English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
annunciator U اعلام کننده فرامین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
armstrong U سیستم عمل کننده فرامین موشک هدایت شونده
blazer U اعلام کننده
pronouncer U اعلام کننده
proclaimer U اعلام کننده
hanger U اعلام کننده
hangers U اعلام کننده
annunciator U اعلام کننده
blazers U اعلام کننده
enunciator U اعلام کننده
agent authentication U معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
authenticator U اعلام کننده نشانی
indictor U اعلام جرم کننده
indicter U اعلام جرم کننده
capped pawn U پیاده مات کننده از پیش اعلام شده شطرنج
capped knight U اسب مات کننده از پیش اعلام شده شطرنج
forms U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
formed U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
early warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
alerting service U قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
system commands U فرامین سیستم
fire commands U فرامین اتش
immediate mode commands U فرامین مد صریح
sequence of command U ترتیب توالی فرامین
auxiliary control surfaces U سطوح فرامین کمکی
control flag U پرچم کنترل فرامین
ailavator U سطوح فرامین روی بال
command issuing office U دفتر توزیع فرامین یکان
backtell U رله کردن دستورات تکرار فرامین
heteronomy U انقیادوپیروی از فرامین وقوانین شخص دیگری
armstrong U سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
balanced control surfaces U سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
gust lock U قفل داخلی سطوح فرامین که از حرکت انها در اثر باد شدیدجلوگیری میکند
hooks U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hook U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
actuating horns U اهرمهایی که کابلهای کنترل به انهامتصل شده و توسط انها سطوح فرامین را حرکت میدهند
control lock U وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
synchroreceiver U دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
anti servo tab U بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
canard U رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canards U رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
air alert warning U اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
acknowledgements U اعلام
acknowledgement U اعلام
acknowledgments U اعلام
Annunciation U اعلام
enunciation U اعلام
enouncement U اعلام
meld U اعلام
declarations U اعلام
declaration U اعلام
annunciator U اعلام گر
promulgation U اعلام
intimation U اعلام
intimations U اعلام
notification U اعلام
proclamation U اعلام
predication U اعلام
promulgator U اعلام
indiction U اعلام
indigitation U اعلام
proclamations U اعلام
sound alarm U اعلام صدا
alerting U اعلام خطرکردن
promulgating U اعلام کردن
promulgates U اعلام کردن
promulgated U اعلام کردن
promulgate U اعلام کردن
broadcast U اعلام کردن
broadcasts U اعلام کردن
enunciating U اعلام کردن
enunciates U اعلام کردن
enunciated U اعلام کردن
vociferator U اعلام دارنده
warning U اعلام خطر
warnings U اعلام خطر
larum U اعلام خطر
line call U اعلام خط نگهدار
blazon U اعلام کردن
statement U اعلام کردن
statements U اعلام کردن
proclamation U اعلام کردن
call out U اعلام خطر
proclamations U اعلام کردن
enunciate U اعلام کردن
announcing U اعلام کردن
announces U اعلام کردن
foretoken U اعلام قبلی
quotes U اعلام کردن
disclosed U اعلام شده
declaration U اعلامیه اعلام
quoted U اعلام کردن
declarations U اعلامیه اعلام
quote U اعلام کردن
exclaims U اعلام کردن
enounce U اعلام کردن
enunciable U اعلام کردنی
promulgator U اعلام دارنده
promulge U اعلام کردن
indictments U اعلام جرم
indictment U اعلام جرم
impeachment U اعلام جرم
enouce U اعلام کردن
promulgation U اعلام دارنده
exclaim U اعلام کردن
announced U اعلام کردن
announce U اعلام کردن
acclaims U اعلام کردن
acclaiming U اعلام کردن
receipt U اعلام وصول
receipts U اعلام وصول
touche U اعلام برخورد
damm U بد اعلام کردن
acclaimed U اعلام کردن
acclaim U اعلام کردن
exclaiming U اعلام کردن
exclaimed U اعلام کردن
declaration of interest U اعلام بهره
declaredly U بطور اعلام
statement of charge U اعلام اتهامات
acknowledgment U اعلام وصول
advice of fate U اعلام وضعیت
advising bank U اعلام میکند
acknowledgement of receipt U اعلام وصول
receipts U اعلام وصول نمودن
call out U اعلام خطر کردن
receipt U اعلام وصول نمودن
to call a meeting U جلسهای را اعلام کردن
acknowledgment U اعلام معرف اعتراف
test announcement U اعلام نتیجه ازمایش
acknowledging U اعلام معرف کردن
impeaching U اعلام جرم کردن
impeaches U اعلام جرم کردن
impeached U اعلام جرم کردن
impeach U اعلام جرم کردن
acknowledging U اعلام نشانی کردن
issue price U قیمت اعلام شده
acknowledging U اعلام وصول کردن
declaration of indulgence U اعلام ازادی دینی
absolve U اعلام بی تقصیری کردن
absolved U اعلام بی تقصیری کردن
chemical alarm U اعلام خطر شیمیایی
fab U اعلام موافقتبا چیزی
The results of the competition were announced . U نتایج مسابقه اعلام شد
blinds U چراغ اعلام خطر
blinded U چراغ اعلام خطر
blind U چراغ اعلام خطر
local warning U اعلام خطر محلی
merged U اعلام مسیر تعقیب
acknowledgment U شماره اعلام وصول
very pistol U طپانچه اعلام خطر
absolves U اعلام بی تقصیری کردن
line call U اعلام خط نگه دار
absolving U اعلام بی تقصیری کردن
net authentication U اعلام معرف در شبکه
time orderly U نگهبان اعلام ساعت
warning net U شبکه اعلام خطر
warning signal U علامت اعلام خطر
caution flag U پرچم اعلام خطر
indict U اعلام جرم کردن
promulgation of treaty U اعلام مفاد معاهده
proclamatory U متضمن اگهی یا اعلام
airborne early warning U اعلام خطر هوابرد
acknowledge U اعلام وصول کردن
acknowledgements U اعلام وصول رسید
acknowledge U اعلام معرف کردن
early-warning U اعلام خطر کردن
early warning U اعلام خطر کردن
acknowledge U اعلام نشانی کردن
announce in advance U از پیش اعلام کردن
aldis lmap U چراغ اعلام خطر
indicted U اعلام جرم کردن
indicting U اعلام جرم کردن
indicts U اعلام جرم کردن
acknowledgments U اعلام وصول رسید
alert station U ایستگاه اعلام خطر
hails U اعلام ورود کردن
hailing U اعلام ورود کردن
hailed U اعلام ورود کردن
hail U اعلام ورود کردن
pretypify U قبلا اعلام کردن
alerted U اعلام خطر اژیرهوایی
acknowledges U اعلام نشانی کردن
acknowledges U اعلام معرف کردن
delayed whistle U سوت اعلام افساید
pyrotechnics U فشفشفه اعلام خطر
battle lantern U چراغ اعلام خطر
suggestio falsi U افهار و اعلام نادرست
acknowledgement U اعلام وصول رسید
alerts U اعلام خطر اژیرهوایی
alert U اعلام خطر اژیرهوایی
declared capital U سرمایه اعلام شده
declared value U قیمت اعلام شده
acknowledges U اعلام وصول کردن
declared value U بهای اعلام شده
control and warning center U سیستم کنترل و اعلام خطر
request for quotation U تقاضا برای اعلام قیمت
to announce one's arrival U ورود خود را اعلام کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com