Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cadge
U
اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadged
U
اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadges
U
اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadging
U
اخاذی کردن دوره گردی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hawks
U
دوره گردی کردن
hobos
U
دوره گردی کردن
hobo
U
دوره گردی کردن
peddled
U
دوره گردی کردن
peddles
U
دوره گردی کردن
hoboes
U
دوره گردی کردن
peddle
U
دوره گردی کردن
hawk
U
دوره گردی کردن
hawked
U
دوره گردی کردن
packman
U
دوره گردی کردن
pedlary
U
دوره گردی
colportage
U
دوره گردی
cadging
U
گدایی دوره گردی
cadged
U
گدایی دوره گردی
cadges
U
گدایی دوره گردی
cadge
U
گدایی دوره گردی
rhapsode
U
دوره گردی که اشعار رزمی
door to door selling
U
فروش کالا بصورت دوره گردی
bleeds
U
اخاذی کردن
bleed
U
اخاذی کردن
extort
U
اخاذی کردن
extorted
U
اخاذی کردن
extorts
U
اخاذی کردن
extorting
U
اخاذی کردن
gad
U
با میخ محکم کردن هرزه گردی کردن
extorting
U
اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorted
U
اخاذی کردن زیاد ستاندن
extort
U
اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorts
U
اخاذی کردن زیاد ستاندن
to poke a bout
U
ول گردی کردن
traipses
U
هرزه گردی کردن
traipsing
U
هرزه گردی کردن
traipsed
U
هرزه گردی کردن
traipse
U
هرزه گردی کردن
pub crawl
U
میخانه گردی کردن
pub crawls
U
میخانه گردی کردن
shop
U
مغازه گردی کردن دکه
shopped
U
مغازه گردی کردن دکه
shops
U
مغازه گردی کردن دکه
encompasses
U
دوره کردن
reviews
U
دوره کردن
encompassing
U
دوره کردن
reviewed
U
دوره کردن
reviewing
U
دوره کردن
encompass
U
دوره کردن
review
U
دوره کردن
encompassed
U
دوره کردن
to run over
U
دوره کردن
rim
U
دوره دار کردن
rims
U
دوره دار کردن
to undergo training
U
در یک دوره آموزشی شرکت کردن
recapitulated
U
رئوس مطالب را دوره کردن
reviewed
U
تجدید نظر دوره کردن
recapitulates
U
رئوس مطالب را دوره کردن
review
U
تجدید نظر دوره کردن
reviewing
U
تجدید نظر دوره کردن
recapitulating
U
رئوس مطالب را دوره کردن
to serve one's term
U
دوره خدمت خود را طی کردن
recapitulate
U
رئوس مطالب را دوره کردن
serve one's term
U
دوره خدمت خود را طی کردن
reviews
U
تجدید نظر دوره کردن
to enrol
[oneself]
for a course
U
خود را برای دوره ای نام نویسی کردن
serve a sentence
U
به حکم دادگاه زندانی شدن دوره حبس خود را طی کردن
study for bar
U
دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
blackmails
U
اخاذی
blackmail
U
اخاذی
exaction
U
اخاذی
extorsion
U
اخاذی
blackmailing
U
اخاذی
extortion
U
اخاذی
blackmailed
U
اخاذی
extortion
U
اخاذی اجحاف
racketeering
U
اخاذی به تهدید
work over
<idiom>
U
کتک زدن برای اخاذی
cooling-off period
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene
U
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling off period
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
interregnum
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
roundest
U
گردی
cylinderisity
U
گردی
levorotation
U
چپ گردی
knobbiness
U
گردی
roundness
U
گردی
rondure
U
گردی
globularity
U
گردی
rotundily
U
گردی
heroism
U
گردی
round
U
گردی
farinose
U
گردی
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
roundness
U
نسبت گردی
sleep walking
U
خوابیده گردی
cavetto
U
ربع گردی
mountaineering
U
کوه گردی
pub crawls
U
میخانه گردی
What are you looking for ?
U
دنبال چی؟ می گردی ؟
top radius
U
گردی سر دنده
pub crawl
U
میخانه گردی
gas lubrication
U
روغنکاری گردی
coal dust firing
U
اشتعال گردی
powder metallurgy
U
متالورژی گردی
hole circle
U
گردی سوراخ
somnambulism
U
خواب گردی
somnambulation
U
خواب گردی
powderiness
U
خاصیت گردی
cylinderisity
U
دقت گردی
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
dry galvanizing
U
اب روی دادن گردی
to i. aroom with a powder
U
گردی درخانه پاشیدن
pulverulent
U
ازهم پاشنده گردی
peregrinations
U
جهان گردی دربدری
peregrination
U
جهان گردی دربدری
bezant
U
پولک گردی که معمولا از طلااست
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
walkabouts
U
بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
walkabout
U
بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
colporteur
U
کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
console
U
کنسول
[نوعی ستون نگهدارنده تزئینی یا پیش گردی]
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
light period
U
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
hock spanner
U
اچار نیم گردی در یک دسته درانتها و یک قلاب با چنگک درسر دیگر
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com