English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
that U اشاره بدور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
innuendoes U اشاره تلویحا اشاره کردن
implying U اشاره داشتن بر اشاره کردن
imply U اشاره داشتن بر اشاره کردن
implies U اشاره داشتن بر اشاره کردن
innuendo U اشاره تلویحا اشاره کردن
innuendos U اشاره تلویحا اشاره کردن
circular U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circumambient U گردنده بدور
slue U بدور محورثابتی گشتن
rotation U دوران گردش بدور
rotational U دوران گردش بدور
vertigo U دوار سر چرخش بدور
orbs U بدور چیزی گشتن
enwind U بدور چیزی پیچیدن
orb U بدور چیزی گشتن
orb U بدور مدار معینی گشتن
The earth moves round the sun . U زمین بدور خورشید می گردد
coils U بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
coiled U بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
coil U بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
Make a journey round the world. U بدور دنیا سفر کردن
orbs U بدور مدار معینی گشتن
swinge U تلوتلو خوردن بدور چیزی چرخیدن
paraboloid U سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
saree U ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است برپارچهای که بدور بدن می پیچند
saris U ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
sari U ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
distaff U التی که گلوله پشم نریشته راروی ان نگاه داشته و پس ازریشتن بدور دوک می پیچند
S-twist [S-spun] U نخ چپ تاب [جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.]
Spanish knot U گره اسپانیایی [این گره بدور یک نخ تار زده شده و به آفریقا منسوب می باشد.]
burl [nep] U گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
berber knot U گره مراکشی که بدور دو تار دو مرتبه گره می خورد
heliocentric U دارای مرکز در خورشید دوار بدور خورشید
metallic thread U نخ زربفت [اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
closed back U بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
symmetric knot U گره ترکی [گره نامتقارن] [که بدور دو تار زده می شود و معمولا از قلاب جهت خفت زدن استفاده می شود.]
ply yarn U نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
promptings U اشاره
with reference to U با اشاره به
mentions U اشاره
allusion U اشاره
mentioning U اشاره
referral U اشاره
allusions U اشاره
in reference to U با اشاره به
referrals U اشاره
beckons U اشاره
beckoning U اشاره
beckoned U اشاره
beckon U اشاره
mention U اشاره
gesturing U اشاره
prompting U اشاره
insinuation U اشاره
hints U اشاره
insinuative U اشاره
hinted U اشاره
hint U اشاره
nutation U اشاره با سر
inking U اشاره
beck U اشاره
cell pointer U اشاره گر سل
gesture U اشاره
gestured U اشاره
actions U اشاره
slur U اشاره
suggestion U اشاره
suggestions U اشاره
indication U اشاره
pointer U اشاره گر
pointers U اشاره گر
tip U اشاره
references U اشاره
slurred U اشاره
slurring U اشاره
slurs U اشاره
warning U اشاره
warnings U اشاره
manifest U اشاره
manifested U اشاره
manifesting U اشاره
manifests U اشاره
implication U اشاره
implications U اشاره
reference U اشاره
intimations U اشاره
inkling U اشاره
action U اشاره
intimation U اشاره
symbol U اشاره
hand gesture U اشاره دست
adumbrative U اشاره کننده
sign languages U مکالمه با اشاره
to touch on U اشاره کردن
allusive U اشاره کننده
cheep U اشاره مختصر
cheep U اشاره مختصرکردن به
to touch upon U اشاره کردن
to make a motion U اشاره کردن
demonstrative U صفت اشاره
demonstrative U اسم اشاره
sign language U مکالمه با اشاره
sign language U زبان اشاره
sign languages U زبان اشاره
d. adjective U صفت اشاره
d. pronoun U ضمیر اشاره
to bring up U اشاره کردن
stack pointer U اشاره گر پشته
modally U با اشاره بوجه
sp U اشاره گرپشته
signaller U اشاره کننده
pointing device U دستگاه اشاره گر
record printer U اشاره گر رکورد
to throw out U اشاره کردن
insinuatingly U اشاره کنان
to raise U اشاره کردن
eyewink U اشاره با چشم
flag wagging U اشاره باپرچم
gest U قیافه اشاره
geste U قیافه اشاره
indicant U اشاره نما
as already mentioned <adv.> U همانطور که اشاره شد
as previously mentioned <adv.> U همانطور که اشاره شد
indicatively U بطور اشاره
tuch U اشاره کردن
short notice U باکوچکترین اشاره
mentions U اشاره کردن
nudging U اشاره کردن
hint U اشاره کردن
symbol U رمز اشاره
hinted U اشاره کردن
hints U اشاره کردن
ensign U اشاره دسته
motions U اشاره کردن
motioning U اشاره کردن
ensigns U اشاره دسته
motioned U اشاره کردن
motion U اشاره کردن
abodes U اشاره کردن
insinuate U به اشاره فهماندن
abode U اشاره کردن
nudges U اشاره کردن
suggest U اشاره کردن بر
nudged U اشاره کردن
mentioning U اشاره کردن
mention U اشاره کردن
infer U اشاره کردن بر
inferred U اشاره کردن بر
inferring U اشاره کردن بر
infers U اشاره کردن بر
suggested U اشاره کردن بر
beckons U اشاره کردن
suggesting U اشاره کردن بر
suggests U اشاره کردن بر
beckoning U اشاره کردن
nudge U اشاره کردن
beckoned U اشاره کردن
beckon U اشاره کردن
insinuated U به اشاره فهماندن
suggestive U اشاره کننده
signalled U با اشاره رساندن
alluding U اشاره کردن
alludes U اشاره کردن
alluded U اشاره کردن
signaled U با اشاره رساندن
gesticulations U اشاره با سر و دست
allude U اشاره کردن
signal U با اشاره رساندن
point U اشاره کردن
insinuates U به اشاره فهماندن
suggestible U اشاره کردنی
gesticulation U اشاره با سر و دست
above noted U بالا اشاره شده
pointer chain U زنجیر اشاره گرها
winks U باچشم اشاره کردن
winking U باچشم اشاره کردن
winked U باچشم اشاره کردن
wink U باچشم اشاره کردن
implicit U اشاره شده مفهوم
poniter U عقربک اشاره کننده
pointer chasing U تعقیب اشاره گرها
pinpoint U با دقت اشاره کردن به
to make a gesture of apology U با اشاره معذرت خواستن
pinpointing U با دقت اشاره کردن به
pinpoints U با دقت اشاره کردن به
symbol U رمز اشاره شاخص
connote U اشاره ضمنی کردن
contra indicate U اشاره برخلاف داشتن
gesticulator U اشاره کننده با سر و دست
to point to something U به چیزی اشاره کردن
as already mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
as previously mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
he gave me a sign to go U اشاره کرد که بروم
he was motioned to go U باو اشاره شد که برود
he was signalled to go U باو اشاره شد که برود
insinuator U چاپلوس اشاره کننده
insinuative U اشاره کننده خود جا کن
pinpointed U با دقت اشاره کردن به
he aimed it at me U اشاره اش بمن بود
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com