Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
conserve
U
از صدمه محفوظ داشتن
conserved
U
از صدمه محفوظ داشتن
conserves
U
از صدمه محفوظ داشتن
conserving
U
از صدمه محفوظ داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
secure
U
محفوظ داشتن
secures
U
محفوظ داشتن
potting
U
در گلدان محفوظ داشتن
pot
U
در گلدان محفوظ داشتن
pots
U
در گلدان محفوظ داشتن
safes
U
محفوظ
patents
U
محفوظ
safest
U
محفوظ
patented
U
محفوظ
safe
U
محفوظ
patenting
U
محفوظ
safer
U
محفوظ
guarded
U
محفوظ
secures
U
محفوظ
favoured
U
محفوظ
immundity
U
محفوظ
secure
U
محفوظ
patent
U
محفوظ
airtight
U
محفوظ از هوا
lightproof
U
محفوظ از نور
protected field
U
میدان محفوظ
protected mode
U
حالت محفوظ
assured
U
امن محفوظ
reserved word
U
کلمه محفوظ
enclosed fuse
U
فیوز محفوظ
protected storage
U
انباره محفوظ
invulnerable
U
محفوظ از خطر
securely
U
بطور محفوظ
safe from danger
U
محفوظ از خطر
foolproof
U
محفوظ ازخطاوشکست
fireproof
U
محفوظ از اتش
enclosed arc lamp
U
لامپ قوسی محفوظ
encapsulated postscript file
U
فایل محفوظ پست اسکریپت
elate
U
بالا بردن محفوظ کردن
it is copyright
U
حق چاپ و تقلید محفوظ است
weather proof
U
محفوظ از اثرهوا هوا نخور
unsaved
U
محفوظ نشده نجات نیافته
jus postliminii
U
حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
copyright reserved
U
حق طبع یا چاپ محفوظ است
to copyright
U
حق چاپ و تقلید را محفوظ کردن
can you pronounce him safe
U
بگویید که اواز خطر محفوظ است
shellproof
U
محفوظ در برابر بمباران وگلوله باران
weathertight
U
محفوظ در برابر باد و باران عایق هوا
all right reserved
U
هرگونه حقی محفوظ است اعم از چاپ یا تقلید یاترجمه
havelock
U
روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
foolproof
U
ادم ساده لوح و رک و راست محفوظ از حماقت وکارهای احمقانه
harming
U
صدمه
harms
U
صدمه
injury
U
صدمه
scathe
U
صدمه
indemnities
U
صدمه
harm
U
صدمه
hurtless
U
بی صدمه
harmfulness
U
صدمه
indemnity
U
صدمه
hardships
U
صدمه
injuriousness
U
صدمه
blow
U
صدمه
blows
U
صدمه
torts
U
صدمه
casualties
U
صدمه
shocks
U
صدمه
hardship
U
صدمه
displeasure
U
صدمه
concussion
U
صدمه
shocked
U
صدمه
shock
U
صدمه
hurts
U
صدمه
tort
U
صدمه
maimed
U
صدمه
maiming
U
صدمه
maims
U
صدمه
casualty
U
صدمه
maim
U
صدمه
hurt
U
صدمه
hurting
U
صدمه
scot free
U
بی صدمه
scot-free
U
بی صدمه
harmed
U
صدمه
harms
U
صدمه زدن
endamage
U
صدمه زدن
hurtfulness
U
مضرت صدمه
safer
U
صدمه نخورده
safe
U
صدمه نخورده
hurting
U
صدمه اذیت
shock
U
صدمه ضربت
hurt
U
صدمه اذیت
shocks
U
صدمه ضربت
shocked
U
صدمه ضربت
harming
U
صدمه زدن
intact
U
صدمه ندیده
safes
U
صدمه نخورده
safest
U
صدمه نخورده
damage
U
صدمه دیدن
disservice
U
صدمه بدخدمتی
concuss
U
صدمه زدن
bodily harm
U
صدمه جسمانی
mauled
U
صدمه زدن
unscathed
U
صدمه ندیده
occupational hazards
U
صدمه شغلی
damnify
U
صدمه زدن
lay hands on someone
<idiom>
U
صدمه زدن
harmlessly
U
بدون صدمه
maul
U
صدمه زدن
offends
U
صدمه زدن
offended
U
صدمه زدن
mauling
U
صدمه زدن
mauls
U
صدمه زدن
offend
U
صدمه زدن
hurts
U
صدمه اذیت
concussion
U
تصادم صدمه
occupational hazard
U
صدمه شغلی
scathe
U
صدمه زدن
harm
U
صدمه زدن
harmed
U
صدمه زدن
marring
U
صدمه زدن اسیب
mar
U
صدمه زدن اسیب
injured parties
U
طرف صدمه دیده
injured party
U
طرف صدمه دیده
marred
U
صدمه زدن اسیب
damage
U
صدمه دیدن ازون
gobo
U
نوعی پرده پارچهای سیاه رنگ که در تلویزیون و سینمادوربین را از نور زائد محفوظ نگه میدارد
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
constructive total loss
U
صدمه کلی خسارت بنیانی
nips
U
صدمه زدن دردناک بودن
damaged in transit
U
صدمه دیده هنگام ترانزیت
injuring
U
اذیت کردن صدمه زدن
malignant
U
زیان اور صدمه رسان
miscarries
U
صدمه دیدن اشتباه کردن
let (someone) have it
<idiom>
U
شخصی را به سختی صدمه زدن
indemnify
U
صدمه زدن به غرامت دادن
miscarrying
U
صدمه دیدن اشتباه کردن
nip
U
صدمه زدن دردناک بودن
nipped
U
صدمه زدن دردناک بودن
damage
U
صدمه
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
injures
U
اذیت کردن صدمه زدن
injure
U
اذیت کردن صدمه زدن
miscarry
U
صدمه دیدن اشتباه کردن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
hurts
U
اذیت کردن صدمه زدن اسیب
knock one's block off
<idiom>
U
خیلی سخت به کسی صدمه زدن
get back at
<idiom>
U
صدمه زدن شخص ،برگشتن به چیزی
hurt
U
اذیت کردن صدمه زدن اسیب
hurting
U
اذیت کردن صدمه زدن اسیب
concussion
U
صدمه وتکان مغز که منجر به بیهوشی میشود
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
immune
U
مصون کردن محفوظ کردن
reconstitute
U
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstituted
U
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstitutes
U
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstituting
U
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
gang up on someone
<idiom>
U
دست به دست هم به کسی صدمه دادن
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
concussive
U
ضربت زننده صدمه زننده
doubt
U
شک داشتن
to be feverish
U
تب داشتن
doubted
U
شک داشتن
doubting
U
شک داشتن
doubts
U
شک داشتن
have
U
داشتن
wanted
U
کم داشتن
having
U
داشتن
possesses
U
داشتن
possessing
U
داشتن
to have possession of
U
داشتن
bears
U
داشتن
intercommon
U
داشتن
lacked
U
کم داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com