English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wain U ارابه سنگین و بزرگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
heavyweights U بزرگ و سنگین
heavyweight U بزرگ و سنگین
machete U کارد بزرگ و سنگین
machetes U کارد بزرگ و سنگین
guns U تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
gun U تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
big gun U سرسخت در کسب امتیاز تخته سنگین و بزرگ موج سواری
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
sloop U با ارابه
carts U ارابه
carting U ارابه
quadriga U ارابه
carted U ارابه
cart U ارابه
wagonŠetc U ارابه
chariots U ارابه
cars U ارابه
car U ارابه
chariot U ارابه
tumbrel or bril U ارابه کودبر
charioteers U ارابه ران
water car U ارابه اب پاش
hand cart U ارابه دستی
tram car U ارابه پس بند
chariots U ارابه جنگی
cars U ارابه جنگی
chariot U ارابه جنگی
car U ارابه جنگی
go devil U ارابه دستی
charioteer U ارابه ران
pushcart U ارابه دستی
handcarts U ارابه دستی
water car U ارابه اب فروشان
handcart U ارابه دستی
undercarriages U ارابه فرود
pushcarts U ارابه دستی
caisson U ارابه ارتشی
wagons U ارابه بارکش
wagon U ارابه بارکش
waggons U ارابه بارکش
mail cart U ارابه پستی
carriageways U راه ارابه رو
carriageway U راه ارابه رو
aurigae U ارابه ران
car man U ارابه ران
cart crossing U گذرگاه ارابه
caisson U ارابه دوچرخه
waggon U ارابه بارکش
landing gear U ارابه فرود
under carriage U ارابه فرود
undercarriage U ارابه فرود
auriga U ارابه ران
alpha aurigae U الفا- ارابه ران
sulky U نوعی ارابه سنک
harness race U مسابقه ارابه رانی
harness racing U ارابه رانی تک اسبه
dual carriageways U راه ارابه رو دو خطی
catch driver U راننده اجیر ارابه
joltwagon U گاری یا ارابه پرتکان
troika U ارابه یا درشکه سه اسبه
dual carriageway U راه ارابه رو دو خطی
capella U الفا- ارابه ران
roadway U راه ارابه رو شوسه
roadways U راه ارابه رو شوسه
drives U رانندگی ارابه مسابقهای
drive U رانندگی ارابه مسابقهای
conditional race U مسابقه مشروط با ارابه
sloop U ارابه مخصوص حمل الوار
matinTes U مسابقه ارابه رانی در روز
matinees U مسابقه ارابه رانی در روز
provisional driver U راننده تازه کار ارابه
matinee U مسابقه ارابه رانی در روز
harness horse U اسب مخصوص ارابه رانی
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
quadriga U ارابه چهار اسبه رومیان قدیم
oleo U محور ضربه گیر ارابه فرود
kite track U مسیر ارابه رانی به شکل گلابی
hackery U ارابه هندی که کاونربرای راندن ان بکارمیبرند
truck trailer U ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
cicycle U ارابه فرودی با دو پایه اصلی در امتداد خط مرکز
tumbrel or bril U ارابه دو چرخه برای بردن مهمات و ادوات
silks U ژاکت و کلاه مخصوص سوارکار یا ارابه ران
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
travois U ارابه یا وسیله نقلیه قدیمی سرخ پوستان امریکا
set down U معلق ساختن سوارکار یا راننده ارابه بخاطر خطا
pants U پوشش ایرودینامیکی ثابت روی چرخهای ارابه فرود
dilly U وسائط نقلیه مختلف از قبیل ارابه و کامیون و غیره
ground loop U تغییر ناگهانی جهت حرکت هواپیما با ارابه فرود
gaiting strap U تسمه مخصوص ارابه برای جلوگیری از انحراف اسب
retraction lock U وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
hobbling U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbled U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobble U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hopple U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
divided landing gear U ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
hobbles U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
nose gear U قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
anti spin U سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
heavy lift U حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
toe weight U وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
harnessing U یراق کردن یراق اسب متصل به ارابه
harness U یراق کردن یراق اسب متصل به ارابه
harnessed U یراق کردن یراق اسب متصل به ارابه
heavies U سنگین
hulky U سنگین
heaviest U سنگین
lumpiest U سنگین
heft U سنگین
heavies U دل سنگین
logy U سنگین
lumpier U سنگین
carking U سنگین
loggy U سنگین
largo a U سنگین
cumbersome U سنگین
heaviest U دل سنگین
heavy U دل سنگین
heavy U سنگین
massive U سنگین
massively U سنگین
burdensome U سنگین
pressuring U سنگین
laden U سنگین پر
weightiest U سنگین
weighty U سنگین
pressures U سنگین
pressured U سنگین
waterlogged U سنگین
heavy footed U دل سنگین
hard water U اب سنگین
heavy water U اب سنگین
heavier U دل سنگین
lumpy U سنگین
heavier U سنگین
high proof U سنگین
weightier U سنگین
exacting U سنگین
stodgy U سنگین
cloggy U سنگین
saturnine U سنگین
pressure U سنگین
staid U سنگین
mim U سنگین
navol U اب سنگین
weight ton U تن سنگین
unwieldy U سنگین
weighted U سنگین
ponderous U سنگین
overweight U سنگین تر از حد
lumpish U سنگین
onerous U سنگین
heftier U سنگین
extensive U سنگین
lumberingly U سنگین
hefty U سنگین
heftiest U سنگین
overbalances U سنگین تر بودن از
d. of hearing U سنگین گوش
clogs U : سنگین کردن
emcumber U سنگین کردن
grave U موقر سنگین
soberly U سنگین موقر
deep mourning U عزاداری سنگین
sober U سنگین موقر
be off hand with someone <idiom> U سر سنگین بودن
graves U موقر سنگین
fuller U سنگین کننده
ham handed U سنگین دست
heavy armed U سنگین اسلحه
heavy alloy U الیاژ سنگین
clog U : سنگین کردن
ham fisted U سنگین دست
heavyweight U سنگین وزن
hard colors U رنگهای سنگین
heavyweights U سنگین وزن
heavy petroleum U نفتخام سنگین
clogged U : سنگین کردن
gravity abutment U گرانپایه سنگین
gravest U موقر سنگین
grand opera U اپرای سنگین
heavy artillery U توپخانه سنگین
colored crystal U بلور سنگین
centrosphere U سنگین کره
slammed U ضربت سنگین
slam U ضربت سنگین
encumbers U سنگین کردن
load U سنگین کردن
clump U ضربه سنگین
loads U سنگین کردن
encumbering U سنگین کردن
clumped U ضربه سنگین
heavy arm U سلاح سنگین
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com