English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
adjournment U احاله رسیدگی به جلسه بعد
adjournments U احاله رسیدگی به جلسه بعد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rogatory U احاله رسیدگی به قضیه مطروحه به دادگاهی غیر از محکمه مطروح فیه
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
for two weeks U جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
transferring U احاله
renvoi U احاله
reductions U احاله
transfer U احاله
reductional U احاله
reduction U احاله
relegetion U احاله
transfers U احاله
refers U احاله کردن
reduction to absurdity U احاله به محال
turn over U احاله کردن
apagoge U احاله به محال
referred U احاله کردن
refer U احاله کردن
stultification U احاله بمحال
adjournments U احاله بوقت دیگر
adjournment U احاله بوقت دیگر
to verify the accounts رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
evocation U احاله بدادگاه بالاتر احضار
evocations U احاله بدادگاه بالاتر احضار
reduces U استحاله یا احاله کردن تخفیف دادن
reducing U استحاله یا احاله کردن تخفیف دادن
reduce U استحاله یا احاله کردن تخفیف دادن
defferential assets U هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
meeting U جلسه
sitting U جلسه
sittings U جلسه
seance U جلسه
meetings U جلسه
meet U : جلسه
sessions U جلسه
meets U : جلسه
session U جلسه
transfer of cause U احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
chairperson U رئیس جلسه
chairmen U رئیس جلسه
chairpersons U رئیس جلسه
agenda U دستور جلسه
agendas U دستور جلسه
reunions U تجدید جلسه
chairman U رئیس جلسه
public session U جلسه علنی
minute U صورت جلسه
in the meeting of d may U در جلسه سوم می
court session U جلسه دادگاه
reunion U تجدید جلسه
minutes U صورت جلسه
nonresident U غیرحاضر در جلسه
special session U جلسه مخصوص
general meeting U جلسه عمومی
order of the day U دستور جلسه
meeting U انجمن جلسه
meetings U انجمن جلسه
convenes U تشکیل جلسه دادن
special session U جلسه فوق العاده
the house went into secret session U مجلس جلسه سری
marathon U جلسه گروهی طولانی
convened U تشکیل جلسه دادن
convene U تشکیل جلسه دادن
seance U جلسه احضار روح
stag U جلسه یا مهمانی مردانه
sitting in camera U جلسه خصوصی دادگاه
to hold a meeting U جلسه منعقد کردن
to hold a session U جلسه منعقد کردن
convening U تشکیل جلسه دادن
record U صورت جلسه سابقه
sitting in camera U جلسه غیر علنی
marathons U جلسه گروهی طولانی
seance U جلسه احضارارواح وغیره
protocols U صورت جلسه کنفرانس
private session U جلسه غیر علنی
spectators U مستمعین جلسه دادگاه
bull session U جلسه محاوره ومرور
cabinet council U جلسه هیات وزیران
stags U جلسه یا مهمانی مردانه
convocation U جلسه عمومی دانشجویان
convocations U جلسه عمومی دانشجویان
walkout U اعتصاب ,ترک جلسه
walkouts U اعتصاب ,ترک جلسه
The meeting was postponed. U جلسه را عقب انداختند
protocols U صورت جلسه ازمایش
protocol U صورت جلسه ازمایش
rehearing U جلسه دادرسی مجدد
work out U برنامه یک جلسه تمرین
protocol U صورت جلسه کنفرانس
remanet U احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
critiques U جلسه انتقاد بعد ازعملیات
critique U جلسه انتقاد بعد ازعملیات
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
preside U ریاست جلسه را بعهده داشتن
proces verbal U صورت جلسه نشست نامه
presiding U ریاست جلسه را بعهده داشتن
presides U ریاست جلسه را بعهده داشتن
critic report U گزارش نتیجه جلسه انتقاد
to sit U درباره موضوعی جلسه کردن
Those who attended the meeting. U کسانیکه در جلسه حاضر بودند
presided U ریاست جلسه را بعهده داشتن
the rules of protocol U قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
masters of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
master of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
seminar U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
seminars U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
call a metting U تعیین وقت و دعوت برای جلسه
The date of the meeting has been advanced. U تاریخ جلسه جلو افتاده است
minute U خلاصه ساختن صورت جلسه نوشتن
committee U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
committees U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
briefings U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
hansardize U متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. U من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
convoke U برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
briefing U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
agenda U لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
agendas U لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
quorum U حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
To conduct a meeting in an orderly manner. U جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
demurs U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
peremptory undertaking U تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
national educational computing conferenc U جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
cassation U رسیدگی
conizance U حق رسیدگی
controlment U رسیدگی
audits U رسیدگی
serviced U رسیدگی به
consideration U رسیدگی
considerations U رسیدگی
handling U رسیدگی
investigations U رسیدگی
investigation U رسیدگی
audit U رسیدگی
audited U رسیدگی
service رسیدگی به
inquiry U رسیدگی
probes U رسیدگی
probed U رسیدگی
probe U رسیدگی
auditing U رسیدگی
adjustments U رسیدگی
matureness U رسیدگی
oyer U رسیدگی
adjustment U رسیدگی
ripeness U رسیدگی
inquiries U رسیدگی
verification U رسیدگی
attention U رسیدگی
attentions U رسیدگی
puberty U رسیدگی
examination U رسیدگی
examinations U رسیدگی
examining U رسیدگی کردن
trial on procedural matters U رسیدگی شکلی
trial on merits U رسیدگی ماهوی
tendentious U رسیدگی کننده
to see to U رسیدگی کردن
to llok U رسیدگی کردن
to go into U رسیدگی کردن
to do for U رسیدگی کردن به
go into U رسیدگی کردن
the investigation of accounts U رسیدگی بحساب
stock taking U رسیدگی به موجودی
trial on technicalities U رسیدگی شکلی
court of iquiry U دادگاه رسیدگی
claims handling U رسیدگی به شکایات
cassation U رسیدگی فرجامی
investigable U قابل رسیدگی
deal with U رسیدگی کردن
audit trail U اثر رسیدگی
attention key U کلید رسیدگی
look into U رسیدگی کردن
to see about U رسیدگی کردن
mellowness U نرمی رسیدگی
investigation in the supreme court U رسیدگی فرجامی
to look in to U رسیدگی کردن
storekeeping U رسیدگی به انبار
inquisitorial U وابسته به رسیدگی
examine U با into رسیدگی کردن
investigative U مبنی بر رسیدگی
auditors U مامور رسیدگی
examine U رسیدگی کردن
investigating U رسیدگی کردن
examined U با into رسیدگی کردن
examinations U رسیدگی معاینه
examination U رسیدگی معاینه
examining U با into رسیدگی کردن
audits U رسیدگی کردن
audits U بازرسی رسیدگی
examines U با into رسیدگی کردن
examines U رسیدگی کردن
investigates U رسیدگی کردن
attends U رسیدگی کردن
attending U رسیدگی کردن
scope U دامنه رسیدگی
attend U رسیدگی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com