English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
frenchify U اداب ورسوم فرانسویها را داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
protocols U اداب ورسوم
protocol U اداب ورسوم
formality U رعایت اداب ورسوم
formal U مقید به اداب ورسوم اداری
sinify U مطابق اداب ورسوم چینی کردن
sinicize U مطابق اداب ورسوم چینی کردن
High Church U فرقهای که سخت پابند اداب ورسوم کلیسایی ومناجات وتسبیحات مرسوم درکلیساهستند
ethnography U تشریح علمی نژادهای بشراز نظر اداب ورسوم و اختلافاتی که ازاین نقطه نظر با هم دارند
sinicism U متابعت از اداب ورسوم چینی چینی پرستی
to observe the proprieties U اداب معاشرت را نگاه داشتن
conventional U پیروسنت ورسوم
ethos U عادات ورسوم قومی
sinology U مطالعه ادبیات ورسوم چین
hebraism U عادات ورسوم واصطلاحات عبری
conventionality U مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
conventionally U برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
etiquette U اداب
practices U اداب
mores U اداب
manners U اداب
ceremonials U اداب
habitude U اداب
elegant maners U اداب
ceremonial U اداب
rules of decorum U اداب
propriety of behaviour U اداب
devoir U اداب
good manners U اداب
rite U اداب
folklore U معتقدات واداب ورسوم قدیمی واجدادی افسانههای قومی واجدادی فولکلور
decorum U اداب دانی
unmannered U بدون اداب
liturgy U اداب نماز
unmennerly U بدون اداب
punctual U اداب دان
tactfully U مبادی اداب
liturgies U اداب نماز
tactful U مبادی اداب
preciosity U اداب دانی
religious rites U اداب دینی
politest U مبادی اداب
politer U مبادی اداب
polite U مبادی اداب
he has no manners U اداب ندارد
military courtesy U رفتارو اداب نظامی
savoir vivre U دانش اداب ومعاشرت
ritually U از روی اداب ومراسم
etiquette U علم اداب معاشرت
customs of war U اداب عرفی جنگ
breach of propriety U عدم رعایت اداب
turkism U اداب وسنن ترکی
military courtesy U اداب معاشرت نظامی
tactless U بدون مبادی اداب
formalism U رعایت ائین و اداب
punctiliously U بسیار مبادی اداب
tactlessly U بدون مبادی اداب
punctilious U بسیار مبادی اداب
kith U علم اداب معاشرت
americanization U پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
Scotticisms U اداب وخصوصیات اسکاتلندی خسیسی
judaize U اداب و رسوم یهودی را پذیرفتن
Scotticism U اداب وخصوصیات اسکاتلندی خسیسی
anglomania U شیفتگی برای اداب انگلیسی ها
unconventionality U عدم رعایت اداب و رسوم
toilet training U اموزش اداب توالت رفتن
cads U پست و بدون مبادی اداب بودن
smoothies U ادم مبادی اداب چرب زبان
cad U پست و بدون مبادی اداب بودن
smoothie U ادم مبادی اداب چرب زبان
clownish U دارای رفتار زمخت وبدون اداب
keep up with the times U موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
smoothy U ادم مبادی اداب چرب زبان
italianism U پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
agriology U مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
bon ton U روش خوب رفتار از روی نزاکت وطبق اداب معموله
occidentalist U کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
propriety U قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
customs of war U اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست
relative income hypothesis U بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
hellenism U یونانی مابی اداب یونانی
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to hold U داشتن
wanted U کم داشتن
want U کم داشتن
to hold a meeting U داشتن
possessing U داشتن
possess U داشتن
possesses U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
to have possession of U داشتن
owned U داشتن
lackvt U کم داشتن
bear U در بر داشتن
bear U داشتن
owning U داشتن
owns U داشتن
to have U داشتن
to possess U داشتن
to be feverish U تب داشتن
to have f. U تب داشتن
redolence U بو داشتن
to be in a f. U تب داشتن
lacked U کم داشتن
lack U کم داشتن
to go hot U تب داشتن
bears U در بر داشتن
doubts U شک داشتن
doubting U شک داشتن
lacks U کم داشتن
doubted U شک داشتن
doubt U شک داشتن
intercommon U داشتن
having U داشتن
have U داشتن
relieve U داشتن
bears U داشتن
relieves U داشتن
own U داشتن
relieving U داشتن
imply U دلالت داشتن
to be away on vacation [American] U داشتن مرخصی
abominate U تنفر داشتن
implying U دلالت داشتن
abominating U تنفر داشتن
lackvt U احتیاج داشتن
outstand U برجستگی داشتن
letted U باز داشتن
implies U دلالت داشتن
stick up U برجستگی داشتن
jutty U پیشرفتگی داشتن
look after U توجه داشتن به
contradict U تناقض داشتن با
corresponded U رابطه داشتن
varies U فرق داشتن
abominated U تنفر داشتن
abominates U تنفر داشتن
hear U خبر داشتن
hears U خبر داشتن
mant U لکنت داشتن
mislike U تنفر داشتن از
misdeem U سوء فن داشتن
mediately U با داشتن وسیله
vary U فرق داشتن
schismatize U شقاق داشتن
adjudge مقرر داشتن
contests U اعتراض داشتن بر
contesting U اعتراض داشتن بر
contradicted U تناقض داشتن با
contested U اعتراض داشتن بر
contradicts U تناقض داشتن با
contest U اعتراض داشتن بر
meritoriously U با داشتن استحقاق
resembling U شباهت داشتن
propend U تمایل داشتن
refrained U نگاه داشتن
protend U بسط داشتن
to look like U شباهت داشتن
receive of U سهم داشتن از
reck U پروا داشتن
reck U بیم داشتن
reck U باک داشتن
occupying U مشغول داشتن
occupy U مشغول داشتن
occupies U مشغول داشتن
preservatize U نگاه داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com