English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nip in the bud <idiom> U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
to nip something in the bud U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something U جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
to get in somebody's way U جلوی راه کسی [چیزی] را گرفتن
preset U تنظیم چیزی در ابتدا
to stop the bus U جلوی اتوبوس را گرفتن
to get in the way U جلوی راه را گرفتن
hold one's fire <idiom> U جلوی زبان خود را گرفتن
to bridle one's own tongue U جلوی زبان خودرا گرفتن
To keep prices down. U جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
to block [hold up] (the) traffic U جلوی رفت و آمد را گرفتن
hold one's tongue <idiom> U جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
to bolt somebody out U [با قفل کردن] جلوی راه کسی را گرفتن
to swat the ball away U با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
to let rip U حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن [اصطلاح روزمره]
to get ahold of somebody [something] [American English] <idiom> U کسی [چیزی ] را گرفتن [دستش به کسی یا چیزی رسیدن] [اصطلاح روزمره]
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
to obtain something U گرفتن چیزی
to get [hold of] something U گرفتن چیزی
to bring something U گرفتن چیزی
dehydrate U اب چیزی را گرفتن
dehumidify U نم چیزی را گرفتن
to take something into account U در نظر گرفتن چیزی
decarbonate U زغال چیزی را گرفتن
grips U محکم گرفتن چیزی
gripping U محکم گرفتن چیزی
grip U محکم گرفتن چیزی
gripped U محکم گرفتن چیزی
decarbonize U زغال چیزی را گرفتن
To turn a blind eye to something. To overlook something. U چیزی را نادیده گرفتن
degas U گاز چیزی را گرفتن
grabs U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
To take delivery of something. U چیزی را تحویل گرفتن
grabbing U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbed U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grab U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
To treat something as a joke U چیزی را بشوخی گرفتن
rigid adherence to a thing U محکم گرفتن چیزی
to let something slip U چیزی را نادیده گرفتن
to turn a blind eye to something U چیزی را نادیده گرفتن
to have your share of something [negative] U چیزی [بدی] را گرفتن
to seize something [from somebody] U چیزی را گرفتن [از کسی]
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
to borrow something [from somebody] U چیزی را قرض گرفتن [از کسی]
scrape the bottom of the barrel <idiom> U گرفتن چیزی که باقی مانده
monopolization U گرفتن امتیاز انحصاری چیزی
to wring something from somebody [out of somebody] U از کسی چیزی به زور گرفتن
stem the tide <idiom> U جلو موج چیزی را گرفتن
To make light of something. U چیزی راسر سری گرفتن
To put something to the vote. U درباره چیزی رأی گرفتن
To find fault with something ( someone ) . U از چیزی ( کسی ) عیب گرفتن
retraced U ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retraces U ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retracing U ردپای چیزی را دوباره گرفتن
to take something as a joke U چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
catch at U برای گرفتن چیزی کوشیدن
caulk U شکاف وسوراخ چیزی را گرفتن
retrace U ردپای چیزی را دوباره گرفتن
to contract something from somebody U از کسی چیزی [بیماری] گرفتن
dispraise U از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
calibrating U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrates U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrated U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrate U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
to graps at anything U برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
superimposing U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposes U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
environ U دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
superimpose U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superseding U گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
superseded U گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
to regard something as a matter of course U چیزی [داستانی] را امری آشکار در نظر گرفتن
supersede U گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
supersedes U گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
interfered U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfere U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
integrating U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
integrate U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrates U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
interferes U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
to get worked up U به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
