English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
debug U اشکال زدائی کردن
debugged U اشکال زدائی کردن
debugs U اشکال زدائی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
debugging U اشکال زدائی
debugger U اشکال زدائی
accretionof silt U رسوب زدائی
demagnetization U مغناطیس زدائی
magnetic reversal U عکس عمل مغناطیسی مغناطیس زدائی
discomfits U ایجاد اشکال کردن
discomfiting U ایجاد اشکال کردن
discomfited U ایجاد اشکال کردن
discomfit U ایجاد اشکال کردن
debugs U اشکال زدایی کردن
debugged U اشکال زدایی کردن
To raise difficulties . To creat obstacles. U اشکال تراشی کردن
debug U اشکال زدایی کردن
smoothest U صاف کردن بدون اشکال بودن
smooths U صاف کردن بدون اشکال بودن
smoothed U صاف کردن بدون اشکال بودن
smooth U صاف کردن بدون اشکال بودن
bugging U بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال
bug U بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال
bugs U بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال
graphs U اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن
graph U اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن
filling out U [پر کردن زمینه فرش با گل ها و یا اشکال مختلف جهت تزئین بیشتر متن]
utility U برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
gadroon U اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
traversing U اشکال
bugging U اشکال
bugs U اشکال
worriment U اشکال
nodes U اشکال
traverses U اشکال
traverse U اشکال
nodus U اشکال
dead lock U اشکال
node U اشکال
traversed U اشکال
drawback U اشکال
spinosity U اشکال
snaggy U پر اشکال
disadvantages U اشکال
bug U اشکال
disadvantage U اشکال
barely U با اشکال
drawbacks U اشکال
defect description U توضیح اشکال
demurrable U اشکال کردنی
smooth delivery U تحویل بی اشکال
debugging U اشکال زدایی
nuclide U اشکال اتمی
to tide over a difficulty U اشکال را بر طرف
troubleshooting U اشکال یابی
debug U اشکال زدایی
trouble shooting U رفع اشکال
hardness U اشکال سفتی
debugged U اشکال زدایی
impediments U محظور اشکال
impediment U محظور اشکال
debugs U اشکال زدایی
to make difficulties U اشکال تراشیدن
diversely U به اشکال مختلف
description of error U توضیح اشکال
burbles U اشکال بی نظمی
i can add rapidly U به اشکال ما افزود
difficulties U اشکال زحمت
debugger U اشکال یابی
burbling U اشکال بی نظمی
difficulty U اشکال زحمت
burbled U اشکال بی نظمی
burble U اشکال بی نظمی
baboons U اشکال مضحک
geometrical figures U اشکال هندسی
geometric shapes U اشکال هندسی
forms of currency U اشکال پول
fault description U توضیح اشکال
error description U توضیح اشکال
baboon U اشکال مضحک
wells U بدون اشکال اوه
well U بدون اشکال اوه
swarm U چندین اشکال برنامه
swarms U چندین اشکال برنامه
swarmed U چندین اشکال برنامه
kaleidoscope U لوله اشکال نما
debug aids U ادوات اشکال زدایی
debugger U برنامه اشکال زدایییثلاعللهگل
similar figures U اشکال همانندیا متشابه
to create a difficulty U اشکال پیش اوردن
debugging aids U وسائل اشکال زدایی
acataposis U اشکال عمل بلع
handicap U امتیاز دادن اشکال
debugging aids U ادوات اشکال زدایی
handicaps U امتیاز دادن اشکال
debugging a program U اشکال زدایی یک برنامه
it is particularly difficult U یک اشکال بخصوصی دارد
diversiform U دارای اشکال مختلف
To get into difficulties. U دچار اشکال شدن
There is the rub. U اشکال درهمین جااست
dysphonia U اشکال در حرف زدن
kaleidoscopes U لوله اشکال نما
dysphagia U اشکال دربلعیدن غذا
bottle neck U مانع اشکال کار
program debugging U اشکال زدایی برنامه
adding U قرار دادن اشکال کنار هم
add U قرار دادن اشکال کنار هم
filet U توری دارای اشکال مربع
adds U قرار دادن اشکال کنار هم
pressed for time <idiom> U با اشکال وبه سختی وقت
galanty show U نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
proteus U خدای دریا که اشکال مختلف بخودمیگرفته
To put obstacles in the way. U سنگ انداختن درکاری (اشکال تراشیدن )
pleomorphic U چند شکلی دارای اشکال وصور مختلف
patterns U مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
zoomorphism U استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
primitive U برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی
pattern U مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
intarsia U منبت کاری و تزئین گل و بوته و اشکال بر روی چوب
bioastronautics U مطالعه اثرات مسافرتهای فضایی در اشکال مختلف حیات
transversal U اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
error handling U به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
tessellate U کاهش شکل پیچیده به مجموعهای از اشکال ساده تر معمولاگ مثلث
sets U معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
set U معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
annular U وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
numerical indicator tube U هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد
planimeter U دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
setting up U معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
symbolic U برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد
symbolically U برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد
regional breakpoint U نقط ه توقف که در هر جایی از برنامه میتواند قرار بگیرد تا رفع اشکال شود
snapshots U چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه
snapshot U چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه
surges U افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surge U افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surged U افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
godroon U اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
stepping U اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
step U اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
troubleshoot U 1-رفع اشکال نرم افزار کامپیوتری .2-محل دادن ترمیم خطاهای سخت افزاری
maintenance U بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند
hemophilia U بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
aerodynamics U شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها
click art U صفحهای از اشکال و تصاویرکه اماده بریده شدن هستند تادر اسناد کامپیوتری مورداستفاده قرار گیرند
traced U برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
traces U برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
trace U برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
glitch U یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
glitches U یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
toolkit U مجموعه توابعی که به برنامه نویس درنوشتن و رفع اشکال برنامه کمک میکند
problem U خرابی یا اشکال در سخت افزار یا نرم افزار
problems U خرابی یا اشکال در سخت افزار یا نرم افزار
rosette U اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosettes U اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
Honey comb design U طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
medallion U ترنج [نقش اصلی که در مرکز فرش قرار گرفته و در طرح لچک ترنج به ابعاد و اشکال مختلف مانند الماسی، خورشیدی، شش وجهی، و بیضی بافته می شود.]
Kasim Ushag design U طرح قسیم اوشاق [عشاق] [مربوط به فرش های کاراباغ در قرن نوزدهم میلادی می باشد که در آن ترنج بزرگی به شکل لوزی متن را در بر گرفته و اشکال قلاب مانند در جهات مختلف بافته می شوند.]
stereoscope U جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
motif U گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
lattice design U طرح شبکه ای [این طرح بصورت قرینه و تکرار کل متن فرش را در بر می گیرد و از اشکال شش وجهی، نه وجهی، مربع شکل و طاق رومی برای بدنه گل ها استفاده می کند.]
lappets U [حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
stepped lines U خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
reciprocal border U حاشیه قرینه [گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
rashwan medallion U ترنج رشوان [این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com