English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pillars of the state U ارکان دولت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
identic notes U منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion U عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
open market operation U عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state U دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
arkan U ارکان
headquarter U ارکان
pillars U رکن ارکان
headquarters battery U اتشبار ارکان
headquarters company U گروهان ارکان
headquarters detachment U قسمت ارکان
battery headquarters U ارکان اتشبار
pillar U رکن ارکان
variance U اختلاف و نتاقض در ارکان مختلف دعوی
federal state U دولت متحده یا دولت اتحادی
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract U اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
security council U یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل که 11 عضودارد و وفیفه عمده ان حفظ صلح و امنیت جهانی است
exchange control U نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
government U دولت
mammon U دولت
respublica U دولت
governments U دولت
state- U دولت
state U دولت
states U دولت
stated U دولت
power U دولت
powered U دولت
stating U دولت
powers U دولت
powering U دولت
nation-state U دولت ملی
nation state U دولت ملی
public servant U مستخدم دولت
territory of state U قلمرو دولت
Kremlin U دولت شوروی
government budget U بودجه دولت
military government U دولت نظامی
forfeit to the state U ضبط دولت
state budget U بودجه دولت
government expenditures U هزینههای دولت
state government U دولت مرکزی
state property U دارائی دولت
nation-states U دولت ملی
quirinal U دولت ایتالیا
puppet government U دولت پوشالی
enemy state U دولت دشمن
lese majestyodhkj &odhkj fvqn U پادشاه یا دولت
mandatary U دولت قیم
head of the state U رئیس دولت
money bag U دارایی دولت
chief of state U رئیس دولت
national state U دولت ملی
Ottawa U دولت کانادا
government treasury U خزانه دولت
buffer state U دولت حایل
public debt U بدهی دولت
government stock U سهام دولت
independent state U دولت مستقل
the body politic U ملت و دولت
cabinet U هیات دولت
cabinets U هیات دولت
government department U وزارتخانه دولت
stateless U بی دولت بی وطن
states U دولت استان
official U کارمند دولت
officer U کارمند دولت
state U دولت استان
state- U دولت استان
stated U دولت استان
stating U دولت استان
public officer [American E] U کارمند دولت
civil servant [British E] U کارمند دولت
Whitehall U دولت انگلیس
the policy of the government U رویه دولت
loyalists U دولت دوست
office-holder U کارمند دولت
war state U دولت جنگی
ambassadors U ماموررسمی یک دولت
ambassador U ماموررسمی یک دولت
Warsaw U دولت لهستان
Downing Street U دولت انگلیس
mafias U دولت ستیزی
loyalist U دولت دوست
mafia U دولت ستیزی
the policy of the government U سیاست دولت
office-holders U کارمند دولت
totaliarian state U دولت توتالیتر
vassal atate U دولت پوشالی
govt U government دولت
vassal atate U دولت دست نشانده
secret service money U اعتبار سری دولت
stratocracy U حکومت یا دولت نظامی
government transfer payments U پرداختهای انتقالی دولت
colonial government U دولت یا حکومت مستعمراتی
peculation U دستبرد در مال دولت
plateform U اعلامیه سیاست دولت
secret service U دستگاه محرمانه دولت
protected state U دولت تحت الحمایه
non serverign acts U اعمال تصدی دولت
office-holders U صاحب منصب دولت
mandatory powers U اختیارات دولت قیم
office-holder U صاحب منصب دولت
land grant U زمین اعطایی دولت
interpellate U استیضاح کردن دولت
He rose against the regime. U بر ضد دولت قیام کرد
federal council U مجلس دولت متحده
family allowances U کمک دولت به خانوارها
civil servant U مستخدم یا کارمند دولت
civil servants U مستخدم یا کارمند دولت
secret services U دستگاه محرمانه دولت
most favoured nation U دولت کامله الوداد
dependent state U دولت غیر مستقل
federalism U اصل دولت ائتلافی
welfare state U دولت بهبود بخش
federal authorities U قدرت دولت متحده
cabinets U کابینه هیئت دولت
cabinet U کابینه هیئت دولت
subsidy U کمک بلاعوض دولت
bounties U کمک اقتصادی دولت
federalist U طرفدار دولت فدرال
To accord recognition to a new government. U دولت جدیدی را برسمیت شناختن
subject to the british rule U تحت تسلط دولت انگلیس
war state U دولت نظامی declaration preventivetotal
mafia U سازمان سری دولت ستیز
confedration of states U دولت جدیدی تشکیل نمیشود
mafias U سازمان سری دولت ستیز
hand-out <idiom> U پاداش ،معمولا از طرف دولت
commissioners U مامور عالی رتبه دولت
commissioner U مامور عالی رتبه دولت
subsidies U مکهای مالی دولت , سوبسید
export incentive U تشویق دولت در جهت صادرات
federal constitution U قانون اساسی دولت متحده
the sublime porte U باب عالی دولت عثمانی
confiscation U مصادره و ضبط توسط دولت
porte U باب عالی دولت عثمانی
quota U کمیت تعیین شده توسط دولت
Utopias U دولت یا کشور کامل و ایده الی
Utopia U دولت یا کشور کامل و ایده الی
state midicine U سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
residents U نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
quotas U کمیت تعیین شده توسط دولت
resident U نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
coats of arms U نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
purged U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purges U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
statism U تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
government U فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
governments U فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
White Paper U گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Papers U گزارش هیئت دولت نامه سفید
sovereign U دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
sovereigns U دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
bank holiday U ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
coat of arms U نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
purge U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
bank annuities U سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
price support U قیمت حمایت شده از طرف دولت
monetization U پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
hall mark U دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
bounties U تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
jacobin U عضو فرقه مذهبی مخالف دولت
guild socialism U اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
conscription of wealth U مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
state aid U کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
state to which one belongs U دولت متبوعه siege-neutralized-neutral-buffer
subvention U اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
regie U اداره کردن مالیات مستقیم توسطخود دولت
eminent domain U مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
residency U محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
food stamp program U برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
Solicitors General U مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
Solicitor General U مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
Uncle Sam U لقب دولت ایالات متحده امریکا عمو سام
concert of europe U اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
functional finance U سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
libertarian U طرفدارآزادی [جدا از حکم دولت] فردی [فلسفه] [سیاست]
state attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
active fiscal policy U منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
price support U تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
rescous U مقاومت در برابر قانون تمرد نسبت به مامورین دولت
state's attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
smart money U غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
mandatory power U دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
interventionism U سیستم مداخله دولت درامور اقتصادی و عدم وجودازادی درتجارت
embassies U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassy U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
good offices U عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
privateer U کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود
serviced U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
legion ofholour U نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
deodand U چیزیکه دولت برای استفاده عموم ضبط میکردزیرامایه مرگ کسی شده
jingo U کسی که به عنوان میهن پرستی از سیاست جنگجویانه و تجاوزکارانه دولت خودطرفداری میکند
GOSIP U استاندارد دولت آمریکا برای اطمینان از کار همزمان کامپیوترها و سیستمهای ارتباطی
to boondoggle [American English] U پول و وقت تلف کردن [برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com