Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
education department
U
اداره آموزش و پرورش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sericulture
U
پرورش کرم ابریشم پرورش نوغان
automatic data processing system
U
سیستم پرورش خودکاراطلاعات سیستم پرورش اطلاعات کامپیوتری
education
U
پرورش اموزش و پرورش
rabbitry
U
محل پرورش خرگوش اهلی پرورش خرگوش
yamen
U
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
intelligence process
U
جریان پرورش اطلاعات پرورش اطلاعات
scotland yard
U
اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
adult education
آموزش بزرگسالان
give lessons
U
آموزش دادن
instruct
U
آموزش دادن
training
U
آموزش عملی
educate
U
آموزش دادن
train
[teach]
U
آموزش دادن
teach
U
آموزش دادن
to teach
U
آموزش دادن
advance individual training
آموزش تکمیلی انفرادی
on-the-job training
U
آموزش ضمن خدمت
educational work
U
کار آموزش و پرورشی
c
U
آموزش از طریق کامپیوتر
mastered
U
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
masters
U
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
master
U
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
A crash language course .
U
دوره فشرده آموزش زبان
cai
U
استفاده از کامپیوتر برای آموزش یک موضوع
headquarters
U
اداره کل اداره مرکزی
cbt
U
استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش به دانش آموزان
cbl
U
آموزش و تحصیلات با استفاده از برنامههای مخصوص روی یک کامپیوتر
c
U
استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش دانش آموزان
personnel
U
کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
nourishment
U
پرورش
pedagogy
U
پرورش
breeding
U
پرورش
fosterage
U
پرورش
nurtures
U
پرورش
nurtured
U
پرورش
nurture
U
پرورش
floriculture
U
پرورش گل
cultivation
U
پرورش
nurturing
U
پرورش
training
پرورش
culturing
U
پرورش
cultures
U
پرورش
upbringing
U
پرورش
culture
U
پرورش
c
U
استفاده از کامپیوتر برای آموزش به دانش آموزان و برآورد پیشرفت آنها
fostered
U
پرورش دادن
ostreiculture
U
پرورش صدف
ser
U
پرورش نوغان
data processing
U
پرورش اطلاعات
swannery
U
محل پرورش قو
character training
U
پرورش منش
breeding
U
پرورش حیوانات
silviculture
U
پرورش جنگل
mariculture
U
پرورش دریازیان
aviculture
U
پرورش مرغ
bring up
U
پرورش دادن
mental discipline
U
پرورش ذهنی
p.exercise
U
پرورش بدنی
unbred
U
پرورش نیافته
body-building
U
پرورش اندام
self culture
U
پرورش نفس
education
U
اموزش و پرورش
process
U
پرورش دادن
processes
U
پرورش دادن
germiculture
U
پرورش میکروب
self cultivation
U
پرورش نفس
fosters
U
پرورش دادن
body building
U
پرورش اندام
fostering
U
پرورش دادن
pisciculture
U
پرورش ماهی
foster
U
پرورش دادن
homestay
U
خانواده مهمان دار
[کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
poulterer
U
پرورش دهنده طور
ser
U
پرورش کرم ابریشم
rosarian
U
پرورش دهنده گل سرخ
falconer
U
پرورش دهنده شاهین
silviculturist
U
ویژه گر پرورش جنگل
nature nurture controversy
U
مجادله سرشت- پرورش
falconers
U
پرورش دهنده شاهین
viniculture
U
پرورش انگور شراب
educational
U
مربوط به اموزش و پرورش
special education
U
اموزش و پرورش استثنایی
piscicultural
U
مربوط به پرورش ماهی
animal husband
U
پرورش جانوران اهلی
child rearing practices
U
شیوههای پرورش کودک
apiculture
U
پرورش زنبور عسل
f.education
U
پرورش واموزش دختران
educationists
U
کارشناس اموزش و پرورش
educationalists
U
کارشناس اموزش و پرورش
guardian by nurture
U
قیم بعلت پرورش
educationists
U
متخصص اموزش و پرورش
educationist
U
کارشناس اموزش و پرورش
comparative education
U
اموزش و پرورش تطبیقی
educationist
U
متخصص اموزش و پرورش
culture of bees
U
پرورش یا تربیت زنبور
educationalist
U
کارشناس اموزش و پرورش
manpower development
U
پرورش نیروی انسانی
calf machine
U
دستگاه پرورش عضله
homes
U
ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
home
U
ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
upbringing
U
روش اموزش و پرورش بچه
sericulturist
U
پرورش دهنده کرم ابریشم
haute ecole
U
پرورش اسب در سطح عالی
ranch
U
