Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
public service
U
استخدام دولتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
make a diplomatic representation
U
به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
union shop
U
یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
recruit
U
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruits
U
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruiting
U
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruited
U
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
the funds
U
قرضه دولتی سهام وام دولتی
chargeable accessions
U
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
crown debt
U
طلب دولتی بستانکاری دولتی
sorb
U
استخدام
employment
U
استخدام
serviced
U
استخدام
service
U
استخدام
recruitment
U
استخدام
employs
U
استخدام کردن
personnel management
U
مدیریت استخدام
personnel manager
U
مدیر استخدام
employed
U
استخدام کردن
employable
U
قابل استخدام
unemployable
U
غیرفابل استخدام
featherbed
U
استخدام کارمنداضافی
enroll
U
استخدام کردن
employer
U
استخدام کننده
employing
U
استخدام کردن
employ
U
استخدام کردن
employers
U
استخدام کننده
retd
U
مخفف در استخدام
to retain
U
استخدام کردن
engages
U
استخدام کردن
take into service
U
استخدام کردن
engage
U
استخدام کردن
reenagement
U
استخدام دوباره
recruited
U
نواموز استخدام کردن
recruiting
U
نواموز استخدام کردن
recruit
U
نواموز استخدام کردن
recruits
U
نواموز استخدام کردن
administrative contracting office
U
دفتر استخدام کارگزینی
engages
U
گرفتن استخدام کردن
engage
U
گرفتن استخدام کردن
labour policy
U
سیاست استخدام کارکنان
inductee
U
نفر استخدام شده
working paper
U
ورقهء استخدام کارگر
reengage
U
دوباره استخدام کردن
reemploy
U
دوباره استخدام کردن
sign on
U
قرارداد استخدام کسی را امضاکردن
reenlistment
U
دوباره در ارتش استخدام شدن
to retain a freelancer
U
استخدام کردن پیشه ور آزاد
take on
<idiom>
U
استخدام کردن،اجازه دادن
employs
U
بکار گماشتن استخدام کردن
employing
U
بکار گماشتن استخدام کردن
employ
U
بکار گماشتن استخدام کردن
employed
U
بکار گماشتن استخدام کردن
he was engagedon probation
U
بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
open shop
U
بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
to hire
U
برگزیدن برای کار
[استخدام کردن]
stating
U
دولتی
national
[state, federal state]
<adj.>
U
دولتی
states
U
دولتی
governmental
<adj.>
U
دولتی
stated
U
دولتی
state-
U
دولتی
government-run
[television, newspaper etc.]
<adj.>
U
دولتی
belonging to the state
<adj.>
U
دولتی
state
U
دولتی
governmental
U
دولتی
state prison
U
زندان دولتی
state socialism
U
سوسیالیسم دولتی
the funds
U
وام دولتی
civil servant
U
مستخدم دولتی
state university
U
دانشگاه دولتی
state ownership
U
مالکیت دولتی
civil servants
U
مستخدم دولتی
state college
U
دانشکده دولتی
public domain
U
خالصه دولتی
public institutions
U
نهادهای دولتی
public monopoly
U
انحصار دولتی
public ownership
U
مالکیت دولتی
public ship
U
ناو دولتی
quasi public
U
نیمه دولتی
state enterprise
U
مالکیت دولتی
state enterprise
U
بنگاه دولتی
state bank
U
بانک دولتی
public assistance
U
کمکهای دولتی
privates
U
غیر دولتی
stating
U
دولتی حالت
states
U
دولتی حالت
stated
U
دولتی حالت
debenture
U
حواله دولتی
state-
U
دولتی حالت
private
U
غیر دولتی
public domain
U
مالکیت دولتی
government office
U
اداره دولتی
public ownership
U
خالصه دولتی
public domain
U
خالصه دولتی
public ownership
U
مالکیت دولتی
state
U
دولتی حالت
government owned industries
U
صنایع دولتی
economic unit
U
موسسه دولتی و ...
government property
U
مال دولتی
etatism
U
سوسیالیزم دولتی
government sector
U
بخش دولتی
government regulation
U
مقررات دولتی
government control
U
کنترل دولتی
government departments
U
دوایر دولتی
government officials
U
مامورین دولتی
public servants
U
مامورین دولتی
civil services
U
خدمات دولتی
political circles
U
دوایر دولتی
government control
U
نظارت دولتی
public schools
U
مدارس دولتی
nationalized industries
U
صنایع دولتی
public sector
U
بخش دولتی
privatises
U
غیر دولتی کردن
privatized
U
غیر دولتی کردن
privatizing
U
غیر دولتی کردن
privatizes
U
غیر دولتی کردن
privatization
U
غیر دولتی کردن
privatize
U
غیر دولتی کردن
bureaucracies
U
مجموع گماشتگان دولتی
The corruption in government offices .
U
فساد دردستگاههای دولتی
government enterprise
U
موسسات تولیدی دولتی
bureaucracy
U
مجموع گماشتگان دولتی
bill of oredit
U
اوراق قرضه دولتی
grants
U
کمک دولتی اعانه
government bonds
U
اوراق قرضه دولتی
government broadcasting
U
پخش برنامههای دولتی
privatising
U
غیر دولتی کردن
privatised
U
غیر دولتی کردن
state planning
U
برنامه ریزی دولتی
adhesion
U
الحاق دولتی به یک پیمان
lycee l
U
دبیرستان دولتی درفرانسه
quasi public company
U
شرکت نیمه دولتی
granted
U
کمک دولتی اعانه
order in council
U
تصویب نامه دولتی
the king in council
U
شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
government securities
U
اوراق بهادار دولتی
arms
U
نشان دولتی نیرو
grant
U
کمک دولتی اعانه
dole
U
کمک هزینه دولتی به بیکاران
funded
U
تنخواه قرضه دولتی سهام
fund
U
تنخواه قرضه دولتی سهام
iranian state railways
U
راه اهن دولتی ایران
fund holder
U
دارنده سهام قرضه دولتی
security
U
گرو سهام قرضه دولتی
blue book
U
هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
public ship
U
کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
The subsidy will be phased out next year.
U
یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
emissions
U
انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
barratry
U
خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
floater
U
گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
welfare state
U
دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
emission
U
انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
demarche
U
عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
mandatory power
U
دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
bureaucrats
U
مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
bureaucrat
U
مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
spoils system
U
سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack.
U
سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
transportation in kind
U
وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
serviced
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
free trade
U
شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
revenue cutter
U
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
application
U
به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
to engage somebody as somebody
U
کسی را به عنوان کسی
[در پیشه ای]
استخدام کردن
applications
U
به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
totaliarian state
U
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
full power
U
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
pluralism
U
عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
common carrier
U
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
federal privacy act
U
قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
safe conduct
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
yamen
U
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
pork barrel
U
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
governmentalize
U
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
induction station
U
دفتر استخدام دفتر پذیرش
innocent passage
U
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
semipublic
U
نیمه عمومی نیمه دولتی
vetoes
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
notification
U
عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
guild socialism
U
سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
recredential
U
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com