English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
antagonistically U از روی مخالفت یا دشمنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
adversarial U وابسته به مخالفت یا دشمنی
Other Matches
opposition U دشمنی
hatred U دشمنی
feuding U دشمنی
repulsion U دشمنی
enemity U دشمنی
animosity U دشمنی
hostility U دشمنی
hostilities U دشمنی
odium U دشمنی
feuds U دشمنی
feuded U دشمنی
feud U دشمنی
hating U دشمنی
hates U دشمنی
hate U دشمنی
enmity U دشمنی
ill will U دشمنی
hated U دشمنی
antagonise U دشمنی کردن
war U دشمنی کردن
hostilely U از روی دشمنی
wars U دشمنی کردن
to bear enmity U دشمنی داشتن
to bear enmity U دشمنی ورزیدن
slick enmity U دشمنی صرف
disarming U دشمنی زدا
vendetta U دشمنی خونی خانوادگی
vendettas U دشمنی خونی خانوادگی
despiteful U دارای حس دشمنی مغرض
animus U روح دشمنی و غرض
rancorous U دارای عداوت و دشمنی دیرین
vandalism U دشمنی با علم و هنر وحشیگری
contrarious U از روی دشمنی عناد امیز
to locate the enemy U جای دشمنی را معین کردن
anti-Semitic U مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
blood feud U کینه وعداوت خانوادگی دشمنی دیرین
He hates my gusts. He detests me . He loathes the sight of me . U سایه ام را با تیر می زند ( دشمنی وعداوت )
misoneism U دشمنی وعداوت باهر چیز نو وجدید یاتغییریافته
snake in the grass <idiom> U دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
mis- U پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
mis U پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
disaccord U مخالفت
opponency U مخالفت
opposeless U بی مخالفت
opposition U مخالفت
divided <adj.> U در مخالفت
contrariety U مخالفت
oppugnancy U مخالفت
disagreements U مخالفت
renitency U مخالفت
recusance or sancy U مخالفت
contrariness U مخالفت
disgreement U مخالفت
obj U مخالفت
oppugnation U مخالفت
disagreement U مخالفت
defiance U مخالفت
gainsaid U مخالفت
gainsay U مخالفت
antagonism U مخالفت
gainsays U مخالفت
gainsaying U مخالفت
remonstrance U مخالفت
factions U مخالفت
faction U مخالفت
vetoed U نشانه مخالفت
vetoes U نشانه مخالفت
oppugner U مخالفت کننده
vetoing U نشانه مخالفت
resistance U سختی مخالفت
oppugn U مخالفت کردن با
repugnance U تناقض مخالفت
objected U مخالفت کردن
incongruousness U تباین مخالفت
opposable U مخالفت کردنی
veto U نشانه مخالفت
buck U مخالفت کردن با
objects U مخالفت کردن
defiantly U از روی مخالفت
bucks U مخالفت کردن با
resist U مخالفت کردن با
resisted U مخالفت کردن با
resisting U مخالفت کردن با
to set ones face against U مخالفت کردن با
resists U مخالفت کردن با
to kick against a proposal U با پیشنهادی مخالفت
objecting U مخالفت کردن
repugn U مخالفت کردن با
paradoxy U مخالفت با عقایدعمومی
aversions U مخالفت ناسازگاری
direct objects U مخالفت کردن
obscurantism U مخالفت باروشنفکری
blackballs U مخالفت کردن
abolitionism U مخالفت با بردگی
blackballing U مخالفت کردن
blackballed U مخالفت کردن
blackball U مخالفت کردن
indulged U مخالفت نکردن
indirect objects U مخالفت کردن
aversion U مخالفت ناسازگاری
object U مخالفت کردن
antagonistic U مخالفت امیز
indulging U مخالفت نکردن
indulges U مخالفت نکردن
contrarious U مخالفت امیز
indulge U مخالفت نکردن
disagreeing U نساختن با مخالفت کردن با
obscurantism U مخالفت با علم ومعرفت
objection U مخالفت استدلال مخالف
objections U مخالفت استدلال مخالف
disagrees U نساختن با مخالفت کردن با
reactionary U مخالفت گرای بی منطق
reactionaries U مخالفت گرای بی منطق
negative voice U منع نشانه مخالفت
disagree U نساختن با مخالفت کردن با
to be in disagreement [with somebody] U مخالفت کردن [با کسی]
paradoxicality U مخالفت باعقاید عمومی
disagreed U نساختن با مخالفت کردن با
to be at odds [with somebody] [on / over something] ) U مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
to be at strife [with somebody] [over something] U مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
to be split [over something] [with somebody] U مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
contended U مخالفت کرده با رقابت کردن
withstand U مخالفت کردن استقامت ورزیدن
contends U مخالفت کرده با رقابت کردن
withstood U مخالفت کردن استقامت ورزیدن
thwarted U عقیم گذاردن مخالفت کردن با
contend U مخالفت کرده با رقابت کردن
withstanding U مخالفت کردن استقامت ورزیدن
thwart U عقیم گذاردن مخالفت کردن با
nem con U بدون مخالفت کسی است
withstands U مخالفت کردن استقامت ورزیدن
mc carthyism U سیاست دست راستی افراطی و مخالفت بالیبرالیزم
flag discrimination U مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
anti dumping U مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
retrorocket U راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it. U ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند [مخالفت کردند ] .
oppose U ضدیت کردن مخالفت کردن
opposes U ضدیت کردن مخالفت کردن
controvert U هم ستیز کردن مخالفت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com