English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ingenuously U ازروی سادگی بارک گویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
geomancy U غیب گویی ازروی خاک
light load U بارک
holla U بارک الله بافریاد تشریق کردن
holloo U بارک الله بافریاد تشریق کردن
hollo U بارک الله بافریاد تشریق کردن
chiromancy U پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
injudiciously U بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
impartially U ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pusillanimously U ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
discerningly U ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pig headedly U ازروی کله شقی ازروی کودنی
fast and loose U ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
telnet U پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
simplism U سادگی
artlessness U سادگی
unreserve U سادگی
sappiness U سادگی
naivete U سادگی
blankness U سادگی
rusticity U سادگی
pudicity U سادگی
plainess U سادگی
plainness U سادگی
bluffness U سادگی
bluet U سادگی
bareness U سادگی
candidness U سادگی
gracility U سادگی
simplicity U سادگی
naturalness U سادگی
nakedness U سادگی
naivety U سادگی
ingenuousness U سادگی
naively U از روی سادگی
spartanism U بی تکلفی سادگی
tenuity U سادگی لطافت
prosaicness U پیش پا افتادگی سادگی
austerity U ریاضت سادگی زیاده از حد
to ease to a victory U به سادگی برنده شدن [ورزش]
clear U آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearer U آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearest U آنچه به سادگی فهمیده میشود
clears U آنچه به سادگی فهمیده میشود
facility U قادر به انجام کاری به سادگی بودن
manageable U آنچه قابل کار کردن به سادگی باشد
ergonomics U علم و تکنولوژی ایمنی راحتی و سادگی استفاده ازماشین
problem U زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
problems U زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
logo U زبان برنامه نویسی سطح بالا برای مقاصد آموزشی . با دستور گرافیکی که به سادگی استفاده می شوند
puritans U فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
puritan U فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
connector U وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
scandal U بد گویی
scandals U بد گویی
soliloquy U تک گویی
knop U گویی
soliloquies U تک گویی
laconic speech U کم گویی
candour U رک گویی
plain speaking U رک گویی
ingenuousness U رک گویی
downrightness U رک گویی
pauciloquy U کم گویی
one would say U گویی
hypophrasia U کم گویی
hypologia U کم گویی
outdpokenness U رک گویی
to stab in the back U بد گویی
as thought U گویی
so to peaking U گویی
candor U رک گویی
free spokenness U رک گویی
male connector U ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
from U ازروی
echolalia U پژواک گویی
improvisation U بدیهه گویی
premonition U شوم گویی
premonitions U شوم گویی
echophrasia U پژواک گویی
restatements U باز گویی
divination U غیب گویی
contradictions U خلاف گویی
contradiction U خلاف گویی
wittiness U بذله گویی
incoherence U گسسته گویی
wittiness U لطیفه گویی
gratulation U تبریک گویی
idiolalia U مهمل گویی
idioglossia U نامفهوم گویی
word salad U اشفته گویی
jocose U بذله گویی
bullshit U گزافه گویی
door-knob U دستگیره گویی
divagation U پریشان گویی
jocosely U بذله گویی
agitolalia U شتابان گویی
exaggeration U گزافه گویی
rant U بیهوده گویی
ranted U بیهوده گویی
ranting U بیهوده گویی
rants U بیهوده گویی
witticisms U بذله گویی
cluttering U بریده گویی
witticism U بذله گویی
leasing U دروغ گویی
tachylalia U شتابان گویی
reticence U سکوت کم گویی
piffle U مهمل گویی
extemporization U بالبداهه گویی
verbosity U اطناب گویی
restatement U باز گویی
jests U بذله گویی
facetiousness U بذله گویی
ambage U ابهام گویی
tachyphemia U شتابان گویی
free spokenness U ساده گویی
revilement U ناسزا گویی
poeticism U شعر گویی
to fling d. U بد گویی کردن
jest U بذله گویی
invective U ناسزا گویی
wits U بذله گویی
open heartedness U رک گویی صداقت
prate U یاوه گویی
wit U بذله گویی
ironies U وارونه گویی
tympany U گزافه گویی
ellipsis U بریده گویی
so to speak U چنانکه گویی
missatement U خلاف گویی
metonymy U به تقریب گویی
gossips U اراجیف بد گویی
gossiping U اراجیف بد گویی
gossiped U اراجیف بد گویی
reticency U سکوت کم گویی
rodomontade U گزاف گویی
to speak ill of U بد گویی کردن از
knobs U دستگیره گویی
ranten U بیهوده گویی
knock U بد گویی کردن از
tautologize U مکرر گویی
knocked U بد گویی کردن از
knocks U بد گویی کردن از
knob U دستگیره گویی
pseudology U دروغ گویی
scandalum magnatum U بد گویی از بزرگان
self contradiction U تناقض گویی
gossip U اراجیف بد گویی
soliloquize U تک گویی کردن
logorrhea U پراکنده گویی
verbalization U دراز گویی
iterance U باز گویی
irony U وارونه گویی
vituperation U ناسزا گویی
stilted speech U مطنطن گویی
repetitions U باز گویی
polyphrasia U پریشان گویی
repetition U باز گویی
overstatement U گزافه گویی
rhodomontade U گزاف گویی
somniloquy or quence U سخن گویی
labyrinthine speech U پریشان گویی
disclosures U بی پرده گویی
unreserve U بی پرده گویی
waggery U بذله گویی
lallation U کودکانه گویی
overstatements U گزافه گویی
polylogia U پریشان گویی
disclosure U بی پرده گویی
flatulently U ازروی نفخ
discursively U ازروی استدلال
disingenuously U ازروی تزویر
finically U ازروی وسواس
experientially U ازروی تجربه
discontentedly U ازروی نارضایتی
disobilgingly U ازروی نامهربانی
dishonorable U ازروی بی شرمی
disgustedly U ازروی بیزاری
basely U ازروی پستی
dissolutely U ازروی هرزگی
enterprisingly U ازروی توکل
equivocally U ازروی ایهام
egotistically U ازروی خودبینی
evadingly U ازروی تجاهل
excursively U ازروی بی ترتیبی
facetiously U ازروی شوخی
doubliy U ازروی تزویر
querulousy U ازروی کج خلقی
dizzily U ازروی گیجی
fatuously U ازروی بیشعوری
submissively U ازروی فروتنی
distastefully U ازروی بی رغبتی
emulously U ازروی هم چشمی
insesately U ازروی بیحسی
ill naturedly U ازروی بد خویی
ill humouredness U ازروی بد خلقی
ill humouredly U ازروی بدخلقی
ill humouredly U ازروی بد خویی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com