Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
thunder
U
اسمان غرش کردن باصدای رعد اسا ادا کردن
thundered
U
اسمان غرش کردن باصدای رعد اسا ادا کردن
thunders
U
اسمان غرش کردن باصدای رعد اسا ادا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
harangues
U
باصدای بلند نطق کردن
sound off
U
باصدای بلند صحبت کردن
gaff
U
باصدای بلندخندیدن قلابدار کردن
haranguing
U
باصدای بلند نطق کردن
harangued
U
باصدای بلند نطق کردن
harangue
U
باصدای بلند نطق کردن
whish
U
باصدای هیس حرکت کردن
ululate
U
باصدای بلند ناله وزاری کردن
tolls
U
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolling
U
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
toll
U
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
loud
U
باصدای بلند
plopping
U
باصدای تلپ
plopped
U
باصدای تلپ
swished
U
باصدای فش فش زدن
swishing
U
باصدای فش فش زدن
swish
U
باصدای فش فش زدن
highs
U
باصدای بلند
plop
U
باصدای تلپ
audibly
U
باصدای رسا
plunk
U
باصدای تلپ
louder
U
باصدای بلند
aloud
U
باصدای بلند
boisterously
U
باصدای زیاد
swishes
U
باصدای فش فش زدن
loudest
U
باصدای بلند
highest
U
باصدای بلند
high
U
باصدای بلند
plops
U
باصدای تلپ
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
dirdum
U
توبیخ باصدای بلند
to laugh boisterously
U
باصدای بلند خندیدن
flip flop
U
باصدای چلپ چلوپ
skies
U
اسمان
the blue
U
اسمان
the upper regions
U
اسمان
tramp
U
اسمان جل
tramps
U
اسمان جل
tramped
U
اسمان جل
bluest
U
اسمان
heavens
U
اسمان
sky
U
اسمان
heights
U
اسمان
heaven
U
اسمان
hypethral
U
رو به اسمان
height
U
اسمان
bluer
U
اسمان
blue
U
اسمان
welkin
U
اسمان
on high
U
در اسمان
firmament
U
اسمان
on high
U
به اسمان
highest
U
تند زیاد باصدای زیر
high
U
تند زیاد باصدای زیر
rasps
U
باصدای سوهان گوش راازردن
highs
U
تند زیاد باصدای زیر
rasping
U
باصدای سوهان گوش راازردن
rasp
U
باصدای سوهان گوش راازردن
whiff
U
باصدای پف حرکت دادن وزیدن
rasped
U
باصدای سوهان گوش راازردن
skyscrapers
U
اسمان خراش
the vault of heaven
U
گنبد اسمان
skiey
U
اسمان وار
heavenward
U
روبه اسمان
the kingdom of heaven
U
ملکوت اسمان
planetarium
U
اسمان نما
heavenward
U
بطرف اسمان
sky scraper
U
اسمان خراش
thunder
U
اسمان غرش
thunders
U
اسمان غرش
skyey
U
اسمان وار
celestial sphere
U
کره اسمان
primum mobile
U
اسمان دهم
thundered
U
اسمان غرش
planetariums
U
اسمان نما
sky scaper
U
اسمان خراش
loft
U
کبوترخانه اسمان
skyscraper
U
اسمان خراش
olympus
U
اسمان بهشت
azure
U
اسمان نیلگون
bluest
U
اسمان نیلگون
skyward
U
بسوی اسمان
the round of heaven
U
گنبد اسمان
mackerel sky
U
اسمان پیسه
uranology
U
اسمان شناسی
lofts
U
کبوترخانه اسمان
bluer
U
اسمان نیلگون
uranorama
U
اسمان نما
heavenwards
U
سوی اسمان
blue
U
اسمان نیلگون
skywards
U
سوی اسمان
the seventh heaven
U
اسمان هفتم
flopped
U
صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
flopping
U
صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
flops
U
صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
flop
U
صدای چلپ باصدای تلپ افتادن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
ascension
U
عروج عیسی به اسمان
heaven
U
هفت طبقه اسمان
heaven
U
عرش هفت اسمان
the milky way
U
اسمان دره کاهکشان
heavens
U
هفت طبقه اسمان
serene
U
متین اسمان صاف
zenith
U
بالاترین نقطه اسمان
heavens
U
عرش هفت اسمان
hypaethral
U
بی پوشش روبه اسمان
uranographical
U
وابسته به اسمان نگاری
sky-high
U
خیلی بالا در اسمان
uranographic
U
وابسته به اسمان نگاری
sky blue
U
رنگ ابی اسمان
sky high
U
خیلی بالا در اسمان
declamatory
U
مربوط به قرائت مطلبی باصدای بلند وغرا
to ring the curtain up or down
U
پرده نمایش را باصدای زنگ بالاوپائین بردن
it thunders
U
صدای اسمان غرغره میاید
starfinder
U
وسیله شناسایی ستارگان در اسمان
uranus
U
خدای اسمان فرزندزمین و پدرتیتان ها
Milky Way
U
اسمان دره جاده شیری
ascension day
U
روز عروج عیسی به اسمان
uranography
U
عالم شناسی اسمان نگاری
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
stumping
U
بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumped
U
بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumps
U
بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stump
U
بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
snow blink
U
تکههای ابر سفید در اسمان یا صفحه رادار
astrodome
U
گنبد شیشهای که خلبان میتواند از وراء ان اسمان رامشاهده کند
sky glow
U
انعکاس نور یک جنگ افزار یاشعله دهانه ان در صفحه اسمان
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com