Perdic | استعداد مقام | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	capacities U	استعداد مقام
	capacity U	استعداد مقام

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	average strength U	استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
	plate milling stand U	مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
	embassage U	مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
	property U	استعداد
	talent U	استعداد
	turns U	استعداد
	turn U	استعداد
	talents U	استعداد
	liability to disease U	استعداد
	cabiler U	استعداد
	aptness U	استعداد
	susceptibility U	استعداد
	amplitude U	استعداد
	talented U	استعداد
	simpleminded U	کم استعداد
	aptitude U	استعداد
	parted U	با استعداد
	capacity U	استعداد
	gifted U	با استعداد
	susceptivity U	استعداد
	talentless U	بی استعداد
	ungifted U	بی استعداد
	ingenuity U	استعداد
	capacities U	استعداد
	gormless U	کم استعداد
	endowments U	استعداد
	endowment U	استعداد
	potentiality U	استعداد
	capability U	استعداد
	aptitudes U	استعداد
	potentialities U	استعداد
	unintelligent U	بی استعداد
	verve U	استعداد
	geniuses U	استعداد
	genius U	استعداد
	predispostion U	استعداد
	brilliance U	استعداد
	inapt U	بی استعداد
	risible faculty U	استعداد خنده
	capacities U	گنجایش استعداد
	strength U	استعداد رزمی
	tendencies U	توجه استعداد
	capability U	استعداد پیشرفت
	tendency U	توجه استعداد
	liability U	بدهکاری استعداد
	imitativeness U	استعداد تقلید
	liabilities U	بدهکاری استعداد
	indisposedness U	عدم استعداد
	sconce U	جمجمه استعداد
	arts U	استعداد استادی
	reproductivity U	استعداد تولید
	cleverest U	باهوش با استعداد
	cleverer U	باهوش با استعداد
	strengths U	استعداد رزمی
	caliber U	گنجایش استعداد
	clever U	باهوش با استعداد
	reproductivity U	استعداد هم اوری
	resistibility U	استعداد مقاومت
	command strength U	استعداد یکان
	division slice U	استعداد لشگری
	palooka U	بوکسور بی استعداد
	occupational aptitude U	استعداد شغلی
	end strength U	استعداد نهایی
	mechanical aptitude U	استعداد فنی
	frost susceptibility U	استعداد یخزدگی
	art U	استعداد استادی
	capable U	با استعداد صلاحیتدار
	aptitude test U	ازمون استعداد
	aptitude tests U	ازمون استعداد
	artistry U	استعداد هنرپیشگی
	cleverness U	هوشیاری استعداد
	shifts U	نوبتی استعداد
	shift U	نوبتی استعداد
	scholastic aptitude U	استعداد تحصیلی
	flair U	استعداد خصیصه
	academic aptitude U	استعداد تحصیلی
	artistic aptitude U	استعداد هنری
	indisposition U	عدم استعداد
	authorized strength U	استعداد مجاز
	capacity U	گنجایش استعداد
	child prodigy U	بچهبا استعداد
	indispositions U	عدم استعداد
	shifted U	نوبتی استعداد
	war strenght U	استعداد جنگی
	physical aptitude test U	ازمون استعداد جسمانی
	gifted U	موید شخص با استعداد
	peak strenght U	حداکثر استعداد مجاز
	potentialize U	دارای استعداد کردن
	flatlander U	موج سوار کم استعداد
	natural U	مسلم استعداد ذاتی
	differential aptitude tests U	ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
	effective strength U	استعداد رزمی موثر
	gift U	استعداد پیشکش کردن
	gifts U	استعداد پیشکش کردن
	fabllibility U	استعداد خطا کردن
	gifts U	دارای استعداد کردن
	manpower cieling U	سطح استعداد پرسنل
	habiliment U	جامه استعداد فکری
	talent for musics U	استعداد یا ذوق موسیقی
	potentially U	با داشتن استعداد نهانی
	reduced strenght U	حداقل استعداد جنگی
