Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pit crew
U
افراد مامور کمک به هرراننده در منطقه خود او
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
longtour area
U
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
internees
U
فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
muster roll
U
دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
internee
U
فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
feet dry
U
هواپیمای رهگیر یا مامور پشتیبانی مستقیم روی منطقه است
characterization
U
مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
rading party
U
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
drop zone
U
منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
private
U
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates
U
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
levee en masse
U
عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
delegates
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegating
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegated
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegate
U
مامور فرستاده مامور کردن
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
damage area
U
منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens
U
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
sanctuaries
U
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary
U
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
airspace reservation
U
منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
landing area
U
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
area of military significant fallout
U
منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
run up area
U
منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
service area
U
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
staging area
U
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
grid zone
U
منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
haven submarine
U
منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
polynia
U
منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
prohibited area
U
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
leave area
U
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
battery of tests
U
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
skid row
<idiom>
U
منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
area oriented
U
بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
concentration area
U
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
zone of fire
U
منطقه اتش منطقه تیراندازی
remoter
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remotest
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
crossing area
U
منطقه گذار منطقه پایاب
combat zone
U
منطقه رزمی منطقه نبرد
sector
U
منطقه عمل منطقه مسئولیت
kill area
U
منطقه خطر منطقه تلفات
sectors
U
منطقه عمل منطقه مسئولیت
tropopause
U
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
ranging
U
تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
holding area
U
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
motif
U
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
clandestine assembly area
U
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
axial route
U
مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
comparative cover
U
پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
demolition target
U
منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
line crosser
U
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
launching area
U
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
defense coastal area
U
منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
airspace prohibited area
U
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
demolition guard
U
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
demilitarization
U
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
separation zone
U
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
sweep
U
تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
island bases
U
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
island
U
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
islands
U
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
intersectional service
U
قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
trooped
U
افراد
troop
U
افراد
trooping
U
افراد
enlisted personnel
U
افراد
personnel
U
افراد
men
U
افراد
enlistedman
U
افراد
top-level
U
افراد عالیرتبه
liberty men
U
افراد مرخصی
category
U
طبقه افراد
equal status persons
U
افراد همپایه
platoons
U
جوخهء افراد
enlistee
U
افراد داوطلب
head counts
U
جمع افراد
head count
U
جمع افراد
enlisted personnel
U
طبقه افراد
service club
U
باشگاه افراد
personnel status
U
وضع افراد
withindoors
U
افراد داخل
cognoscenti
U
افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
filler personnel
U
افراد جایگزینی
roll call
U
نامیدن افراد
platoon
U
جوخهء افراد
packed out
پر و مملو از افراد
morale
U
روحیه افراد مردم
rouse out
U
بیدار کردن افراد
the common wealth of learning
U
افراد اهل علم
dependents
U
افراد تحت تکفل
target audience
U
افراد مورد نظر
commandos
U
افراد نیروی مخصوص
transfer station
U
محل انتقال افراد
transfer station
U
محل اعزام افراد
special olympics
U
المپیک افراد استثنایی
receptee
U
افراد مورد پذیرش
troops
U
افراد قسمتها سربازان
part owners
U
افراد شریک المال
family size
U
تعداد افراد خانواده
noncombatant
U
افراد غیر نظامی
commando
U
افراد نیروی مخصوص
posse comitatus
U
دسته افراد پلیس
characterization
U
نوشتن بیوگرافی افراد
close station
U
افراد بدو مرخص
cimmerian
U
افراد کشور فلمات
personal error
U
خطاهای انفرادی افراد
aptitude area
U
حیطه قابلیت افراد
billet slip
U
لوحه اسکان افراد
billet slip
U
کارت محلهای افراد
bachelor quarters
U
منازل افراد مجرد
personnel monitoring
U
بازرسی بدنی از افراد
army deposit fund
U
پس انداز انفرادی افراد
condemns
U
محکوم کردن افراد
condemning
U
محکوم کردن افراد
avast
U
افراد به جای خود
coachload
U
افراد سوار بر درشکه
swallow one's pride
<idiom>
U
متواضع کردن افراد
play the field
<idiom>
U
با افراد مختلفی قرارگذاشتن
top-level
U
توسط افراد عالیرتبه
favouritism
U
افراد مورد توجه
condemn
U
محکوم کردن افراد
area assessment
U
ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
air defense action area
U
منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
huddling
U
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
personal salute
U
تیر سلام برای افراد
huddled
U
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
people sniffer
U
رادار کشف افراد دشمن
aptitude area
U
حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
huddles
U
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
biographical information blank form
U
فرم پر نشده بیوگرافی افراد
chartering
U
بین افراد دلالت کند
chartered
U
بین افراد دلالت کند
life line
U
طناب اتصال افراد به یکدیگر
leatherneck
U
جزو افراد تفنگداران دریایی
rotation
U
تعویض نوبتی یکانها یا افراد
charter
U
بین افراد دلالت کند
sociometry
U
سنجش روابط افراد جامعه
Do not admit any outsiders.
U
افراد غیره را راه ندهید
personal salute
U
مراسم سلام افراد برجسته
Applicants flooded in.
U
سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
biographical intelligence
U
اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
posse
U
دسته افراد پلیس جماعت
IMA
U
قالب ها و خصوصیات افراد است
troop housing
U
کوی درجه داران یا افراد
intransit strenth
U
افراد در حال حرکت یا انتقال
lockstep
U
پیشروی افراد پشت سریکدیگر
posses
U
دسته افراد پلیس جماعت
whom it may concern
U
برای اطلاع افراد ذیربط
charters
U
بین افراد دلالت کند
Certain notorious ( dubious ) characters .
U
عده افراد معلوم الحال
huddle
U
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
roll call
U
حاضر و غایب کردن افراد
assembly
U
محل بسیج افراد احتیاط
air surface zone
U
منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
agent
U
مامور
missionary
U
مامور
agents
U
مامور
commissionaires
U
مامور
pursuivant
U
مامور
commissionaire
U
مامور
ranksman
U
مامور صف
official
U
مامور
commissioners
U
مامور
commissioner
U
مامور
functionery
U
مامور
bedell
U
مامور
bedel
U
مامور
officers
U
مامور
appointed
U
مامور
missionaries
U
مامور
functionary
U
مامور
officer
U
مامور
functionaries
U
مامور
army standard score
U
نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
preference blank
U
دستگاه کشف علایق وسرگرمیهای افراد
intermarriage
U
ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
CSE
U
آزمونیدر بریتانیا کهاز افراد 51 یا 61 سالهبعملمیاید
split ticket
<idiom>
U
انتخاب افراد سیاسی برای رای
character guidance
U
راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
atomistic evalution
U
ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
oral trade test
U
ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
lunatic fringe
U
افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
human machine interface
U
حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
emissaries
U
مامور سری
bumbailiff
U
مامور اجرا
he was ordered to europe
U
او مامور اروپا شد
lictor
U
مامور اجرا
consular officer
U
مامور کنسولی
counterspy
U
مامور ضد جاسوسی
emissary
U
مامور سری
communicants
U
مامور ابلاغ
emissary
U
مامور مخفی
file clerk
U
مامور بایگانی
officer
U
مامور متصدی
officers
U
مامور متصدی
assignee
U
نماینده مامور
emissaries
U
مامور مخفی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com