English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
acatamathesia U ازبین رفتن قدرت ادراکات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subjective U فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
bars U ازبین رفتن
bar U ازبین رفتن
flatfoot U ازبین رفتن انحناء کف پا
wastes U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
waste U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
peace dividend U ازبین رفتن بودجه دفاعی دراواخر سال ۱۹۸۰
red out U از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
percept U چیز مفهوم ادراکات
behaviorism U مکتب روانشناسی برمبنای رفتار و ادراکات فرد
extinct U ازبین رفته
to sweep away U ازبین بردن
defunct U ازبین رفته
depredate U ازبین بردن
wash out U ازبین بردن
empowered U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
de militarization U ازبین بردن حالت نظامی
destroyed U ازبین رفت تخریب شده
extirpate U ریشه کن کردن ازبین بردن
strike out <idiom> U رفتاری ازبین اشتباهات خود پذیرفتن
property disposition U ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
creativeness U قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat U اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
reversed U عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
reverses U عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
reversing U عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
reverse U عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
squelch circuit U یک نوع مدار رادیویی است که وفیفه ان کم کردن صداهای اضافی متن پیامها و یا ازبین بردن خرخر صدای رادیواست
radar discrimination U قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
powering U قدرت
power U قدرت
will power <idiom> U قدرت
powered U قدرت
powers U قدرت
godown U قدرت
abilities U قدرت
ability U قدرت
authority U قدرت
inauthoritative U بی قدرت
strong arm U قدرت
strong-arm U قدرت
capability U قدرت
nerves U قدرت
nerve U قدرت
zing U قدرت
sovereignty U قدرت
posse U قدرت
vim U قدرت
might U قدرت
tension U قدرت
energies U قدرت
force U قدرت
energy U قدرت
strengths U قدرت
power takeoff U قدرت
strength U قدرت
vigor U قدرت
tensions U قدرت
forces U قدرت
posses U قدرت
vis U قدرت
potency U قدرت
commanding U با قدرت
vigour U قدرت
forcing U قدرت
strenght U قدرت
dynamism U قدرت تحرک
sight U قدرت دید
high power engine U موتورپر قدرت
palgwe U فوق قدرت
absorption power U قدرت جذب
power source U منبع قدرت
pi accepting U قدرت پی پذیری
power outege U قطع قدرت
power cable U کابل قدرت
power loss U گمگشتگی قدرت
power consumption U مصرف قدرت
power loss U تلف قدرت
absorbency U قدرت جذب
canning U قدرت داشتن
power dissipation U اتلاف قدرت
power distribution U پخش قدرت
power factor U ضریب قدرت
sights U قدرت دید
monopoly power U قدرت انحصاری
power function U تابع قدرت
imperium U قدرت مطلقه
voltage source U منبع قدرت
high power transistor U ترانزیستور قدرت
low power stage U طبقه کم قدرت
ionic strength U قدرت یونی
input power U قدرت ورودی
increase of power U افزایش قدرت
horse power U قدرت اسب
high powerd money U پول پر قدرت
high power microscope U میکروسکوپ پر قدرت
high power transformer U ترانسفورماتور قدرت
accelerating power U قدرت شتاب
low power transistor U ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
can U قدرت داشتن
world power U قدرت جهانی
world power U قدرت دنیوی
will to power U قدرت خواهی
useful power U قدرت مفید
social power U قدرت اجتماعی
stock-cars U قدرت و دوام
stock-car U قدرت و دوام
stock car U قدرت و دوام
cans U قدرت داشتن
purchasing power U قدرت خرید
source of power U منبع قدرت
saber rattling U قدرت نمایی
retentivity U قدرت نگهداری
scattering power U قدرت پراکندگی
seapower U قدرت دریایی
solvency U قدرت حلالپوشی
strenght U قدرت شدت
sea power U قدرت بحری
super power U ابر قدرت
the finger of god U قدرت خدا
like a ton of bricks <idiom> U به شدت یا با قدرت
scepter U قدرت یا اقتدارسلطنتی
will-power U قدرت اراده
resolving power U قدرت تفکیک
staying power U طاقت قدرت
posse U قدرت قانونی
prepotency U قدرت کامل
prepotence U قدرت کامل
power transmission U انتقال قدرت
power test U ازمون قدرت
power supplay U منبع قدرت
resolutions U قدرت تشخیص
power structure U ساخت قدرت
resolution U قدرت تشخیص
authoritarianism U قدرت طلبی
puissance U توان قدرت
posses U قدرت قانونی
refractive power U قدرت شکست
discourses U قدرت استقلال
discourse U قدرت استقلال
reflecting power U قدرت انعکاس
receptivity U قدرت پذیرش
fullest U تمام قدرت
full U تمام قدرت
rating plate U پلاک قدرت
power stroke U مرحله قدرت
superpowers U ابر قدرت
countervailing power U قدرت همسنگ
powered U قدرت نیرو
combat power U قدرت رزمی
power U قدرت نیرو
cogency U قدرت عقیده
conveying capacity U قدرت انتقال
circuit breaking capacity U قدرت قطع
enterprise U قدرت اقدام
enterprises U قدرت اقدام
heaven U قدرت پروردگار
powering U قدرت نیرو
superpower U ابر قدرت
diagonal power U قدرت قطری
detection range U قدرت اکتشافی
detectability U قدرت اشکارسازی
destructivity U قدرت تخریب
deglutition U قدرت بلع
damping power U قدرت میرایی
cutting power U قدرت برش
cutting capacity U قدرت برش
almightiness U قدرت کامل
powers U قدرت نیرو
heavens U قدرت پروردگار
bond strength U قدرت پیوند
benumb U بی قدرت کردن
power failure U قطع قدرت
omnipotence U قدرت مطلق
omnipotence U قدرت تام
power failures U قطع قدرت
authoritarians U قدرت طلب
hands U قدرت توپگیری
authoritarian U قدرت طلب
bearing capacity U قدرت تحمل
basicity U قدرت بازی
leverage U قدرت نفوذ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com