English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
presumption of fraud U احتمال تقلب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
forging U تقلب
deceit U تقلب
falsification U تقلب
skullduggery U تقلب
crosser U تقلب
crosses U تقلب
crossest U تقلب
malversation U تقلب
deceitfulness U تقلب
knavishness U تقلب
fakery U تقلب
fakement U تقلب
deceptions U تقلب
slurring U تقلب
slurs U تقلب
cross U تقلب
fraud U تقلب
frauds U تقلب
skulduggery U تقلب
slurred U تقلب
slur U تقلب
deception U تقلب
cheating U تقلب
sharpens U تقلب کردن
sharpened U تقلب کردن
pull a fast one <idiom> U تقلب کردن
sharpening U تقلب کردن
skin game U تقلب درقمار
fraudulent bankruptcy U ورشکستگی به تقلب
fradulent bankruptey U ورشکستگی به تقلب
by indirection U ازراه تقلب
cheating does not prosper U تقلب نتیجه
price chiseling U تقلب در قیمت
sharpen U تقلب کردن
adulterating U تقلب کردن
fradulent bankruptcy U ورشکستگی به تقلب
frauds U تقلب کلاهبرداری
square deals U تقلب نکردن
square deal U تقلب نکردن
to chisel U تقلب کردن
prey on (upon) <idiom> U تقلب کردن
adulterates U تقلب کردن
fraud U تقلب کلاهبرداری
take someone for a ride <idiom> U تقلب کردن
rip off <idiom> U تقلب کردن
adulterate U تقلب کردن
nobbles U جرزدن تقلب کردن
nobbled U جرزدن تقلب کردن
nobble U جرزدن تقلب کردن
Cheating( fraud) does not pay ( prosper). U تقلب عاقبت ندارد
fraudlessly U بدون حیله یا تقلب
To cheat in an examination. U درامتحان تقلب کردن
nobbling U جرزدن تقلب کردن
gimmickry U وسایل اغفال یا تقلب
skin game U قمار از روی تقلب
dishonest U تقلب امیز دغل
adulterant U مایه تقلب و فساد متقلب
To stack the cards . U ورق زدن ( تقلب درقمار )
underhand U حقه بازی تقلب و تزویر
presumption U احتمال
presumptions U احتمال
likelihoood U احتمال
verisimilitude U احتمال
like lihood U احتمال
aptness U احتمال
contingency U احتمال
expectance U احتمال
likelihood U احتمال
chance U احتمال
eventualities U احتمال
chanced U احتمال
liabilities U احتمال
liability U احتمال
eventuality U احتمال
expectancy U احتمال
possibilities U احتمال
contingencies U احتمال
suppositions U احتمال
supposition U احتمال
possibility U احتمال
chancing U احتمال
chances U احتمال
probability U احتمال
To swindle money out of somebody. U با تقلب پول از کسی گرفتن ( درآوردن )
To cheat at cards. U درقمار ( ورق بازی ) تقلب کردن
probability ratio U بهر احتمال
probabilism U احتمال گرایی
the probability is U احتمال میرود
risk U احتمال زیان
presumedly U احتمال میرود
on the chance of U نظر به احتمال
transition probability U احتمال انتقال
moral certainty U احتمال قوی
transition probability U احتمال جهش
mathematical probability U احتمال ریاضی
probability analysis U احتمال کاوی
probability curve U منحنی احتمال
probability of kill U احتمال انهدام
probability of detection U احتمال کشف
probability of detection U احتمال اکتشاف
probability of collision U احتمال برخورد
probability function U تابع احتمال
probability theory U نظریه احتمال
probability factor U ضریب احتمال
probability distribution U توزیع احتمال
statistical weight U احتمال ترمودینامیکی
unlikelihood U عدم احتمال
conditional probability U احتمال مشروط
risking U احتمال زیان
compound probability U احتمال مرکب
inverisimilitude U عدم احتمال
contingency U احتمال وقوع
improbability U عدم احتمال
stand a chance <idiom> U احتمال داشتن
probability of ionization U احتمال یونش
risks U احتمال زیان
the probability is U احتمال دارد
kill probability U احتمال کشندگی
odds U احتمال ووقوع
experimental probability U احتمال ازمایشی
experimental probability U احتمال تجربی
There is a 50-50 chance. U احتمال 50-50است
risked U احتمال زیان
contingencies U احتمال وقوع
radial probability distribution U توزیع احتمال شعاعی
risk U احتمال زیان و ضرر
It is quite likely that …. U خیلی احتمال می رود که …
look for <idiom> U با احتمال فکر کردن
balances U احتمال رویداد خطا
probability density U چگالی احتمال [ریاضی]
normal probability curve U منحنی بهنجار احتمال
worst-case U بدترین وضع یا احتمال
balance U احتمال رویداد خطا
probability of kill U احتمال از بین رفتن
risking U احتمال زیان و ضرر
kill probability U احتمال واردکردن تلفات
it is beyond recall U احتمال لغوشدن ندارد
in all probability U احتمال کلی میرود
risking U احتمال زیان یاخطر
maximum liklihood method U روش حداکثر احتمال
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
risks U احتمال زیان و ضرر
risked U احتمال زیان و ضرر
risked U احتمال زیان یاخطر
in all like U احتمال کلی دارد
angular probability distribution U توزیع زاویهای احتمال
likelihood U احتمال کلی دارد
damage threat U احتمال تولید خسارت
probability density function U تابع چگالی احتمال
risks U احتمال زیان یاخطر
risk U احتمال زیان یاخطر
fulham U طاس تخته نردی که برای تقلب ساخته شده
it is p that he did not go U احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
damage threat U منطقه احتمال تولید خسارت
risking U احتمال خطر ریسک کردن
risks U احتمال خطر ریسک کردن
risk U احتمال خطر ریسک کردن
the odds are that he will doit U احتمال دارد که انکار را بکند
to be on the safe side U برای اینکه احتمال اشتباه
risked U احتمال خطر ریسک کردن
single shot hit probability U احتمال اصابت یک گلوله به هدف
odds-on U دارای احتمال بیش از 5 درصد
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
it may be presumed that U احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
presume U مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presumed U مسلم دانستن احتمال کلی دادن
In all probability. Very likely. U به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
central tendency U احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
presumes U مسلم دانستن احتمال کلی دادن
gimmicks U اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
gimmick U اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
shoo in U کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
i p that they are both gone U احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
long shot U شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
machiavelian U مبنی براین عقیده سیاسی که برای برپاکردن یک حکومت نیرومند تقلب را نباید
characteristic strength U مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
The chances of a soloution are bleak. U احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
error handling U به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
long shot U شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
anti knock U ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
to crib U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to plagiarize U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to copy U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
cruelty U در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
water injection U پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
the story is probale U این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
characteristic actuation probability U احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
dud probability U درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
hartley U بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
probability factor U ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
Zahir-Shahi design U طرح ظهیر شاه [این طرح در افغانستان رایج بوده و احتمال می رود که از سفارشات این شاه افغان باشد. در نقش لوزی ها و هشت گوش ها یک در میان جای خود را عوض می کنند.]
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com