English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
cavalry man U سوار در سوار نظام
horsewomen U سوار
troopers U سوار
boarded U سوار
horsewoman U سوار
pieces U سوار
trooper U سوار
piece U سوار
board U سوار
horseback U سوار
in the saddle U سوار
outside ofa horse U سوار
horse man U اسب سوار
fabricated U سوار کردن
fabricates U سوار کردن
motorist U ماشین سوار
fabricating U سوار کردن
rig U سوار کردن
rigged U سوار کردن
rigs U سوار کردن
Mts U سوار شدن
equestrian U چابک سوار
equestrian U اسب سوار
fabricate U سوار کردن
ride U سوار شدن
rides U سوار شدن
mounted U سوار شده
cyclists U دوچرخه سوار
horseman U اسب سوار
horseman U سوار کار
motorists U ماشین سوار
cyclist U دوچرخه سوار
Mt U سوار شدن
horsewomen U سوار اسب
chevalier U سوار دلاور
washine U موج سوار زن
enchase U سوار کردن
vedette U قراول سوار
equestrienne U زن اسب سوار
equitant U سوار بر اسب
get in U سوار شدن
get on U سوار شدن
tobogganist U سورتمه سوار
tobogganer U سورتمه سوار
horse breaker U چابک سوار
on board a ship U سوار کشتی
on shipboard U سوار کشتی
on stilts U سوار چوب پا
take up U سوار کردن
boot and saddle U سوار شوید
surfer U موج سوار
skim boarder U موج سوار
modulation U سوار سازی
horsewoman U سوار اسب
cavalier U اسب سوار
cavalier U سرباز سوار
rider U سوار کار
riders U سوار کار
cavalry U سوار زرهی
acheval U سوار بر اسب
armored cavalry U سوار زرهی
boaters U زورق سوار
bicyclist U دوچرخه سوار
biker U دوچرخه سوار
biker U موتورسیکلت سوار
board surfer U موج سوار
reinsman U اسب سوار
modulating U سوار کردن
modulate U سوار کردن
mounts U سوار شدن بر
upped U سوار براسب سر پا
mounts U سوار کردن
assembled U سوار کردن
mount U سوار شدن بر
mount U سوار کردن
assembles U سوار کردن
modulates U سوار کردن
assemble U سوار کردن
upping U سوار براسب سر پا
canter U سوار اسب
cantered U سوار اسب
cantering U سوار اسب
jockeys U چابک سوار
horsemen U اسب سوار
jockey U چابک سوار
canters U سوار اسب
up U سوار براسب سر پا
horseback U سوار براسب
assembled U سوار کردن قطعات
dragons U گردان سوار اسبی
uhlan U سوار نیزه دار
dragon U گردان سوار اسبی
unmounted U سوار نشده پیاده
flatlander U موج سوار کم استعداد
rodeo U نمایش سوار کاری
rodeo U سوار کاری کردن
rodeos U نمایش سوار کاری
To get on board. U سوار کشتی شدن
To board a plane. U سوار هواپیما شدن
take on U مسافر سوار کردن
To mout a horse . U سوار اسب شدن
cavalry unit U یکان سوار نظام
ridable U رام و سوار شدنی
sets U سوار کردن جاانداختن
wheelman U دوچرخه سوار شراعبان
installs U سوار کردن جادادن
installing U سوار کردن جادادن
install U سوار کردن جادادن
set U سوار کردن جاانداختن
wheelsman U دوچرخه سوار شراعبان
rodeos U سوار کاری کردن
enplane U سوار هواپیما شدن
assemble U سوار کردن قطعات
entrain U سوار کردن کشیدن
cuirassier U سوار زره پوش
coachload U افراد سوار بر درشکه
setting up U سوار کردن جاانداختن
reinsman U سوار کار ماهر
mountie U پلیس سوار کانادا
light piece U سوار سبک شطرنج
jockey club U باشگاه سوار کاران
to hitch U مجانی سوار شدن
staging U سوار کردن جا دادن
to go backpacking U مجانی سوار شدن
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
horse U سواراسبی سوار شوید
jockeys U اسب سوار حرفهای
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
staging area U منطقه سوار شدن
mounting U سوار کردن وسایل
surfboat U قایق موج سوار
jockey U اسب سوار حرفهای
pick up U سوار کردن مسافر
embark U درکشتی سوار کردن
to take ship U در کشتی سوار کردن
to ride for a fall U بی پروا سوار شدن
to ride on a horse U براسبی سوار شدن
imbark U در کشتی سوار کردن
to ride shanks's mare U سوار پای خودشدن
horseback archer U کمانگیر سوار بر اسب
to ride on a horse U اسبی را سوار شدن
modulate U سوار کردن موج
modulating U سوار کردن موج
modulates U سوار کردن موج
embarked U درکشتی سوار کردن
embarking U درکشتی سوار کردن
embarks U درکشتی سوار کردن
heavy piece U سوار سنگین شطرنج
assembles U سوار کردن قطعات
to hitchhike U مجانی سوار شدن
To get into (ride in)a car . U سوار اتوموبیل شدن
pung U در سورتمه جعبهای سوار شدن
removable U قابل سوار و پیاده کردن
pickup field U محوطه سوار شدن درهواپیما
jerry built U با بی دقتی روی هم سوار شده
jerry-built U با بی دقتی روی هم سوار شده
pickup point U نقطه سوار شدن یا سوارکردن
embarkation order U ترتیب سوار شدن یا بارگیری
mount U سوار شدن قله برامدگی
deadhead U کسیکه بدون بلیط سوار
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
light horse U سوار نظام سبک اسلحه
in the irons U سوار اسب بخصوصی شدن
mat surfer U موج سوار صفحه پلاستیکی
mounts U سوار شدن قله برامدگی
helicopter team U تیم سوار بر هلی کوپتر
bodysurfer U موج سوار بدون تخته
pranced U سوار اسب چموش شدن
erects U بناکردن سوار یا نصب کردن
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
horsewoman U مربی اسب سوار و اسبداری
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
horsewomen U مربی اسب سوار و اسبداری
prance U سوار اسب چموش شدن
prancing U سوار اسب چموش شدن
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
erect U بناکردن سوار یا نصب کردن
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
ship U سوار کشتی شدن سفینه
ships U سوار کشتی شدن سفینه
assemblage U انجمن عمل سوار کردن
assemblages U انجمن عمل سوار کردن
prances U سوار اسب چموش شدن
to the platforms U به طرف محل سکوها سوار شدن
What time should I check in? U چه وقت کارت سوار شدن به من میدهید؟
chevalier U سرباز سواره نظام و مسلح سوار
go behind U رد شدن یک موج سوار ازنفر دیگر
toreador U قهرمان گاو باز سوار بر اسب
ranger U تفنگ دار سواره هنگ سوار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com