English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
suspension U اخراج موقت
suspensions U اخراج موقت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
foul U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
Other Matches
suspension of arms U اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
out U اخراج کردن اخراج شدن
red card U علامت اخراج اخراج بازیگر
out- U اخراج کردن اخراج شدن
outed U اخراج کردن اخراج شدن
protempore U موقت شاغل مقامی بطور موقت
undesireable discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
dishonorable discharge U اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
holding area U منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
holding anchorage U لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
dislodgement U اخراج
deportation U اخراج
banishment U اخراج
expulsions U اخراج
disqualifies U اخراج
expulsion U اخراج
exclusion U اخراج
the boot U اخراج
evacuation U اخراج
lay off U اخراج
evictions U اخراج
eviction U اخراج
disqualifying U اخراج
disqualify U اخراج
disqualified U اخراج
rustication U اخراج
ouster U اخراج
deposal U اخراج
out lawry U اخراج
deport U اخراج
foul out U اخراج
dismissal U اخراج
extrusion U اخراج
ejection U اخراج
excomminucation U اخراج
deported U اخراج
deporting U اخراج
deports U اخراج
firing U اخراج
dismissals U اخراج
send down U اخراج کردن
reseau U اخراج اشعه
expulsion U اخراج از کشور
dismissal U اخراج از خدمت
dismissal U انفصال اخراج
expulsions U اخراج از کشور
eviction U اخراج کردن
dismissal U اخراج از شغل
dismissals U اخراج از خدمت
dismissals U انفصال اخراج
brush off U اخراج بی ادبانه
send-off U اخراج بازیگر
ousts U اخراج کردن
ousting U اخراج کردن
out- U اخراج بازیگر
ousted U اخراج کردن
oust U اخراج کردن
outed U اخراج بازیگر
dismissals U اخراج از شغل
dismission U انفصال اخراج
deportation U اخراج از کشور
send off U اخراج بازیگر
send-offs U اخراج بازیگر
expellable U قابل اخراج
exorcise U اخراج کردن
out with U اخراج کردن
excommunicable U سزاوارتکفیریا اخراج
cast out U اخراج کردن
out U اخراج بازیگر
let go <idiom> U اخراج شدن
swopping U اخراج کردن
swops U اخراج کردن
dis- U اخراج کردن
can U اخراج کردن
cans U اخراج کردن
deportees U اخراج شده
canning U اخراج کردن
walking papers <idiom> U برگه اخراج
get the ax <idiom> U اخراج شدن
give someone the ax <idiom> U اخراج شدن
swopped U اخراج کردن
bad conduct discharge U اخراج از خدمت
expelling U اخراج کردن
deportee U اخراج شده
expelled U اخراج کردن
expel U اخراج کردن
avaunt U دستور اخراج
clearing out [of a place] U اخراج [از مکانی]
swap U اخراج کردن
xenelasia U اخراج بیگانگان
to expel [from] U اخراج کردن [از]
evictions U اخراج کردن
swapped U اخراج کردن
swaps U اخراج کردن
expels U اخراج کردن
ejectable U قابل دفع یا اخراج
ducked U اخراج توپزن بی امتیاز
duckings U اخراج توپزن بی امتیاز
game misconduct penalty U 01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
boot U اخراج چاره یافایده
ducks U اخراج توپزن بی امتیاز
explusion foul U خطای منجر به اخراج
duck U اخراج توپزن بی امتیاز
pink slip <idiom> U برگه اخراج از شغل
discharge U اخراج تخلیه الکتریکی
dismisses U سوزاندن توپزن و اخراج او
discharges U اخراج تخلیه الکتریکی
dismiss U سوزاندن توپزن و اخراج او
dismissing U سوزاندن توپزن و اخراج او
misconduct penalty U جریمه 01 دقیقه اخراج
rusticate U با اخراج تنبیه کردن
sacks U اخراج کردن یاشدن
sack U اخراج کردن یاشدن
sacked U اخراج کردن یاشدن
wrongful dismissal U انفصال یا اخراج ناروا
bad conduct discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت
somebody's days are numbered <idiom> U از کار اخراج شدن کسی
extrusive U اخراج کننده بیرون امده
back azimuth method U گرای معکوس در اخراج اشعه
evacuates U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuated U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuate U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuating U اخراج خارج کردن یا شدن
He was deported from Iran. U اورااز ایران اخراج کردند
He was dismissed though (while) he was in fact innocent. U اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
minor penalty U خطای کوچک و 2 دقیقه اخراج
major penalty U اخراج بازیگر برای 5 دقیقه
extracted U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
yorked U توپزن سوخته و اخراج شده کریکت
discharge without honor U اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
twos U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
two U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
extract U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
extracts U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
discharge U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
pay off U با دادن مزد کامل اخراج کردن
extracting U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
discharges U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
to get [be given] your card [British E] <idiom> U برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
not out U توپزنی که هنوز اخراج نشده اعلام خطا
to get [be given] the pink slip [American E] <idiom> U برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
penalty time keeper U حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
They are openly seeking his being sacked. U آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
pontoon U پل موقت
pontoons U پل موقت
interim U موقت
makeshift U موقت
adhoc U موقت
pro tempore U موقت
pontoon bridge U پل موقت
intrim U موقت
provisional U موقت
temporary U موقت
to discharge someone without honor [from the army] U اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
exclusion U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از دوبازی اینده
innings U نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
disqualification U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
disqualifications U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
timbering U چوبست موقت
dazzled U کوری موقت
dazzles U کوری موقت
dazzling U کوری موقت
temporary gauge U اشل موقت
dazzle U کوری موقت
x site U انبار موقت
blackout U بیهوشی موقت
blackouts U بیهوشی موقت
brettys U سنگر موقت
bretisee U سنگر موقت
bretise U سنگر موقت
bretesse U سنگر موقت
bretex U سنگر موقت
bretess U سنگر موقت
ischemia U کم خونی موقت
the pro tem chief U رئیس موقت
bridging leon U وام موقت
provisional scrip U تصدیق موقت
protem U موقتا موقت
charge d'affaires of the embassy U کاردار موقت
coffer dam U سد انحرافی موقت
cofferdam U بند موقت
debarkation hospital U بیمارستان موقت
detention pending trial U حبس موقت
modulus vivendi U قار موقت
kluged U ترسیم موقت
interim plan U برنامههای موقت
interim financing U پرداخت موقت
drop tank U تانک موقت
interim certificates U گواهی موقت
bridging leon U اعتبار موقت
short time duty U کار موقت
suspension of arms U اتش بس موقت
term insurance U بیمه موقت
temporary works U کارهای موقت
temporary wife U زوجه موقت
temporary structures U ساختمانهای موقت
temporary storage U حافظه موقت
temporary storage U انباره موقت
temporary road U راه موقت
temporary marriage U ازدواج موقت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com