor- U	موتور
	motored U	موتور
	motor U	موتور
	double row U	موتور
	machinery U	موتور
	jet engines U	موتور جت
	power head U	سر موتور
	jet engine U	موتور جت
	engine U	موتور
	motors U	موتور
	heaven U	قدرت پروردگار
	receptivity U	قدرت پذیرش
	reflecting power U	قدرت انعکاس
	authority symbol U	نماد قدرت
	enterprises U	قدرت اقدام
	superpowers U	ابر قدرت
	bond strength U	قدرت پیوند
	sight U	قدرت دید
	high powerd money U	پول پر قدرت
	high power transistor U	ترانزیستور قدرت
	bearing capacity U	قدرت تحمل
	basicity U	قدرت بازی
	authority figure U	مظهر قدرت
	high power transformer U	ترانسفورماتور قدرت
	high power microscope U	میکروسکوپ پر قدرت
	saber rattling U	قدرت نمایی
	high power engine U	موتورپر قدرت
	cutting capacity U	قدرت برش
	scattering power U	قدرت پراکندگی
	sights U	قدرت دید
	superpower U	ابر قدرت
	refractive power U	قدرت شکست
	conveying capacity U	قدرت انتقال
	horse power U	قدرت اسب
	resolving power U	قدرت تفکیک
	countervailing power U	قدرت همسنگ
	palgwe U	فوق قدرت
	almightiness U	قدرت کامل
	low power stage U	طبقه کم قدرت
	retentivity U	قدرت نگهداری
	low power transistor U	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
	monopoly power U	قدرت انحصاری
	benumb U	بی قدرت کردن
	scepter U	قدرت یا اقتدارسلطنتی
	power loss U	تلف قدرت
	cans U	قدرت داشتن
	absorbency U	قدرت جذب
	canning U	قدرت داشتن
	can U	قدرت داشتن
	absorption power U	قدرت جذب
	power distribution U	پخش قدرت
	solvency U	قدرت حلالپوشی
	power dissipation U	اتلاف قدرت
	circuit breaking capacity U	قدرت قطع
	power factor U	ضریب قدرت
	prepotency U	قدرت کامل
	power function U	تابع قدرت
	power loss U	گمگشتگی قدرت
	power outege U	قطع قدرت
	power source U	منبع قدرت
	power stroke U	مرحله قدرت
	power structure U	ساخت قدرت
	power supplay U	منبع قدرت
	power test U	ازمون قدرت
	power transmission U	انتقال قدرت
	input power U	قدرت ورودی
	fullest U	تمام قدرت
	accelerating power U	قدرت شتاب
	full U	تمام قدرت
	prepotence U	قدرت کامل
	ionic strength U	قدرت یونی
	power cable U	کابل قدرت
	acidity U	قدرت اسیدی
	on U	در اوج قدرت
	leverage U	قدرت نفوذ
	imperium U	قدرت مطلقه
	rating plate U	پلاک قدرت
	pi accepting U	قدرت پی پذیری
	combat power U	قدرت رزمی
	power failure U	قطع قدرت
	puissance U	توان قدرت
	increase of power U	افزایش قدرت
	power consumption U	مصرف قدرت
	cogency U	قدرت عقیده
	authoritarianism U	قدرت طلبی
	firepower U	قدرت شلیک
	adhesive stress U	قدرت چسبندگی
	hands U	قدرت توپگیری
	power failures U	قطع قدرت
	heavens U	قدرت پروردگار
	fluxing power U	قدرت سیلان
	economic potential U	قدرت اقتصادی
	resolutions U	قدرت تشخیص
	resolution U	قدرت تشخیص
	economic power U	قدرت اقتصادی
	effective power U	قدرت موثر
	creativity U	قدرت ابداع
	creativity U	قدرت خلاقه
	authority U	مرجع قدرت
	voltage source U	منبع قدرت
	fasces U	قدرت مجازات
	emissive power U	قدرت صدور
	fire power U	قدرت اتش
	fire power U	قدرت تیراندازی
	useful power U	قدرت مفید
	will to power U	قدرت خواهی
	world power U	قدرت دنیوی
	world power U	قدرت جهانی
	will-power U	قدرت اراده
	purchasing power U	قدرت خرید
	driving power U	قدرت محرکه
	like a ton of bricks <idiom> U	به شدت یا با قدرت
	explosive force U	قدرت انفجار
	explosive energy U	قدرت انفجار
	magnitude U	شدت قدرت
	omnipotence U	قدرت مطلق
	omnipotence U	قدرت تام
	authoritarians U	قدرت طلب
	authoritarian U	قدرت طلب