English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
manifester U اشکار کننده
revealer U اشکار کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disruptive pattern U اشکار سازنده هدف استتارشده وسیله اشکار ساختن هدف استتار شده روی صفحه رادار
manifest U اشکار اشکار ساختن
manifested U اشکار اشکار ساختن
manifesting U اشکار اشکار ساختن
manifests U اشکار اشکار ساختن
explicit U اشکار
out U اشکار
patents U اشکار
out- U اشکار
outed U اشکار
inapparent U نا اشکار
plains U اشکار
plainest U اشکار
patenting U اشکار
apparent U اشکار
conspicuous U اشکار
inevidence U اشکار
obvious U اشکار
open and shut U اشکار
open-and-shut U اشکار
overt U اشکار
evident U اشکار
patent U اشکار
patented U اشکار
plainer U اشکار
uncovered U اشکار
burning disgrace U اشکار
crying U اشکار
opens U اشکار
open U اشکار
opened U اشکار
flagrant U اشکار
clear U :اشکار
semblable U اشکار
plain U اشکار
clearer U :اشکار
clearest U :اشکار
clears U :اشکار
reveal U اشکار کردن
bare U ساده اشکار
manifestation U اشکار سازی
signalled U اشکار مشخص
bared U ساده اشکار
revealed U اشکار کردن
reveals U اشکار کردن
visible U مرئی اشکار
self-explanatory U واضح اشکار
overt behavior U رفتار اشکار
explicit cost U هزینه اشکار
public U عامه اشکار
flagrantly U باوقاحت اشکار
manifestative U اشکار سازنده
manifest need U نیاز اشکار
manifestations U اشکار سازی
explicit behavior U رفتار اشکار
self explanatory U واضح اشکار
signaled U اشکار مشخص
bares U ساده اشکار
barest U ساده اشکار
baring U ساده اشکار
barer U ساده اشکار
evident to any one U نزدهمه اشکار
it will manifest it self U اشکار خواهد شد
avowals U افهار اشکار
avowal U افهار اشکار
detect U اشکار کردن
explicit U اشکار صاف
detected U اشکار کردن
signal U اشکار مشخص
market overt U بازار اشکار
detects U اشکار کردن
detecting U اشکار کردن
let out U اشکار ساختن
lay open U اشکار کردن
self evident U خود اشکار
self explaining U واضح اشکار
kithe U اشکار ساختن
unfolding U اشکار کردن
glaring U اشکار مشهور
known U اشکار ساختن
roundly U بی پرده اشکار
notoriously U بطور اشکار
patently U بطور اشکار
undisguised U اشکار بی تلبیس
unfold U اشکار کردن
unfolded U اشکار کردن
amende honorable U عذرخواهی اشکار
to lay open U اشکار ساختن
to make known U اشکار ساختن
unfolds U اشکار کردن
transpicuous U فرا اشکار
conspicuous defect U عیب اشکار
displayed U اشکار کردن
displaying U اشکار کردن
displays U اشکار کردن
transpicuous U روشن اشکار
to reveal itself U اشکار شدن
detection U اشکار سازی
revealed preference U ترجیح اشکار
frequency demodulation U اشکار ساختن
open U ازاد اشکار
revealed preference U رجحان اشکار
visible balance U تراز اشکار
decrypt U اشکار ساختن
display U اشکار کردن
opened U ازاد اشکار
decryption U اشکار سازی
axioms U حقیقت اشکار
opens U ازاد اشکار
axiom U حقیقت اشکار
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
self revelation U خود اشکار سازی
obviously U بطور اشکار یا معلوم
plain text U متن واضح و اشکار
palpable U قابل لمس اشکار
apparent electromotive force U نیروی برقرانی اشکار
overt homosexuality U همجنس خواهی اشکار
open to the public U اشکار در نزد همه
untold U بی حساب اشکار نشده
the secret will open to me U ان راز بمن اشکار
it is obvious that U اشکار یا بدیهی است که
manifests U صورت بار اشکار
manifesting U صورت بار اشکار
manifested U صورت بار اشکار
manifest U صورت بار اشکار
manifest anxiety scale U مقیاس اضطراب اشکار
manifest dream content U محتوای اشکار رویا
revelation U اشکار سازی افشاء
revelations U اشکار سازی افشاء
palpably U بطور محسوس یا اشکار
to make public U اشکار یا علنی کردن
quarry U اشکار کردن معدن سنگ
unfolding U فاش کردن اشکار شدن
oscillation U تفکیک امواج اشکار سازی
unfolds U فاش کردن اشکار شدن
peeps U جوانه زدن اشکار شدن
unfolded U فاش کردن اشکار شدن
peeping U جوانه زدن اشکار شدن
peeped U جوانه زدن اشکار شدن
oscillations U تفکیک امواج اشکار سازی
to breathe one's simplicity U بسادگی کسی اشکار شدن
peep U جوانه زدن اشکار شدن
taylor manifest anxiety scale U مقیاس اضطراب اشکار تیلور
unfold U فاش کردن اشکار شدن
quarries U اشکار کردن معدن سنگ
quarrying U اشکار کردن معدن سنگ
to speak one's mind U اندیشه خود را اشکار کردن رک سخن گفتن
cold fault U نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
noise U اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
noises U اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
ultrasonic inspection U متد تست غیرمخرب که در انهاترکها توسط ناپیوستگی انتشار امواج نوسانات مکانیکی در فلز اشکار میشود
federal privacy act U قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
it was publicly known U همه میدانستند در نظر همه اشکار بود
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com