Perdic | اعاده تصرف عدوانی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	redisseinsin U	اعاده تصرف عدوانی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	forcible entry and detainer U	تصرف عدوانی
	forceble entry and detainer U	تصرف عدوانی
	abates U	غصب یا تصرف عدوانی
	forcible de ainer U	ضبط یا تصرف عدوانی
	abating U	غصب یا تصرف عدوانی
	deforce U	تصرف عدوانی کردن
	abated U	غصب یا تصرف عدوانی
	disseise U	تصرف عدوانی کردن
	abate U	غصب یا تصرف عدوانی
	restitution U	اعاده تصرف
	re entry U	اعاده تصرف
	re-entry U	اعاده تصرف
	suppliant U	خواهان دعوی اعاده تصرف
	forcible entry and detainer U	ید عدوانی
	forcible U	عدوانی
	unjust U	عدوانی
	forcible entry U	ورود عدوانی
	request for discharge U	عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
	repetition U	اعاده
	rebounded U	اعاده
	restitution U	اعاده
	rebound U	اعاده
	rebounding U	اعاده
	rebounds U	اعاده
	reestablishment U	اعاده
	restoration U	اعاده
	repetitions U	اعاده
	redintegration U	اعاده
	return U	اعاده
	recourse U	اعاده
	returned U	اعاده
	returning U	اعاده
	returns U	اعاده
	re hearing U	اعاده دادرسی
	recessions U	اعاده کسادی
	re trial U	اعاده دادرسی
	restorers U	اعاده دهنده
	revert U	اعاده دادن
	reconversion U	اعاده مالکیت
	reconveyance U	اعاده مجدد
	reverted U	اعاده دادن
	reverting U	اعاده دادن
	reverts U	اعاده دادن
	restorer U	اعاده دهنده
	restoratives U	اعاده کننده
	recession U	اعاده کسادی
	new trial U	اعاده دادرسی
	remanded U	اعاده دادن
	remanding U	اعاده دادن
	remands U	اعاده دادن
	restorative U	اعاده کننده
	restore U	اعاده دادن
	restore U	اعاده کردن
	restored U	اعاده دادن
	restored U	اعاده کردن
	restores U	اعاده دادن
	restores U	اعاده کردن
	restoring U	اعاده دادن
	restoring U	اعاده کردن
	remand U	اعاده دادن
	restitute U	اعاده کردن
	restorable U	قابل اعاده
	returning U	اعاده بازگشت
	restoration U	اعاده ترمیم
	recuperative U	اعاده دهنده
	return U	اعاده بازگشت
	rehabilitation U	اعاده اعتبار
	returned U	اعاده بازگشت
	returns U	اعاده بازگشت
	rehabilitation U	اعاده اعتبار تاجرورشکسته
	rehabilitated U	اعاده اعتبار کردن
	rehabilitate U	اعاده اعتبار کردن
	rehabilitates U	اعاده اعتبار کردن
	rehabilitation U	اعاده حیثیت مجرم
	rectus in curia U	اعاده حق ترافع در دادگاه
	rehabilitating U	اعاده اعتبار کردن
	reverter U	حکم اعاده وضع
	replevin U	دعوی اعاده مالکیت
	retour sans protet U	اعاده بدون اعتراض
	possessory action U	دعوی اعاده مالکیت
	bankrupts certificate U	گواهی نامه اعاده حیثیت
	disgharge of bankrupt U	اعاده اعتبار تاجر ورشکسته
	republication of will U	اعاده اعتبار وصیت نامه
	vindication U	اعاده حیثیت [مثال شهرت یا آبرو ...]
