Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lie down
U
استراحت کوتاه
lie-down
U
استراحت کوتاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
change of pace
U
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change up
U
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
Other Matches
lounging
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
short lunge
U
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blast
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
pantywaist
U
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn
U
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
short quard
U
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
breather
U
استراحت
breathers
U
استراحت
recumbency
U
استراحت
idled
U
استراحت
vacations
U
استراحت
bye
U
استراحت
relaxation
U
استراحت
yasme
U
استراحت
idle
U
استراحت
idles
U
استراحت
idlest
U
استراحت
vacation
U
استراحت
byes
U
استراحت
rests
U
استراحت
rest
U
استراحت
rehabilitation
U
استراحت
to retire to bed
U
استراحت کردن
go to rest
U
استراحت کردن
unbuckle
U
استراحت کردن
lie down
U
استراحت کردن
repose
U
اسودگی استراحت
to rest on one's oars
U
استراحت کردن
to rest oneself
U
استراحت کردن
to repose oneself
U
استراحت کردن
rest
U
استراحت کردن
calm down
<idiom>
U
استراحت کردن
unbuckling
U
استراحت کردن
quiescent point
U
نقطه استراحت
lie-down
U
استراحت کردن
to pause
U
استراحت کردن
unbuckles
U
استراحت کردن
unbuckled
U
استراحت کردن
rest
U
محل استراحت
to take one's rest
U
استراحت کردن
to go to roost
U
استراحت کردن
nooning
U
استراحت نیمروز
resting potential
U
پتانسیل استراحت
rest period
U
دوره استراحت
rest cure
U
معالجه با استراحت
respite _
U
فاصله استراحت
relief interval
U
استراحت متناوب
lie by
U
استراحت کردن
sick leave
U
استراحت بیماری
quiescent current
U
جریان استراحت
lie off
U
استراحت کردن
lie up
U
استراحت کردن
meal break
U
استراحت ناهار
relief time
U
زمان استراحت
outstretch
U
استراحت کردن
surcease
U
پایان استراحت
electrode bias
U
ولتاژ استراحت
rests
U
استراحت کردن
binnacle
U
استراحت پزشکی
idle period
U
دوره استراحت
rests
U
محل استراحت
mass practice
U
تمرین بدون استراحت
kick back
<idiom>
U
تنها استراحت کردن
lodgment area
U
منطقه استراحت یا فرود در سر پل
parlor car
U
سالن استراحت قطار
binnacle list
U
فهرست استراحت پزشکی
to breathe a horse
U
استراحت کردن به اسب
work ratio
U
نسبت کار به استراحت
work relief
U
استراحت توام با کار
lair
U
محل استراحت جانور
rest up
U
استراحت کامل کردن
to rest up
U
استراحت کامل کردن
zazen
U
پایان استراحت نشسته
jump suit
U
لباس خانه و استراحت
jump suits
U
لباس خانه و استراحت
lairs
U
محل استراحت جانور
i yearn for
U
ارزوی استراحت دارم
rests
U
تکیه گاه استراحت
respite
U
استراحت تمدید مدت
ease
U
سهولت استراحت رسایی
eased
U
سهولت استراحت رسایی
eases
U
سهولت استراحت رسایی
rest
U
تکیه گاه استراحت
easing
U
سهولت استراحت رسایی
rest
U
استراحت کردن بالشتک
rests
U
استراحت کردن بالشتک
retire
U
استراحتگاه استراحت کردن
retires
U
استراحتگاه استراحت کردن
Zen
U
استراحت بحالت نشسته
to take a mandatory break
U
وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
lied
U
: دراز کشیدن استراحت کردن
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
dwelled
U
محل توقف توقفگاه استراحت
dwell
U
محل توقف توقفگاه استراحت
slack suit
U
لباس مخصوص گردش یا استراحت
lies
U
: دراز کشیدن استراحت کردن
bedtime
U
وقت استراحت موقع خوابیدن
bedtimes
U
وقت استراحت موقع خوابیدن
dwells
U
محل توقف توقفگاه استراحت
bucket step
U
فیکس کردن پا برای استراحت
rehabilitation
U
اردوگاه استراحت تسلی دادن
dwellings
U
پیاده شدن برای استراحت
dwelling
U
پیاده شدن برای استراحت
lounging
U
محل استراحت ولم دادن
lounges
U
محل استراحت ولم دادن
lounged
U
محل استراحت ولم دادن
lounge
U
محل استراحت ولم دادن
lounge car
U
قطار دارای سالن استراحت وتفریح
lying in
U
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
neutral corner
U
گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
diastasis
U
استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
longtour area
U
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
truce
U
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truces
U
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
ring stool
U
چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
lounger
U
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
rest and recuperation
U
عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
coffee breaks
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
downtime
U
مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
hurdle step
U
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
half area
U
محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
linter
U
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
round
U
هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
roundest
U
هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
leave area
U
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
mafrash
U
مفرش
[واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
stocky
U
کوتاه
bas relif
U
کوتاه
scut
U
دم کوتاه
curt
<adj.>
U
کوتاه
stunts
U
کوتاه
stockiest
U
کوتاه
down
U
کوتاه
synoptic
U
کوتاه
of short duration
U
کوتاه
concise
U
کوتاه
pigmy
U
قد کوتاه
pigmy
U
کوتاه
pygmy
U
کوتاه
dumpy
U
کوتاه
pygmies
U
کوتاه
concise
<adj.>
U
کوتاه
pygmies
U
قد کوتاه
dwarfish
U
کوتاه
pigmies
U
قد کوتاه
low
U
کوتاه
little
U
کوتاه
succinct
<adj.>
U
کوتاه
shorter
U
کوتاه
puny
U
قد کوتاه
stunt
U
کوتاه
stunting
U
کوتاه
miniatures
U
کوتاه
pygmy
U
قد کوتاه
shortest
U
کوتاه
stockier
U
کوتاه
curtal
U
کوتاه
succinct
U
کوتاه
pigmies
U
کوتاه
liliputian
U
قد کوتاه
fleeting
<adj.>
U
کوتاه
short
<adj.>
U
کوتاه
miniature
U
کوتاه
short
U
کوتاه
lair
U
گل الود کردن استراحت کردن
lairs
U
گل الود کردن استراحت کردن
correption
U
کوتاه کردن
low
U
کوتاه دون
detruncation
U
کوتاه شدگی
cutty sark
U
دامن کوتاه
detruncate
U
کوتاه کردن
easy term
U
کوتاه مدت
escopet
U
قرابینه کوتاه
cut off
U
کوتاه کردن
epigrammatical
U
کوتاه ونیشدار
escopette
U
قرابینه کوتاه
chitchat
U
صحبت کوتاه
conte
U
داستان کوتاه
coatee
U
دامن کوتاه
short-listing
U
فهرست کوتاه
chiton
U
قبای کوتاه
draw in
U
کوتاه شدن
pygmy
U
ادم کوتاه قد
short-haul
U
خط سیر کوتاه
short-circuit
U
اتصال کوتاه
short-circuits
U
اتصال کوتاه
shuffle
U
گام کوتاه
shuffled
U
گام کوتاه
shuffles
U
گام کوتاه
short haul
U
خط سیر کوتاه
pigmies
U
ادم کوتاه قد
curt
U
کوتاه ومختصر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com