English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
redeem U از گرو در اوردن رهایی دادن
redeemed U از گرو در اوردن رهایی دادن
redeeming U از گرو در اوردن رهایی دادن
redeems U از گرو در اوردن رهایی دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rescue U رهایی دادن
rescued U رهایی دادن
rescuing U رهایی دادن
rescues U رهایی دادن
to p anyone through danger U کسی را از خطر رهایی دادن
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
lower U : پایین اوردن تخفیف دادن
lowered U : پایین اوردن تخفیف دادن
spirit U روح دادن بسرخلق اوردن
pull down U پایین اوردن تخفیف دادن
alleging U دلیل اوردن ارائه دادن
lowering U : پایین اوردن تخفیف دادن
lowers U : پایین اوردن تخفیف دادن
alleges U دلیل اوردن ارائه دادن
spiriting U روح دادن بسرخلق اوردن
allege U دلیل اوردن ارائه دادن
bombing height U ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
to tease a person for a thing U کسیرابرای دادن چیزی بستوه اوردن
hurry U بستوه اوردن باشتاب انجام دادن
hurrying U بستوه اوردن باشتاب انجام دادن
hurries U بستوه اوردن باشتاب انجام دادن
raises U بار اوردن تشکیل دادن پرزدار کردن
to turn off U خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
raise U بار اوردن تشکیل دادن پرزدار کردن
removes U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
idealised U بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealises U بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
removing U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
idealising U بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealize U بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealized U بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
to do ones endeavour U کوشش خودرابعمل اوردن وفیفه خودرا انجام دادن
remove U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
idealizes U بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealizing U بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
governmentalize U تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing U بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize U بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
islamize U بصورت اسلامی در اوردن صورت اسلامی دادن به
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
grasp U بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps U بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped U بچنگ اوردن گیر اوردن
emanacipation U رهایی
livery U رهایی
liveries U رهایی
deliveries U رهایی
rescued U رهایی
abandonment U رهایی
quietus U رهایی
extrication U رهایی
salvation U رهایی
emancipation U رهایی
escapement U رهایی
escaping U رهایی
relief U رهایی
rescue U رهایی
deliverance U رهایی
rescuing U رهایی
goby U رهایی
escaped U رهایی
delivery U رهایی
rescues U رهایی
escape U رهایی
escapes U رهایی
riddance U رهایی
keep one's head above water U رهایی یافتن
release point U نقطه رهایی
survival U رهایی از انهدام
survivals U رهایی از انهدام
to extricate oneself U رهایی یافتن
emergency relief U رهایی از بلایا
emancipator U رهایی دهنده
bomb release line U خط رهایی بمب
acquittance U رهایی بخشودگی
dishallucination U رهایی ازشیفتگی
get out U رهایی یافتن
disenchantment U رهایی از طلسم
disillusions U رهایی از شیفتگی
disillusioning U رهایی از شیفتگی
disillusion U رهایی از شیفتگی
break up value U قیمت رهایی
break off position U نقطه رهایی
to get off U رهایی یافتن از
break off U رهایی ازدرگیری
to get rid of U رهایی یافتن از
polled U رای دادن رای اوردن
polls U رای دادن رای اوردن
poll U رای دادن رای اوردن
release U منتشر ساختن رهایی
released U منتشر ساختن رهایی
releases U منتشر ساختن رهایی
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
bomb release point U نقطه رهایی بمب
lead us not into temtation U ماراازوسوسه شیطان رهایی ده
disengagement U رهایی از قید یا تعهد
to escape with life and limb U سختی رهایی جستن
to escape [with something] U رهایی یافتن [با چیزی]
dropping angle U زاویه رهایی بمب
to save one's neck U از دار رهایی یافتن
bailment U رهایی به قید ضمانت
on one's feet <idiom> U رهایی ازبیماری یا مشکلات
to turn out U بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
redeemers U رهایی بخش نجات دهنده
get off U رهایی یافتن پیاده شدن از
sector U تقسیم دیسک به شیار رهایی
disencumbrance U رهایی ازقیدیاگرفتاری رهاسازی ازقید
sectors U تقسیم دیسک به شیار رهایی
helicopter breakup point U نقطه رهایی هلیکوپترها ازستون
releases U ازاد سازی رهایی واگذاری
released U ازاد سازی رهایی واگذاری
redeemer U رهایی بخش نجات دهنده
angular velocity U سرعت زاویهای رهایی بمب
saves U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saved U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
release U ازاد سازی رهایی واگذاری
release point U نقطه رهایی ستون راهپیمایی
save U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
emergency relief U رهایی ازمصایب غیر مترقبه
angular velocity bombsight U دوربین سنجش زاویه رهایی بمب
discharges U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharge U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
apotheoses U رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
apotheosis رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
four freedoms U دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
moonlight fliting U گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
break up value U قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
succour U کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
succor U کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
stacks U ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stacked U ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stack U ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
escape U رهایی جستن خلاصی جستن
escaped U رهایی جستن خلاصی جستن
escaping U رهایی جستن خلاصی جستن
escapes U رهایی جستن خلاصی جستن
immigrating U اوردن
stretches U کش اوردن
fetched U اوردن
fetch U اوردن
stretched U کش اوردن
stretch U کش اوردن
immigrate U اوردن
leaven U ور اوردن
leavening U ور اوردن
fetches U اوردن
immigrates U اوردن
run short U کم اوردن
compliance U بر اوردن
run out of U کم اوردن
leavens U ور اوردن
to put in remembrance U اوردن
to bring in to line U در صف اوردن
immigrated U اوردن
procure U اوردن
procures U اوردن
ascites U اب اوردن
bring U اوردن
brings U اوردن
classicize U در اوردن
cataracts U اب اوردن
cataract U اب اوردن
bringing U اوردن
bring back U پس اوردن
procured U اوردن
go for U اوردن
bring in U اوردن
procuring U اوردن
inductility U اوردن
come by U بدست اوردن
disentangled U از گیر در اوردن
secure U به دست اوردن
cleck U ازتخم در اوردن
secures U به دست اوردن
to reduce to extremity U بجان اوردن
to put in suit U بدادگاه اوردن
call to mind U بخاطر اوردن
gets U به دست اوردن
lather U کف بدهان اوردن
constipate U خشکی اوردن
catch U بدست اوردن
con cuss U بهیجان اوردن
stormed U یورش اوردن
storm U یورش اوردن
get U به دست اوردن
get U بدست اوردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com