	revalorization U	اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
	irredentism U	سیاست اعاده نقاط ایتالیایی زبان بایتالیا
	tenure U	تصرف
	arrangement U	تصرف
	occupancy U	تصرف
	arrangements U	تصرف
	keeping U	تصرف
	seizure U	تصرف
	originality U	تصرف
	occupation U	حق تصرف
	seizures U	تصرف
	possessorship U	تصرف
	acquest U	تصرف
	possession U	ید تصرف
	occupations U	حق تصرف
	occupation U	تصرف
	lien U	حق تصرف
	occupations U	تصرف
	possession U	تصرف
	right of possession U	حق تصرف
	tenability U	قابلیت تصرف
	seizor U	تصرف کننده
	possessory right U	حق تصرف یا مالکیت
	lien U	حق تصرف وثیقه
	prepossession U	تصرف قبلی
	right of lien U	حق تصرف وثیقه
	tenendum U	مدت تصرف
	take possession of U	تصرف کردن
	seizin U	تصرف املاک
	seizin U	تصرف مطلق
	seisin U	تصرف املاک
	inhabitancy U	تصرف حق سکنی
	glom on to U	تصرف کردن
	vesture U	تصرف اراضی
	figuration U	ترکیب تصرف
	come into U	تصرف کردن
	to get possession of U	تصرف کردن
	to come to U	تصرف کردن
	seisin U	تصرف مطلق
	to take possession of U	تصرف کردن
	put in possession U	تصرف کردن
	to come into U	تصرف کردن
	possessing U	در تصرف داشتن
	priority U	سبق تصرف
	grab U	تصرف کردن
	grabbed U	تصرف کردن
	grabbing U	تصرف کردن
	occupation U	تصرف کردن
	grabs U	تصرف کردن
	occupation U	اشغال تصرف
	seizes U	تصرف کردن
	occupy U	تصرف کردن
	seize U	تصرف کردن
	occupying U	تصرف کردن
	possess U	در تصرف داشتن
	possesses U	در تصرف داشتن
	priorities U	سبق تصرف
	larceny U	تصرف غیرقانونی
	hold U	تصرف کردن
	seizing U	تصرف توقیف
	modification U	تصرف در معنی
	deflowers U	تصرف کردن
	holds U	تصرف کردن
	seized U	تصرف کردن
	deflower U	تصرف کردن
	deflowering U	تصرف کردن
	occupations U	تصرف کردن
	occupations U	اشغال تصرف
	occupies U	تصرف کردن
	deflowered U	تصرف کردن
	possession by title of ownership U	تصرف به عنوان مالکیت
	orinality U	قوه انشا تصرف
	usucaption U	تصرف بلا معارض
	hold U	جا گرفتن تصرف کردن
	capturing U	تصرف کردن ربایش
	captures U	تصرف کردن ربایش
	holds U	جا گرفتن تصرف کردن
	to hold in fee U	تصرف مطلق داشتن در
	capture U	تصرف کردن ربایش
	mere right U	حق مالکیت بدون تصرف
	deforce U	تصرف غاصبانه کردن
	tenement U	هر چیز قابل تصرف
	regaining U	دوباره تصرف کردن
	dispossesses U	از تصرف محروم کردن
	dispossessing U	از تصرف محروم کردن
	interpolate U	دخل و تصرف در سند
	interpolated U	دخل و تصرف در سند
	expropriator U	سلب تصرف کننده
	regained U	دوباره تصرف کردن
	interpolates U	دخل و تصرف در سند
	regain U	دوباره تصرف کردن
	disposable income U	درامد قابل تصرف
	dispossess U	از تصرف محروم کردن
	interpolating U	دخل و تصرف در سند
	dispossessed U	از تصرف محروم کردن
	regains U	دوباره تصرف کردن
	tenements U	هر چیز قابل تصرف
	possesses U	تصرف کردن دارا بودن
	tenruial U	وابسته بمدت تصرف یااجاره
	ejectment U	حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
	lien U	حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
	secure U	تصرف کردن گرفتن هدف
	preoccupies U	از پیش اشغال یا تصرف کردن
	reduction into possession U	از قوه به فعل دراوردن تصرف
	secures U	تصرف کردن گرفتن هدف
	vested in possession U	واگذاری مال تحت تصرف
	preoccupying U	از پیش اشغال یا تصرف کردن
	possess U	تصرف کردن دارا بودن
	preoccupy U	از پیش اشغال یا تصرف کردن
	personal disposable income U	درامد قابل تصرف شخصی
	possessing U	تصرف کردن دارا بودن
	land control operation U	عملیات تصرف اماجهای زمینی
	misappropriation of public property U	تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
	things in possession U	اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
	deflorate U	تصرف شده بکارت ازدست داده
	knight service U	تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی