Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
somebody's days are numbered
<idiom>
U
از کار اخراج شدن کسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
two
U
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
twos
U
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
extraction
U
عمل اخراج در عمل سلاح
foul
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
swap
U
اخراج کردن
swapped
U
اخراج کردن
swaps
U
اخراج کردن
swopped
U
اخراج کردن
swopping
U
اخراج کردن
swops
U
اخراج کردن
disqualification
U
اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
disqualifications
U
اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
sack
U
اخراج کردن یاشدن
sacked
U
اخراج کردن یاشدن
sacks
U
اخراج کردن یاشدن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharge
U
اخراج تخلیه الکتریکی
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharges
U
اخراج تخلیه الکتریکی
deportation
U
اخراج
deportation
U
اخراج از کشور
banishment
U
اخراج
duck
U
اخراج توپزن بی امتیاز
ducked
U
اخراج توپزن بی امتیاز
duckings
U
اخراج توپزن بی امتیاز
ducks
U
اخراج توپزن بی امتیاز
oust
U
اخراج کردن
ousted
U
اخراج کردن
ousting
U
اخراج کردن
ousts
U
اخراج کردن
expulsion
U
اخراج
expulsion
U
اخراج از کشور
expulsions
U
اخراج
expulsions
U
اخراج از کشور
deport
U
اخراج
deported
U
اخراج
deporting
U
اخراج
deports
U
اخراج
out
U
اخراج کردن اخراج شدن
out
U
اخراج بازیگر
out
U
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out-
U
اخراج کردن اخراج شدن
out-
U
اخراج بازیگر
out-
U
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
outed
U
اخراج کردن اخراج شدن
outed
U
اخراج بازیگر
outed
U
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
boot
U
اخراج چاره یافایده
send off
U
اخراج بازیگر
send-off
U
اخراج بازیگر
send-offs
U
اخراج بازیگر
firing
U
اخراج
dismissal
U
اخراج
dismissal
U
اخراج از خدمت
dismissal
U
انفصال اخراج
dismissal
U
اخراج از شغل
dismissals
U
اخراج
dismissals
U
اخراج از خدمت
dismissals
U
انفصال اخراج
dismissals
U
اخراج از شغل
extract
U
گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
extracted
U
گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
extracting
U
گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
extracts
U
گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
disqualified
U
اخراج
disqualifies
U
اخراج
disqualify
U
اخراج
disqualifying
U
اخراج
eviction
U
اخراج
eviction
U
اخراج کردن
evictions
U
اخراج
evictions
U
اخراج کردن
expel
U
اخراج کردن
expelled
U
اخراج کردن
expelling
U
اخراج کردن
expels
U
اخراج کردن
banish
U
اخراج بلد کردن دور کردن
banished
U
اخراج بلد کردن دور کردن
banishes
U
اخراج بلد کردن دور کردن
banishing
U
اخراج بلد کردن دور کردن
evacuate
U
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuated
U
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuates
U
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuating
U
اخراج خارج کردن یا شدن
dismiss
U
سوزاندن توپزن و اخراج او
dismisses
U
سوزاندن توپزن و اخراج او
dismissing
U
سوزاندن توپزن و اخراج او
exclusion
U
اخراج
exclusion
U
اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از دوبازی اینده
innings
U
نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
evacuation
U
اخراج
suspension
U
اخراج موقت
suspensions
U
اخراج موقت
can
U
اخراج کردن
Other Matches
red card
U
علامت اخراج اخراج بازیگر
undesireable discharge
U
اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
dishonorable discharge
U
اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
ejection
U
اخراج
the boot
U
اخراج
rustication
U
اخراج
out lawry
U
اخراج
ouster
U
اخراج
lay off
U
اخراج
foul out
U
اخراج
extrusion
U
اخراج
excomminucation
U
اخراج
dislodgement
U
اخراج
deposal
U
اخراج
reseau
U
اخراج اشعه
send down
U
اخراج کردن
xenelasia
U
اخراج بیگانگان
get the ax
<idiom>
U
اخراج شدن
give someone the ax
<idiom>
U
اخراج شدن
let go
<idiom>
U
اخراج شدن
dis-
U
اخراج کردن
out with
U
اخراج کردن
excommunicable
U
سزاوارتکفیریا اخراج
expellable
U
قابل اخراج
cast out
U
اخراج کردن
brush off
U
اخراج بی ادبانه
bad conduct discharge
U
اخراج از خدمت
exorcise
U
اخراج کردن
avaunt
U
دستور اخراج
deportees
U
اخراج شده
deportee
U
اخراج شده
cans
U
اخراج کردن
canning
U
اخراج کردن
dismission
U
انفصال اخراج
to expel
[from]
U
اخراج کردن
[از]
clearing out
[of a place]
U
اخراج
[از مکانی]
walking papers
<idiom>
U
برگه اخراج
explusion foul
U
خطای منجر به اخراج
pink slip
<idiom>
U
برگه اخراج از شغل
game misconduct penalty
U
01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
misconduct penalty
U
جریمه 01 دقیقه اخراج
wrongful dismissal
U
انفصال یا اخراج ناروا
ejectable
U
قابل دفع یا اخراج
rusticate
U
با اخراج تنبیه کردن
He was dismissed though (while) he was in fact innocent.
U
اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
He was deported from Iran.
U
اورااز ایران اخراج کردند
bad conduct discharge
U
اخراج به علت عدم صلاحیت
major penalty
U
اخراج بازیگر برای 5 دقیقه
minor penalty
U
خطای کوچک و 2 دقیقه اخراج
back azimuth method
U
گرای معکوس در اخراج اشعه
extrusive
U
اخراج کننده بیرون امده
yorked
U
توپزن سوخته و اخراج شده کریکت
discharge without honor
U
اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
pay off
U
با دادن مزد کامل اخراج کردن
They are openly seeking his being sacked.
U
آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
not out
U
توپزنی که هنوز اخراج نشده اعلام خطا
to get
[be given]
your card
[British E]
<idiom>
U
برگه اخراج از شغل را گرفتن
[اصطلاح روزمره]
to get
[be given]
the pink slip
[American E]
<idiom>
U
برگه اخراج از شغل را گرفتن
[اصطلاح روزمره]
penalty time keeper
U
حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
to discharge someone without honor
[from the army]
U
اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
man down
U
بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
blind score
U
امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
expellee
U
افراد اخراجی از مملکت اخراج شدگان یا تبعید شدگان سیاسی تبعیدی
boot out
<idiom>
U
اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
deportees
U
محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
deportee
U
محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
throw out
<idiom>
U
اخراج کردن،مجبور به ترک کردن
run out
<idiom>
U
به زور بیرون کردن ،اخراج کردن
To dismiss (discharge) someone.
U
کسی رابیرون کردن ( اخراج کردن )
disbar
U
سلب صلاحیت از وکیل کردن ممنوع الوکاله کردن وکیل اخراج وکیل از کانون وکلاء
running fix
U
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com