English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transcribe U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transcribed U رونوشت برداشتن
transcribes U رونوشت برداشتن
make a copy of U رونوشت برداشتن
transcribing U رونوشت برداشتن
transcribe U رونوشت برداشتن
transcriptions U سواد برداری رونوشت
transcription U سواد برداری رونوشت
photograph U عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photographed U عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
take off U برداشتن پرواز کردن هواپیما
photographing U عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
forborne U دست برداشتن تحمل کردن
opens U برداشتن پوشش یا باز کردن در
photographs U عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
warp U منحرف کردن تاب برداشتن
warps U منحرف کردن تاب برداشتن
opened U برداشتن پوشش یا باز کردن در
warped U منحرف کردن تاب برداشتن
split U ترک برداشتن تقسیم کردن
open U برداشتن پوشش یا باز کردن در
notate U یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
removal U از بین بردن برداشتن پیاده کردن
lops U باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lop U باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lopping U باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lopped U باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
to d. up a liquid U مایعی را باچمچه ومانندان برداشتن یا خالی کردن
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
commandeers U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
vasectomies U عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
vasectomy U عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
removing U از جا برداشتن
to run away with U برداشتن
flaw U مو برداشتن
flaws U مو برداشتن
pick up U برداشتن
removes U از جا برداشتن
to pull off U برداشتن
removes U برداشتن
moistening U نم برداشتن
includes U در برداشتن
include U در برداشتن
take up U برداشتن
take U برداشتن
remove U برداشتن
delete U برداشتن
sublate U برداشتن
to take up U برداشتن
deleting U برداشتن
deletes U برداشتن
remove U از جا برداشتن
deleted U برداشتن
ingether U برداشتن
glom U برداشتن
countertrace U برداشتن از
takes U برداشتن
to mop up U برداشتن
ingather U برداشتن
removing U برداشتن
lift U برداشتن
lifted U برداشتن
lifting U برداشتن
lifts U برداشتن
pickup U برداشتن
to pick up U برداشتن
spoons U با قاشق برداشتن
decodes U برداشتن رمز
polls U نمونه برداشتن
elided U ازاخر برداشتن
elide U ازاخر برداشتن
give up U دست برداشتن از
break step U غلط پا برداشتن
decoded U برداشتن رمز
remove slag U سرباره را برداشتن
unmasking U نقاب برداشتن از
to have one's p taken U عکس برداشتن
unmasked U نقاب برداشتن از
unmask U نقاب برداشتن از
dequeue U برداشتن اقلام یک صف
demountable U قابل برداشتن
to fly to arms U سلاح برداشتن
removing U برداشتن مهر
unmasks U نقاب برداشتن از
machine U براده برداشتن
decode U برداشتن رمز
to come at a bound <idiom> U خیز برداشتن
machines U براده برداشتن
emarginate U برداشتن حاشیه از
shuffle off U به عجله برداشتن
resign U دست برداشتن
polled U نمونه برداشتن
flaws U ترک برداشتن
removes U برداشتن مهر
list U سیاهه برداشتن
poll U نمونه برداشتن
machined U براده برداشتن
run away with U برداشتن و در رفتن
surmounted U ازمیان برداشتن
heave U خیز برداشتن
heaved U خیز برداشتن
clearance U برداشتن مانع
uncap U کلاه از سر برداشتن
uncap U سر پوش برداشتن از
unhood U سرپوش برداشتن از
unveil U حجاب برداشتن
To co away with . To remove. To eliminate . U ازمیان برداشتن
unveiled U حجاب برداشتن
unveiling U حجاب برداشتن
unveils U حجاب برداشتن
surmount U ازمیان برداشتن
step U قدم برداشتن
remove U برداشتن مهر
snap up U تند برداشتن
to break step U غلط پا برداشتن
maps U نقشه برداشتن از
map U نقشه برداشتن از
to take the photograph of U عکس برداشتن از
to take off U برداشتن بردن
warps U تاب برداشتن
to sweep away U ازمیان برداشتن
surmounts U ازمیان برداشتن
warped U تاب برداشتن
warp U تاب برداشتن
surmounting U ازمیان برداشتن
flaw U ترک برداشتن
spooning U با قاشق برداشتن
to carry arms U سلاح برداشتن
ingether U خرمن برداشتن
gait U گام برداشتن
picturize U فیلم برداشتن از
stepping U گام برداشتن
stepping U قدم برداشتن
cease U دست برداشتن
eliding U ازاخر برداشتن
step U گام برداشتن
elides U ازاخر برداشتن
desist U دست برداشتن
to d. the cloth U رومیزی را برداشتن
cracks U شکاف برداشتن
to receive a wound U زخم برداشتن
off take rudder U سکان برداشتن
feet U پاچنگال برداشتن
spooned U با قاشق برداشتن
crack U شکاف برداشتن
twists U تاب برداشتن
twisting U تاب برداشتن
spoon U با قاشق برداشتن
twist U تاب برداشتن
remove the seal from U مهر چیزی را برداشتن
pace U شیوه گام برداشتن
paced U شیوه گام برداشتن
paces U شیوه گام برداشتن
withdraws U عقب کشیدن برداشتن
cracks U شکاف برداشتن ترکیدن
withdraw U عقب کشیدن برداشتن
crack U شکاف برداشتن ترکیدن
To pluck ones eyebrows. U زیر ابرو برداشتن
to whisk away or off U تند بردن برداشتن
overcrop U زیاد حاصل برداشتن از
curled U تاب برداشتن فردادن
ingather U انباشتن خرمن برداشتن
leave alone <idiom> U دست از سر کسی برداشتن
work in U مشکلات را از میان برداشتن
untread U بعقب گام برداشتن
to take notes of U یاد داشت برداشتن از
multiplicate U چندین نسخه برداشتن از
to sel a person a pup U کلاه کسیرا برداشتن
curls U تاب برداشتن فردادن
to run away with U برداشتن ودر رفتن
fracture U مو برداشتن قطعات و وسایل
fractured U مو برداشتن قطعات و وسایل
curl U تاب برداشتن فردادن
fractures U مو برداشتن قطعات و وسایل
fracturing U مو برداشتن قطعات و وسایل
to get anything out of the way U کاری را ازمیان برداشتن
disburden U بار از دوش برداشتن
decontrol U دست از کنترل برداشتن
defuse U فیوز بمب را برداشتن
racing of motor U دور برداشتن موتور
defused U فیوز بمب را برداشتن
to lift one's hand U دست به سوگند برداشتن
to lift up one's hand U دست بدعا برداشتن
yerk U هل دادن شکاف برداشتن
to have two strings to one bow U با یک دست دو هندوانه برداشتن
defusing U فیوز بمب را برداشتن
defuses U فیوز بمب را برداشتن
racing of generator U دور برداشتن مولد
turbary U حق برداشتن خاک از زمین غیر
bone U استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
boned U استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
bones U استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
boning U استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
spread oneself too thin <idiom> U با یک دست چند هندوانه برداشتن
pick up <idiom> U برداشتن چیزی ازروی زمین
to take a step forward U گامی سوی جلو برداشتن
unburden U بار از دوش کسی برداشتن
unburdening U بار از دوش کسی برداشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com