English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
miscegenation U ازدواج سفید پوست با فردی ازنژاد دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
xanthochroid U شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
whitey U سفید پوست
whity U سفید پوست
Afrikaner U سفید پوست
Afrikaners U سفید پوست
Afrikaner U سفید پوست هلندینیا
paleface U نژاد سفید پوست
Afrikaners U سفید پوست هلندینیا
buckra U مرد سفید پوست
white supremacy U تفوق سفید پوستان برنژادهای دیگر
pale face U سفید پوست لقبی است که گمان می کنندسرخ پوستان امریکایی بمردم سفیدپوست
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
watermarks U علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermark U علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
romanesque U ازنژاد رومی
half caste U ازنژاد مختلف
irish terrier U سگ کوچک ایرلندی ازنژاد تریر
hereford U نوعی گوساله گوشت قرمز ازنژاد انگلیسی که صورت سفیدی دارد
galloway U اسب مخصوص چهار نعل نوعی تاتوی اسکاتلندی ازنژاد گالووی
marriages U ازدواج پیمان ازدواج
marriage U ازدواج پیمان ازدواج
endermic U انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma U مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
leukon U عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
dermatological U مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
white with blue stripes U سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
platina U پلاتین یا طلای سفید طبیعی برنگ طلای سفید
skinned U پوست کندن با پوست پوشاندن
skin U پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning U پوست کندن با پوست پوشاندن
skins U پوست کندن با پوست پوشاندن
leukocyte U گویچه سفید خون گلبول سفید خون
slough U پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
individual U فردی
subjective U فردی
individuals U فردی
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
interpersonal coherence U انسجام بین فردی
interpersonal U میان فردی
interindividual U میان فردی
intrapersonal U درون فردی
patterns U خصوصیات فردی
personalism U فلسفه فردی
personal right U حقوق فردی
individuality U وجود فردی
pattern U خصوصیات فردی
ontogency U تکوین فردی
ontogenesis U پدیدایی فردی
ontogeny U پدیدایی فردی
individualization U فردی ساختن
libertarian U طرفدارازادی فردی
individual responsibility U مسئوولیت فردی
hexastich U قطعه شش فردی
single entry U حسابداری فردی
intraindividual U درون فردی
individual differences U تفاوتهای فردی
individual ownership U مالکیت فردی
personal pace U اهنگ فردی
idiosyncrasy U خصیصه فردی
Every individual in the society should . . . U هر فردی درجامعه با ید ...
idiosyncrasies U خصیصه فردی
libertarians U طرفدارازادی فردی
personal tempo U اهنگ فردی
pin U عدد شناسایی فردی
personal data sheet U برگه اطلاعات فردی
patterns U الگو صفات فردی
aptitude test U ازمون قابلیت فردی
aptitude tests U ازمون قابلیت فردی
units U نفر عدد فردی
libertarianism U طرفداری از ازادی فردی
personal distribution U توزیع درامد فردی
individualism U اصول استقلال فردی
unit U نفر عدد فردی
individual demand schedule U جدول تقاضای فردی
pinning U عدد شناسایی فردی
autecology U بوم شناسی فردی
interpersonal conflict U تعارض میان فردی
pinned U عدد شناسایی فردی
pattern U الگو صفات فردی
individuals U اختصاصی فردی یک نفر سرباز
depersonalization U توجه نکردن به هویت فردی
streaky U دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streakier U دارای اخلاق وخصوصیات فردی
individual U اختصاصی فردی یک نفر سرباز
streakiest U دارای اخلاق وخصوصیات فردی
peel U پوست انداختن پوست
peels U پوست انداختن پوست
tegumnentum U پوست طبیعی پوست
chandler U فردی که تدارکات کشتی راانجام میدهد
individualism U اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
IRA U مخفف حساب پس انداز بازنشستگی فردی
individualised U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualises U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualising U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualize U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualized U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizes U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
data clerk U فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
individualizing U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
marriages U ازدواج
marriageable age U ازدواج
marriage U ازدواج
hymens U ازدواج
hymen U ازدواج
spousal U ازدواج
matrimony U ازدواج
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
to walk on eggshells <idiom> U در برخورد با فردی یا موقعیتی بیش از اندازه مراقب بودن
security specialist U فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
accommodation bill U براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
libertarian U طرفدارآزادی [جدا از حکم دولت] فردی [فلسفه] [سیاست]
matrimony U ازدواج نکاح
gamophobia U ازدواج هراسی
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
joined U ازدواج کردن
tie the knot <idiom> U ازدواج کردن
intermarriage U ازدواج با خویشاوندان
joins U ازدواج کردن
nullity of marriage U بطلان ازدواج
civil marriage U ازدواج محضری
join U ازدواج کردن
matrimonial U مربوط به ازدواج
affiance U پیمان ازدواج
match U ازدواج زورازمایی
dissolution of marriage U انحلال ازدواج
matches U ازدواج زورازمایی
registration of marriage U ثبت ازدواج
sole U ازدواج نکرده
single U ازدواج نکرده
soles U ازدواج نکرده
wedded U وابسته به ازدواج
remarriages U ازدواج مجدد
premarital U پیش از ازدواج
remarriage U ازدواج مجدد
marriage of convenience U ازدواج مصلحتی
marriages of convenience U ازدواج مصلحتی
A marriage of convenience . U ازدواج مصلحتی
post nuptial U بعد از ازدواج
misogamist U بیزار از ازدواج
temporary marriage U ازدواج موقت
termination of marriage U فسخ ازدواج
married under a contract unlimited perio U ازدواج کردن
marriage registry U دفتر ازدواج
to take to wife U ازدواج کردن با
marries U ازدواج کردن
wedded U ازدواج کرده
marriage line U گواهینامه ازدواج
marriage bed U قباله ازدواج
wedder U ازدواج کننده
mesalliance U ازدواج با زیردستان
misogamy U ازدواج ستیزی
misogamy U بیزاری از ازدواج
mismatch U ازدواج ناجور
civil marriages U ازدواج محضری
wive U ازدواج کردن
marry U ازدواج کردن
squeezer U فردی که مداری را در شکل اصلی برگ ان طرح ریزی کند
sysop U فردی که تابلوی اعلانات الکترونیکی را راه اندازی میکند سیساپ
mauling U روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
maul U روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
mauled U روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
mauls U روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
celibacy U بی شوهری امتناع از ازدواج
marriage line U عقدنامه سند ازدواج
endogamy U رسم ازدواج قبیلهای
bans U اعلان ازدواج در کلیسا
banning U اعلان ازدواج در کلیسا
exogamy U ازدواج با افرادخارج از قبیله
adultery U بی دینی ازدواج غیرشرعی
ban U اعلان ازدواج در کلیسا
common law marriage U ازدواج غیر رسمی
newlywed U تازه ازدواج کرده
matchmakers U دلال یا دلاله ازدواج
matchmaker U دلال یا دلاله ازدواج
breach of promise U شکستن پیمان ازدواج
break up of the a proposed marriage U به هم خوردن ازدواج احتمالی
nubile U قابل ازدواج و همسری
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
levirate U ازدواج مرد با زن برادرمتوفای خود
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
hetaerism U ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
annul a marriage U عقد ازدواج را فسخ کردن
Nothing is further from my mind than marriage . U اصلا" فکر ازدواج نیستم
physical capacity for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
extra-curricular U فعالیت جنسی خارج از ازدواج
in law U خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
medical fitness for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
hacker U فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hackers U فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com