در مرتع پرورش احشام کردن
hennery
U
مزرعه یا محل پرورش مرغ
sericultural
U
وابسته به پرورش کرم ابریشم
apiarian
U
مربوط به پرورش زنبور عسل
incubators
U
محل پرورش اطفال زودرس
beekeeper
U
پرورش دهندهء زنبور عسل
incubator
U
محل پرورش اطفال زودرس
ranches
U
در مرتع پرورش احشام کردن
apiarist
U
پرورش دهندهء زنبور عسل
wooler
U
جانوری که بخاطر پشمش پرورش مییابد
apicultural
U
مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
thremmatology
U
علم پرورش گیاهان وجانوران اهلی
orthogenesis
U
اصلاح و پرورش نژاد درطی زمان
pilot
U
زبان برنامه نویسی کامپیوتری که از قالب مبتنی بر متن استفاده می کنند و در آموزش کامپیوتر به کار می رود
pilots
U
زبان برنامه نویسی کامپیوتری که از قالب مبتنی بر متن استفاده می کنند و در آموزش کامپیوتر به کار می رود
piloted
U
زبان برنامه نویسی کامپیوتری که از قالب مبتنی بر متن استفاده می کنند و در آموزش کامپیوتر به کار می رود
foliage plant
U
گیاهی که برای برگش پرورش دادن شود
alma mater
U
مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
green thumbed
U
کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
inbreed
U
پرورش دادن از جانوران هم تیره تخم کشیدن
linebreeding
U
پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
livestock
U
مواشی وگاووگوسفندی که برای کشتاریافروش پرورش شود احشام
beef cattle
U
گله گاو که برای تامین گوشت پرورش مییابد
live stock
U
مواشی وگاووگوسفندی که برای کشتاریافروش پرورش شود احشام
a dead language
<idiom>
U
زبان مرده و منقرض شده
[زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
standard bred
U
اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
Training makes the memory absorb more.
U
آموزش
[ورزش حافظه]
باعث می شود که حافظه بیشترجذب کند.
pascal
U
زبان برنامه نویسی ساخت یافته سطح بالا که برای میکروها و آموزش برنامه نویسی به کار می رود
general grant
U
کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
offices
U
اداره
prefecture
U
اداره
cutcherry
U
اداره
gestion
U
اداره
cutchery
U
اداره
office
U
اداره
handling
U
اداره
department
U
اداره
departments
U
اداره
bureaus
U
اداره
operation
U
اداره
directorates
U
اداره
directorate
U
اداره
helm
U
اداره
helms
U
اداره
bureau
U
اداره
maladmidistration
U
سو اداره
workplaces
U
اداره
workplace
U
اداره
service
U
اداره
managements
U
اداره
serviced
U
اداره
management
U
اداره
automatic data processing
U
پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
gerent
U
اداره کننده
financial agency
U
اداره مالیه
financial agency
U
اداره دارایی
security force
U
اداره امنیت
government house
U
اداره حکومتی
gestion
U
اداره کردن
full command
U
اداره کامل
finance office
U
اداره دارایی
customs house
U
اداره گمرک
customhouse
U
اداره گمرک
custom house
U
اداره گمرک
maintain
U
اداره کردن
manage
U
اداره کردن
criminal investigation department
U
اداره اگاهی
the d. poliee
U
اداره اگاهی
financial a
U
اداره مالیه
depaartment of accounts
U
اداره محاسبات
deparment of trusteeship
U
اداره قیمومت
dipartment of publications
U
اداره مطبوعات
dipartment of publications
U
اداره نگارش
department of trusteeship
U
اداره قیمومت
department of trusteeship
U
اداره سرپرستی
department of publications
U
اداره انطباعات
department of publications
U
اداره نگارش
deparment of trusteeship
U
اداره سرپرستی
criminal i. department
U
اداره اگاهی
service bureau
U
اداره خدماتی
police headquarters
U
اداره کل شهربانی
government office
U
اداره دولتی
penology
U
اداره زندان
the relevant office
U
اداره مسیول
paperless office
U
اداره بی کاغذ
office manager
U
رئیس اداره
Department of labor
[American English]
U
اداره کار
misgovernment
U
سوء اداره
porotocol department
U
اداره تشریفات
steerage
U
اداره تربیت
the police headquaters
U
اداره کل شهربانی
tobacco department
U
اداره دخانیات
weather bureau
U
اداره هواشناسی
wieldy
U
اداره شدنی
Near our office .
U
نزدیک اداره ما
record office
U
اداره بایگانی کل
public health pepartment
U
اداره بهداری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com