	scholastic aptitude test U	ازمون استعداد تحصیلی
	versatile U	دارای استعداد و ذوق
	vocational aptitude test U	ازمون استعداد شغلی
	level of strength U	سطح استعداد رزمی
	level of strength U	میزان استعداد رزمی
	attack size U	استعداد وسایل درگیر در تک
	able	با استعداد صلاحیت دار
	allotropy U	استعداد تغییر و تبدیل
	accountable strength	استعداد قابل توجه
	naturals U	مسلم استعداد ذاتی
	the talnet of the country U	مردم با استعداد کشور
	gift U	دارای استعداد کردن
	accountable strength U	استعداد قابل محاسبه
	knack U	صدای شلاق استعداد
	potential U	دارای استعداد نهانی پتانسیل
	faculties U	استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
	potentialities U	عاملیت بالفعل استعداد نهانی
	faculty U	استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
	potentiality U	عاملیت بالفعل استعداد نهانی
	means end capacity U	استعداد درک وسیله- هدف
	rhymester U	شاعربی استعداد وکم مایه
	self rating U	تعیین میزان استعداد خود
	Iranians have a gift of tongues. U	ایرانیها استعداد زبان دارند
	battle bill U	فهرست استعداد رزمی ناو
	strength U	قدرت رزمی استعداد نفری
	strengths U	قدرت رزمی استعداد نفری
	personnel ceiling U	سقف استعداد مجاز پرسنلی
	peace time complement U	استعداد مجاز زمان صلح
	edacity U	استعداد خوردن شکم پرستی
	peace time establishment U	جدول استعداد مجاز زمان صلح
	seashore musical ability tests	آزمون های استعداد موسیقی سیشور
	authorized strength of theater U	استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
	minnesota clerical aptitude test U	ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
	green thumb U	استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
	rimester U	قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
	one's light s U	نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
	it is insusceptible of change U	اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
	manning level U	درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
	authority U	مقام
	place U	مقام
	places U	مقام
	opposite number U	هم مقام
	stages U	مقام
	rete U	مقام
	functions U	مقام
	functioned U	مقام
	function U	مقام
	stature U	مقام
	placing U	مقام
	stage U	مقام
	settings U	مقام
	eminence U	مقام
	offices U	مقام
	office U	مقام
	connection U	مقام
	connexions U	مقام
	status U	مقام
	setting U	مقام
	pew U	مقام
	pews U	مقام
	standing U	مقام
	foothole U	مقام
	positioned U	مقام
	paripassu U	هم مقام
	equipotential U	هم مقام
	pank U	مقام
	stand U	مقام
	eminency U	مقام
	position U	مقام
	first water U	بالاترین مقام
	man of place U	صاحب مقام
	officeholder U	شاغل مقام
	in power U	صاحب مقام
	kaiserdom U	مقام قیصر
	peerage U	مقام سناتوری
	peerages U	مقام سناتوری
	defensive U	مقام تدافع
	vice chancellor U	قائم مقام
	vice-chancellor U	قائم مقام
	vice-chancellors U	قائم مقام
	locumtenens U	قائم مقام
	knight errantry U	مقام سلحشوری
	kingship U	مقام سلطنت
	receivership U	مقام امانت
	khediviate U	مقام خدیو
	vizierate U	مقام وزارت
	khedivate U	مقام خدیو
	mastership U	مقام استادی
	doctors of eminence U	پزشکان پر مقام
	wardenship U	مقام ریاست
	viziership U	مقام وزارت
	attorneyship U	مقام وکالت
	viscounty U	مقام ویکنت
	colonelcy U	مقام سرهنگی
	subsitute U	قائم مقام
	shrievalty U	مقام ومنصب
	senatorship U	مقام سناتوری
	placer U	مقام دار
	see of rome U	مقام پاپ