to work oneself up U به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
beginning U ابتدا
to start with U در ابتدا
earliest U در ابتدا
beginnings U ابتدا
de novo U از ابتدا
at the outset U در ابتدا
from scratch <idiom> U از ابتدا
initio U در ابتدا
at the start U در ابتدا
outset U ابتدا
early U در ابتدا
at first U در ابتدا
initial U اولین یا در ابتدا
initialed U اولین یا در ابتدا
initialing U اولین یا در ابتدا
initialling U اولین یا در ابتدا
initials U اولین یا در ابتدا
initialled U اولین یا در ابتدا
uppermost U از اغاز از ابتدا
to jump on somebody U به کسی پریدن [زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
redone U شروع مجدد از ابتدا
originally U دراغاز کار در ابتدا
start U آغاز [ابتدا] [شروع]
redoing U شروع مجدد از ابتدا
redoes U شروع مجدد از ابتدا
redo U شروع مجدد از ابتدا
redid U شروع مجدد از ابتدا
dehydrogenize U هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
dehydrogenate U هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
stacks U آدرس ابتدا پایانه پشته
stacked U آدرس ابتدا پایانه پشته
stack U آدرس ابتدا پایانه پشته
boundaries U علامتی که ابتدا و انتهای فایل را مشخص میکند
boundary U علامتی که ابتدا و انتهای فایل را مشخص میکند
flash in the pan <idiom> U ابتدا عالی وبعد خراب شدن ،شکست خوردن
nuncupative will U وصیتی که ابتدا در حضور عدهای ازشهود اعلام و متعاقبا"نوشته میشود
blue ribbon program U برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
form U ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
forms U ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
formed U ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
former U جلوی
feont U جلوی
frontward U جلوی
forwarded U جلوی گستاخ
forward U جلوی گستاخ
fore U جلوی درجلو
before my very eyes U جلوی چشمهایم
sincipital U واقع در جلوی سر
in the way U جلوی راه
prior U پیشین جلوی
fore U جلوی قایق
at the fore U در جلوی کشتی
decked U سکوی جلوی تانک
decks U سکوی جلوی تانک
deck U سکوی جلوی تانک
bows U قسمت جلوی قایق
bowing U قسمت جلوی قایق
wind screen U شیشه جلوی اتومبیل
bow U قسمت جلوی قایق
camber U انحنای جلوی اسکی
cambers U انحنای جلوی اسکی
bowed U قسمت جلوی قایق
foresheets U فضای جلوی قایق
front mud guard U گلگیر جلوی اتومبیل
ackermanaxle U محور جلوی اتومبیل
bowling crease U خط موازی جلوی پایه ها
under one's nose <adv.> U جلوی چشم کسی
windshield U شیشه جلوی اتومبیل
forward echelon U رده جلوی نبرد
forward area U منطقه جلوی رزم
prowords U کلمات جلوی جملات
windshields U شیشه جلوی اتومبیل
front wing U گلگیر جلوی اتومبیل
anticum U جرز جلوی معبد
googol U عدد یک با صد صفر در جلوی ان
afterleech U بادبان جلوی قایق
I walked past the shop ( store ) . U از جلوی فروشگاه گذشتم
head sail U بادبان جلوی دکل
nose spray U بسکهای جلوی گلوله
Get out of my sight! <idiom> U از جلوی چشمم دور شو!
Get out of my face! <idiom> U از جلوی چشمم دور شو!
ideologies U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
foresail U بادبان سه گوش در جلوی دکل
jibs U بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbing U بادبان سه گوشه جلوی دکل
jib U بادبان سه گوشه جلوی دکل
To teach grandma to suck eggs. U جلوی لوطی معلق زدن
front wheel suspension U اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
Accidents wI'll happen . U جلوی اتفاق رانتوان گرفت
jibbed U بادبان سه گوشه جلوی دکل
forebody U بدنه قسمت جلوی ناو
forward bow spring U فنر جلوی سینه کشتی
forwards U سه بازیگر جلوی تور والیبال
foreshore U لبه جلوی ساحل دریا
foreshores U لبه جلوی ساحل دریا
metopon U قسمت جلوی زائده جلومغز
Drop me by the phone booth. U مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
There is nothing to prevent me. U هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
panel U قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
panels U قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
wash U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washes U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father. U جلوی پدرش سیگار نمی کشد
Come and get warm by the fire . U بیا جلوی آتش که گرم بشوی
washed U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
fore and aft U واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
anti dazzle vizor U سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
foreland U زمین جلوی موضع دماغه سنگر
It took place under my very eyes. U درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
desktop U ترکیب نمایش گرافیکی . نشر رومیزی و چند رسانهای . این عبارت ابتدا توسط سیستم Apple استفاده شد
tacked U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
It is never too late to mend. U هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
fore check U جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
head down U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com