English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
closing azimuth error U اشتباه گرای بستن پیمایش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
closing U بستن پیمایش
free form U نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
transit bearing U گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
range error U اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
glitch U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place <idiom> U درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] U این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
scale factor U پیمایش
scaling U پیمایش
surveyed U پیمایش
scanned U پیمایش
scan line U خط پیمایش
surveys U پیمایش
scans U پیمایش
scan U پیمایش
survey U پیمایش
traversal U پیمایش
mensuration U پیمایش
mensurability U پیمایش پذیری
traverse station U ایستگاه پیمایش
traverse leg U ساق پیمایش
closed traverse U پیمایش بسته
traverse leg U شاخه پیمایش
traversed U پیمایش کردن
immeusurableness U پیمایش ناپذیری
open travers U پیمایش باز
traverses U پیمایش کردن
traverse U پیمایش کردن
immeasurability U پیمایش ناپذیری
fathomable U قابل پیمایش
traversing U پیمایش کردن
fathomable U پیمایش پذیر
optical scanning U پیمایش نوری
scan area U ناحیه پیمایش
directional traverse U پیمایش سمتی
scan path U مسیر پیمایش
spanless U پیمایش ناپذیر
gaugeable U پیمایش پذیر
traverses U حرکت سمتی پیمایش
traversed U حرکت سمتی پیمایش
traverse U حرکت سمتی پیمایش
surveyor's level U تراز مساحی یا پیمایش
immeasurable U پیمایش ناپذیر بیکران
traversing U حرکت سمتی پیمایش
geodetically U موافق قاعده پیمایش
traingulation U پیمایش بوسیله مثلثات
padding U پیمایش لایه گذاری
cursive scanning U پیمایش با یک ترمینال ویدئویی
traverseal U عمل طی کردن پیمایش
mach hold U بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
backtracking U عمل پیمایش معکوس یک لیست
tachymeter U دوربین پیمایش بلندی یا فاصله
heliometer U الت پیمایش قطر خورشید
immeasurably U بطور غیر قابل پیمایش
coherence U فرضیه تکنولوژی پیمایش صفحهای تلویزیون
chain survey U پیمایش بدون اندازه گیری زاویه
mensurable U قابل پیمایش واندازه گیری پیمودنی
thunderscan U یک پیمایش کننده گران و باوضوح و دقت بالا
heliometry U پیمایش قوسهای اسمانی یافاصلههای ستارگان قطرپیمایی خورشید
traingulation U تقسیم بقطعات سه گوش برای پیمایش یا نقشه برداری
hypsometry U پیمایش ارتفاعهای روی زمین نسبت به تراز دریا
refresh display cycle U زمان میان پیمایش پرتوالکترونی روی یک صفحه نمایش
skeptic U شک گرای
To be out to do some thing . U کمر همت بستن ( کمر انجام کاری را بستن )
equalitarian U تساوی گرای
saprophytic U پوده گرای
realistic U تحقق گرای
supremacists U برتری گرای
individualists U فرد گرای
relative bearing U گرای نسبی
individualist U فرد گرای
realistically U راستین گرای
realistically U تحقق گرای
incalescent U گرما گرای
centralists U مرکز گرای
egalitarian U تساوی گرای
ruralist U روستا گرای
structuralists U ساخت گرای
centralist U مرکز گرای
sectarian U فرقه گرای
evolutionist U فرگشت گرای
nudist U برهنگی گرای
doctrinaire U ایین گرای
heliotrope U افتاب گرای
halophile U ابشور گرای
grid bearing U گرای شبکه
grid azimuth U گرای شبکه
photophilic U نور گرای
pneumotropic U ریه گرای
pragmatist U مصلحت گرای
progressivist U پیشرفت گرای
impressionist U برداشت گرای
structuralist U ساخت گرای
realistic U راستین گرای
capitalist U سرمایه گرای
capitalists U سرمایه گرای
nationalists U ملت گرای
oxyphil U اسید گرای
oxyphile U اسید گرای
escapists U گریز گرای
compass azimuth U گرای مغناطیسی
theist U یزدان گرای
assumed azimuth U گرای فرضی
extrovert U برون گرای
unitary U توحید گرای
extroverts U برون گرای
militarist U جنگ گرای
militarists U جنگ گرای
materialist U ماده گرای
theocentric U خدا گرای
supremacist U برتری گرای
meliorist U بهبود گرای
communalist U اشتراکی گرای
compass direction U گرای مغناطیسی
lipophilic U چربی گرای
magnetic azimuth U گرای مغناطیسی
nationalist U ملت گرای
socialists U جامعه گرای
socialist U جامعه گرای
true azimuth U گرای حقیقی
impressionists U برداشت گرای
realists U راستین گرای
realists U تحقق گرای
feudal U تیول گرای
realist U راستین گرای
realist U تحقق گرای
separatist U جدا گرای
segregationist U جدایی گرای
back azimuth method U گرای وارونه
solipsist U نفس گرای
unitarian U توحید گرای
ultramodernist U فرانو گرای
materialists U ماده گرای
escapist U گریز گرای
dermotropic U پوست گرای
regionalist U منطقهای ناحیه گرای
reactionary U مخالفت گرای بی منطق
hygrophyte U گیاه رطوبت گرای
regionalistic U منطقهای ناحیه گرای
reactionaries U مخالفت گرای بی منطق
corrected azimuth U گرای تصحیح شده
visionary U الهامی رویا گرای
visionaries U الهامی رویا گرای
true azimuth U سمت حقیقی گرای جغرافیایی
imperialistic U استعمار گرای بهره جویانه
compass azimuth U گرای قطب نمای کشتی
azimuth U گرای نجومی راس القدم
azimuth angle U زاویه گرای نجومی هواپیما
back azimuth method U گرای معکوس در اخراج اشعه
opisometer U الت پیمایش خطهای خمیده که دارای چرخی است و ان چرخ روی پیچی می غلتد
quixotic U ارمان گرای وابسته به دان کیشوت
traditionalist U پیرو روایات وسنن سنت گرای
traditionalists U پیرو روایات وسنن سنت گرای
layihg azimuth U گرای روانه کردن لوله توپ
conversion angle U زاویه تبدیل گرای مسیر ناو
datum error U اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
militarists U ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
gyroscope U وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
gyroscopes U وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
militarist U ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
delivery error U اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
introvert U شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
introverts U شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
ozone U نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
background noise U در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
steered U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeons U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
azimuth deviation U اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
false <adj.> U اشتباه
tripped U اشتباه
wronging U اشتباه
mistakes U اشتباه
fallacy U اشتباه
fallacies U اشتباه
wrongs U اشتباه
trip U اشتباه
mistake U اشتباه
trips U اشتباه
mix-ups U اشتباه
jeofail U اشتباه
lap sus U اشتباه
to put one in the wrong U اشتباه
discrepancy U اشتباه
fumbles U اشتباه
overseen U در اشتباه
fumble U اشتباه
mix up U اشتباه
snafu U اشتباه
mistaking U اشتباه
fumbled U اشتباه
barratry U اشتباه
errancy U اشتباه
mix-up U اشتباه
faults U اشتباه
error U اشتباه
faulted U اشتباه
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com