English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
puddle U از بین بردن ساختمان دانهای در خاکهای سنگین
puddles U از بین بردن ساختمان دانهای در خاکهای سنگین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
plunge U سقوط سنگین فرو بردن
plunged U سقوط سنگین فرو بردن
plunges U سقوط سنگین فرو بردن
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
sulfate bearing soils U خاکهای سولفاته
rare earths U خاکهای کمیاب
dead soils U خاکهای مرده
rare earth elements U خاکهای نادر
building system U اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
sienna U انواع خاکهای قهوهای مایل به زرد
cultivar U موجودات ذره بینی خاکهای زراعتی
berrylike U دانهای
granular U دانهای
grainy U دانهای
globular U دانهای
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
pustular U چرک دانهای
aggregate U مصالح دانهای
aggregates U مصالح دانهای
lesser rosary U تسبیح 55 دانهای
grading U ترکیب دانهای
coarse adjustment U نظم و ترتیب دانهای
oolitic limestone U سنگ اهک دانهای
greater rosary U تسبیح 561 دانهای
piece goods U کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
berry U دانهای شدن توت جمع کردن
berries U دانهای شدن توت جمع کردن
angle-post U [تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
building material dealer U فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
gigantic building U ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
dependency U [قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
coach-house U ساختمان خدمه [در کنار ساختمان اصلی]
building enterprise U مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
civil engineering contractor U مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
enterprise network U شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
double shell constraction U ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
constructional feature U ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
rotonda U ساختمان مدور ساختمان گنبددار
rotunda U ساختمان مدور ساختمان گنبددار
rotundas U ساختمان مدور ساختمان گنبددار
foundation soil U شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
block structure U ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
base shear U نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
imbibes U تحلیل بردن فرو بردن
imbibed U تحلیل بردن فرو بردن
imbibing U تحلیل بردن فرو بردن
imbibe U تحلیل بردن فرو بردن
to push out U پیش بردن جلو بردن
masochism U لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
heavy lift U حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
construction batalion U گردان مهندسی ساختمان گردان ساختمان
lumberingly U سنگین
pressures U سنگین
hard water U اب سنگین
heavy water U اب سنگین
ponderous U سنگین
heavy footed U دل سنگین
heavies U دل سنگین
massively U سنگین
mim U سنگین
lumpish U سنگین
logy U سنگین
exacting U سنگین
loggy U سنگین
heavier U سنگین
heavier U دل سنگین
laden U سنگین پر
weightier U سنگین
weightiest U سنگین
weighty U سنگین
pressure U سنگین
pressured U سنگین
pressuring U سنگین
navol U اب سنگین
massive U سنگین
largo a U سنگین
waterlogged U سنگین
hulky U سنگین
high proof U سنگین
heft U سنگین
heavy U دل سنگین
heavy U سنگین
heavies U سنگین
heaviest U سنگین
heaviest U دل سنگین
unwieldy U سنگین
weighted U سنگین
saturnine U سنگین
burdensome U سنگین
hefty U سنگین
heftiest U سنگین
heftier U سنگین
extensive U سنگین
staid U سنگین
carking U سنگین
weight ton U تن سنگین
lumpier U سنگین
stodgy U سنگین
lumpy U سنگین
onerous U سنگین
cumbersome U سنگین
cloggy U سنگین
lumpiest U سنگین
overweight U سنگین تر از حد
clump U ضربه سنگین
clumped U ضربه سنگین
gravitate U سنگین کردن
dull U کند سنگین
heavy soil U خاک سنگین
heavy shapes U پروفیلهای سنگین
weight U سنگین کردن
clumps U ضربه سنگین
clogs U : سنگین کردن
clogged U : سنگین کردن
dulled U کند سنگین
heavyish U سنبته سنگین
duller U کند سنگین
gravitated U سنگین کردن
high dollar value U سنگین قیمت
slugfest U مسابقه سنگین
high interest U بهره سنگین
high polymer U بسپار سنگین
heavy oil U روغن سنگین
gravitates U سنگین کردن
high proof spirit U عرق سنگین
gravitating U سنگین کردن
incumber U سنگین کردن
heavyish U کمی سنگین
clumping U ضربه سنگین
sadiron U اتوی سنگین
dulls U کند سنگین
dulling U کند سنگین
heavy weight U سنگین وزن
heavyweight U بزرگ و سنگین
heavyweight U سنگین وزن
heavy industry U صنایع سنگین
overpoise U سنگین تر بودن از
hard of hearing U سنگین گوش
fuller U سنگین کننده
demure U جدی سنگین
overbalancing U سنگین تر بودن از
naphtha U بنزین سنگین
overbalances U سنگین تر بودن از
overbalanced U سنگین تر بودن از
overbalance U سنگین تر بودن از
overburdensome U زیاد سنگین
stodgy U سنگین وکندرو
burdens U سنگین بارکردن
burden U سنگین بارکردن
laden U سنگین بار
outbalance U سنگین تر بودن از
overweigh U سنگین تر بودن از
heavy industries U صنایع سنگین
heavyweights U بزرگ و سنگین
clog U : سنگین کردن
heavyweights U سنگین وزن
profound sleep U خواب سنگین
heavy petroleum U نفتخام سنگین
preponderate U سنگین تر بودن
light heavy U نیم سنگین
light heavyweight U نیم سنگین
loggy U سنگین در فکروحرکت
heavy metal U فلز سنگین
load U سنگین کردن
millstone U بار سنگین
mackinaw U کت کوتاه و سنگین
millstones U بار سنگین
be off hand with someone <idiom> U سر سنگین بودن
dullest U کند سنگین
d. of hearing U سنگین گوش
grand opera U اپرای سنگین
gravity abutment U گرانپایه سنگین
heavy handed U سنگین دست
heavy-handed U سنگین دست
titan crane U جرثقیل سنگین
colored crystal U بلور سنگین
to sit heavy on the stomach U سنگین بودن
centrosphere U سنگین کره
hard colors U رنگهای سنگین
behave prettily U سنگین باش
to weigh heavy U سنگین بودن
heavy alloy U الیاژ سنگین
heavy particle U ذره سنگین
baryon U ذره سنگین
sledgehammers U چکش سنگین
sledgehammer U چکش سنگین
heavy arm U سلاح سنگین
sober U سنگین موقر
soberly U سنگین موقر
gravely U بطور سنگین
grave U موقر سنگین
deep mourning U عزاداری سنگین
graves U موقر سنگین
gravest U موقر سنگین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com