English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
housewifely U از روی خانه داری یا صرفه جوئی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
economization U صرفه جوئی
thrift U صرفه جوئی
chariness U صرفه جوئی
frugally U با صرفه جوئی
economizing U صرفه جوئی کردن
thriftily U از روی صرفه جوئی
To save . To economize. U صرفه جوئی کردن
diseconomies of scale U عدم صرفه جوئی به مقیاس
menage U خانه داری
thrift U خانه داری
house work U خانه داری
notbility U خانه داری
housekeeping U خانه داری
home economics U اقتصاد خانه داری
house keeping operation U اعمال خانه داری
to keep house U خانه داری کردن
keep house U خانه داری کردن
light housekeeping U کارهای خانه داری
housekeep U خانه داری کردن
household art U اصول خانه داری
carpet sweeper U جارو نپتون [نظافت] [خانه داری]
economic U نزدیک به صرفه مقرون به صرفه
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
dude ranch U گله داری واسب سواری وحشم داری
supply economy U صرفه جویی در مصرف اماد صرفه جویی تدارکاتی
You deserve it. U حق داری ( استحقاق آنرا داری )
statecraft U کشور داری ملک داری
vengeanee U کینه جوئی
quarrelsomeness U ستیزه جوئی
riotousness U فتنه جوئی
competition U سبقت جوئی
competitions U سبقت جوئی
factiousness U فتنه جوئی
quarelsomeness U ستیزه جوئی
maliciousness U کینه جوئی
vindictiveness U کینه جوئی
revengefulness U کینه جوئی
peacefulness U راحتی صلح جوئی
quarrelsomely U از روی ستیزه جوئی
vengefully U از روی کینه جوئی
captiously U از روی عیب جوئی
censoriously U از روی عیب جوئی
quarelsomeness U نزاع طلبی فتنه جوئی
Adventurism is the salt of life . U ماجرا جوئی شور ونمک زندگه است
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
lady help U زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole U کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house U تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
mansion house U خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
hound's tooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycombs U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
our neighbour door U کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
houndstooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
toft U عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
homebody U ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
honeycomb U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
tricotine U پارچه زبر لباسی خانه خانه
Honey comb design U طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
bagnio U فاحشه خانه جنده خانه
garde manger U سرد خانه اشپز خانه
weigh house U قپاندار خانه ترازودار خانه
cellular U لانه زنبوری خانه خانه
economical U صرفه جو
advantage U صرفه
providential U صرفه جو
frugal U صرفه جو
parsimonious U صرفه جو
penny wise U صرفه جو
behoof U صرفه
beta leonis U صرفه
thrifty U صرفه جو
denebola U صرفه
economizer U صرفه جو
inadvisable U بی صرفه
housewifely U صرفه جو
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house U خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
thrift U صرفه جویی
gains U صرفه استفاده
inexpensive U معقول صرفه جو
economical U مقرون به صرفه
saving U صرفه جویی
frugality U صرفه جویی
gain U صرفه استفاده
gained U صرفه استفاده
he is a bad husband U صرفه جو نیست
frugal U با صرفه اندک
backstop technology U تکنولوژی با صرفه
economy U صرفه جویی
economies U صرفه جویی
costings U مقرون به صرفه
cost-effective U مقرون به صرفه
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
spareable U قابل صرفه جویی
economising U صرفه جویی کردن
economize U صرفه جویی کردن
economies of scale U صرفه جوئیهای مقیاس
economises U صرفه جویی کردن
economised U صرفه جویی کردن
spillover benefits U صرفه جوئیهای خارجی
sparing U مضایقه کننده صرفه جو
consumption economies U صرفه جوئیهای مصرفی
cut corners <idiom> U صرفه جویی کردن
economy factor U ضریب صرفه جویی
saved U صرفه جویی کردن
provident U صرفه جو اینده نگر
saves U صرفه جویی کردن
economizing method U روش صرفه جویی
parsimony U صرفه جویی کم خرجی
economizes U صرفه جویی کردن
external economies U صرفه جوئیهای خارجی
save U صرفه جویی کردن
internal economies U صرفه جوئیهای داخلی
It is not economical. U مقرون به صرفه نیست.
scrounging U صرفه جویی کردن
scrounges U صرفه جویی کردن
scrounged U صرفه جویی کردن
economized U صرفه جویی کردن
scrounge U صرفه جویی کردن
providence U صرفه جویی اینده نگری
time saver U صرفه جویی کننده در وقت
feed heater U دستگاه صرفه جویی درحرارت
economies of scale U صرفه جوئیهای تولید انبوه
economizer U صرفه جویی کننده انرژی
internal diseconomies U عدم صرفه جوئیهای داخلی
an economist of time U متخصص در صرفه جویی وقت
penny wise and pound foolish U صرفه جو در پنی و ولخرج درلیره
gas saving U صرفه جویی در مصرف بنزین
advantageously U با داشتن صرفه یا سود سودمندانه
austerity package U بسته صرفه جویی [اقتصاد] [سیاست]
to save up for something U برای چیزی صرفه جویی کردن
honey comb U خانه خانه کردن
ranges U یک خانه یا تعدادی خانه
ranged U یک خانه یا تعدادی خانه
range U یک خانه یا تعدادی خانه
I'm saving up for a new bike. U من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
an economist of time U کسی که میتواند در وقت صرفه جویی کند
the house is in my possession U خانه در تصرف من است خانه در دست من است
laborsaving U تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
tensility U کش داری
blind man's buff U از من داری
wet storage U تر داری
bigamy U دو زن داری
grittiness U شن داری
cut corners <idiom> U [زمانی که چیزی برای صرفه جویی در هزینه به طور بد انجام شده است]
sang froid U خود داری
dry storage U خشک داری
leasehold U اجاره داری
slavery U برده داری
lucubration U شب زنده داری
creaminess U خامه داری
farming U مزرعه داری
continenece U خود داری
incumbency U عهده داری
household art U هنرخانه داری
sang-froid U خود داری
Exchequer U خزانه داری
bursary U خزانه داری
altruism U همگونه داری
bursaries U خزانه داری
capitalism U سرمایه داری
communism U مردم داری
night waking U شب زنده داری
wakefulness U شب زنده داری
tenure U اجاره داری
fisk U خزانه داری
conchiferous U داری صدف
cellarge U حق انبار داری
pernoctation U شب زنده داری
abstinence;or abstinency U خود داری
leasing U اجاره داری
wake U شب زنده داری
waked U شب زنده داری
retenv U خود داری
wakes U شب زنده داری
treasury U خزانه داری
self restraint U خود داری
serrulation U دندانه داری
slaveholding U برده داری
quartermasters U سررشته داری
quartermaster U سررشته داری
spinosity U سیخ داری
stigmatism U خال داری
angularity U گوشه داری
vigil U شب زنده داری
vigils U شب زنده داری
non commital U خود داری
bulkiness U جثه داری
bulkiness U تنه داری
angularity U زاویه داری
viscosity U شیره داری
blind mans buff U ازمن داری
bean caper U پیرسن داری
bank protection U ساحل داری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com