Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
foolproof
U
ادم ساده لوح و رک و راست محفوظ از حماقت وکارهای احمقانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
psychics
U
دانش قوا وکارهای ذهنی
grid
U
سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
grids
U
سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
simple design
U
طرف کف ساده
[هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
dexiotropous
U
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropic
U
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
attention to port
U
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right.
U
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
basics
U
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic
U
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
bi directional
U
چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
orthotropous
U
دارای تخمک راست راست اسه
one two
U
ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
plain dealing
U
معامله راست حسینی راست باز
To lead an idle life.
U
راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
asininity
U
حماقت
doltishness
U
حماقت
desipience
U
حماقت
silliness
U
حماقت
fatuousness
U
حماقت
blockishness
U
حماقت
follery
U
حماقت
foolery
U
حماقت
fatuity
U
حماقت
hebetude
U
حماقت
lunacy
U
حماقت
idiotism
U
حماقت
idiocy
U
حماقت
dupery
U
حماقت
stupidities
U
حماقت
spooniness
U
حماقت
stupidity
U
حماقت
folly
U
حماقت نادانی
insipience
U
نادانانی حماقت
tommyrot
U
حماقت محض
stupidness
U
بیهوشی حماقت
follies
U
حماقت نادانی
unreason
U
کم عقلی حماقت
cockeyed
U
احمقانه
harebrained
U
احمقانه
doltish
U
احمقانه
goofy
U
احمقانه
spoony
U
احمقانه
highland
U
احمقانه
goofiest
U
احمقانه
goofier
U
احمقانه
spooney
U
احمقانه
puerile
U
احمقانه
off
U
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
columnleft
U
فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
half face
U
نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
That's sheer madness.
U
حماقت محض است.
fools
U
نادانی و حماقت کردن
It is sheer folly.
U
حماقت محض است
to make a fool of oneself
U
خود را به حماقت زدن
fooled
U
نادانی و حماقت کردن
fool
U
نادانی و حماقت کردن
fooling
U
نادانی و حماقت کردن
to make a tit out of oneself
[British]
[slang]
U
خود را به حماقت زدن
dolt
U
احمقانه رفتارکردن
senseless
U
احمق احمقانه
bloomer
U
اشتباه احمقانه
potties
U
احمقانه مغرور
fool's paradise
U
شادی احمقانه
dolts
U
احمقانه رفتارکردن
insane
U
بی عقل احمقانه
silliest
U
چرند احمقانه
sillier
U
چرند احمقانه
silly
U
چرند احمقانه
flub
U
اشتباه احمقانه
When there is a wI'll , there is a way .
U
کار احمقانه
fatuously
U
احمقانه خودپسندانه
potty
U
احمقانه مغرور
blooper
U
اشتباه احمقانه
to play the fool
U
احمقانه رفتارکردن
He behaved stupidly.
U
رفتارش احمقانه بود.
dido
U
جست و خیز احمقانه
infatuate
U
از خود بیخود احمقانه
gawking
U
احمقانه نگاه کردن
gawks
U
احمقانه نگاه کردن
gawked
U
احمقانه نگاه کردن
gawk
U
احمقانه نگاه کردن
His behavior was stupid.
U
رفتارش احمقانه بود.
antics
U
رفتارهای احمقانه و خندهدار
safes
U
محفوظ
guarded
U
محفوظ
safest
U
محفوظ
safer
U
محفوظ
immundity
U
محفوظ
secure
U
محفوظ
patent
U
محفوظ
patented
U
محفوظ
secures
U
محفوظ
patenting
U
محفوظ
patents
U
محفوظ
favoured
U
محفوظ
safe
U
محفوظ
mirror carpet
U
طرح آینه
[در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
gawp
U
مات و احمقانه نگاه کردن
gawped
U
مات و احمقانه نگاه کردن
gawping
U
مات و احمقانه نگاه کردن
gawps
U
مات و احمقانه نگاه کردن
foolproof
U
محفوظ ازخطاوشکست
assured
U
امن محفوظ
airtight
U
محفوظ از هوا
enclosed fuse
U
فیوز محفوظ
secures
U
محفوظ داشتن
protected mode
U
حالت محفوظ
protected storage
U
انباره محفوظ
fireproof
U
محفوظ از اتش
reserved word
U
کلمه محفوظ
protected field
U
میدان محفوظ
secure
U
محفوظ داشتن
invulnerable
U
محفوظ از خطر
lightproof
U
محفوظ از نور
safe from danger
U
محفوظ از خطر
securely
U
بطور محفوظ
structure
U
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures
U
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring
U
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
potting
U
در گلدان محفوظ داشتن
conserved
U
از صدمه محفوظ داشتن
conserves
U
از صدمه محفوظ داشتن
conserving
U
از صدمه محفوظ داشتن
pots
U
در گلدان محفوظ داشتن
pot
U
در گلدان محفوظ داشتن
enclosed arc lamp
U
لامپ قوسی محفوظ
conserve
U
از صدمه محفوظ داشتن
gawp
U
با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
gawps
U
با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
foul up
<idiom>
U
با یک اشتباه احمقانه همه چیز را خراب کردن
gawped
U
با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
gawping
U
با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
to copyright
U
حق چاپ و تقلید را محفوظ کردن
copyright reserved
U
حق طبع یا چاپ محفوظ است
jus postliminii
U
حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
unsaved
U
محفوظ نشده نجات نیافته
encapsulated postscript file
U
فایل محفوظ پست اسکریپت
elate
U
بالا بردن محفوظ کردن
weather proof
U
محفوظ از اثرهوا هوا نخور
it is copyright
U
حق چاپ و تقلید محفوظ است
can you pronounce him safe
U
بگویید که اواز خطر محفوظ است
shellproof
U
محفوظ در برابر بمباران وگلوله باران
underhook
U
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
weathertight
U
محفوظ در برابر باد و باران عایق هوا
all right reserved
U
هرگونه حقی محفوظ است اعم از چاپ یا تقلید یاترجمه
havelock
U
روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
side step
U
فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
right justify
U
هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
guide left
U
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
gobo
U
نوعی پرده پارچهای سیاه رنگ که در تلویزیون و سینمادوربین را از نور زائد محفوظ نگه میدارد
half left
U
فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
immune
U
مصون کردن محفوظ کردن
taffetized
U
ساده
semplice
U
ساده
clodhopper
U
ساده
artless
U
ساده
clodhoppers
U
ساده
untutored
U
ساده
simpleminded
U
ساده دل
balder
U
ساده
baldest
U
ساده
bald
U
ساده
sheepishly
U
ساده دل
unmeaning
U
ساده
sheepish
U
ساده دل
cleans
U
ساده
cleanest
U
ساده
cleaned
U
ساده
clean
U
ساده
baldly
U
ساده
simple minded
U
ساده دل
unaadorned
U
ساده
simplex
U
ساده
simplest
U
ساده دل
charmless
U
ساده
unassuming
U
ساده
conversable
<adj.>
U
ساده دل
plain
U
ساده
expansive
<adj.>
U
ساده دل
good-humored
U
ساده دل
seemly
<adj.>
U
ساده دل
simple-hearted
<adj.>
U
ساده دل
fanciless
U
ساده
simple hearted
U
ساده دل
daff
U
ساده دل
fructose
U
ساده
naif
U
ساده
fraudless
U
ساده
simple
U
ساده دل
simple
U
ساده
unaffected
U
ساده
slickest
U
ساده
slick
U
ساده
incomplex
U
ساده
freestanding
U
ساده
simplest
U
ساده
free spoken
U
ساده گو
simpler
U
ساده دل
simpler
U
ساده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com