Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
i gbeg to in from you
U
اجازه خواستم شما راراهنمایی کنم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
This is precisely ( exactly) what I wanted to know .
U
همین رامی خواستم بدانم
He arrived just as I was about to go .
U
درست موقعیکه می خواستم بروم او آمد
I didn't intend to involve you in this mess.
U
من نمی خواستم تو را با این گرفتاری
[دردسر]
درگیر کنم.
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea.
U
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
flat
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance
U
اجازه ترخیص اجازه نامه
i attmpted to sing
U
کوشش کردم که بخوانم خواستم بخوانم
emulation
U
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
prior admission
U
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
permission
U
اجازه
leave
U
اجازه
leaving
U
اجازه
licenses
U
اجازه
ratification
U
اجازه
licensing
U
اجازه
permit
U
اجازه
unauthorized
U
بی اجازه
permitting
U
اجازه
warrent
U
اجازه
authority
U
اجازه
ok
U
اجازه
licence
U
اجازه
approval
U
اجازه
licensure
U
اجازه
licences
U
اجازه
license
U
اجازه
liberties
U
اجازه
fiats
U
اجازه
okay
U
اجازه
authorization
U
اجازه
authorisations
U
اجازه
liberty
U
اجازه
permits
U
اجازه
by permission of
U
با اجازه
fiat
U
اجازه
passport
U
اجازه مسافرت
passes
U
اجازه عبور
to obtain permission
U
اجازه گرفتن
to permit oneself
U
اجازه خواستن
transit bill
U
اجازه عبور
permissive
U
اجازه دهنده
have it
<idiom>
U
اجازه دادن
go through
<idiom>
U
اجازه دادن
warrants
U
اجازه قانونی
without a by your leave
U
بی اجازه بی خداحافظی
passports
U
اجازه مسافرت
passed
U
اجازه عبور
pass
U
اجازه عبور
search warrants
U
اجازه تفتیش
authorize
U
اجازه دادن
license
U
اجازه نامه
authorizes
U
اجازه دادن
authorizing
U
اجازه دادن
licensing
U
اجازه نامه
take in
<idiom>
U
اجازه دادن
permit
U
اجازه دادن
warranties
U
تعهدنامه اجازه
warrant
U
اجازه قانونی
permits
U
اجازه دادن
authorising
U
اجازه دادن
warranted
U
اجازه قانونی
permitting
U
اجازه دادن
warranting
U
اجازه قانونی
search warrant
U
اجازه تفتیش
to beg leave
U
اجازه رفتن
if you please
U
با اجازه شما
acquisition authority
U
اجازه خرید
flight clearance
U
اجازه پرواز
feu
U
اجازه همیشگی
grant
U
اجازه دادن
billets
U
اجازه نامه
granted
U
اجازه دادن
approach clearance
U
اجازه فرود
grants
U
اجازه دادن
warranty
U
تعهدنامه اجازه
billeting
U
اجازه نامه
approach clearance
U
اجازه تقرب
billeted
U
اجازه نامه
billet
U
اجازه نامه
by your leave
U
با اجازه شما
authorises
U
اجازه دادن
imprimatur
U
اجازه چاپ
to ask permission
U
اجازه خواستن
to admit of
U
اجازه دادن
searcher warrant
U
اجازه بازرسی
licensable
U
قابل اجازه
suffers
U
اجازه دادن
may i take it please
U
اجازه می فرمایید
suffered
U
اجازه دادن
suffer
U
اجازه دادن
lincense or cence
U
اجازه دادن
let
U
اجازه دادن
inofficial
U
بدون اجازه
lets
U
اجازه دادن
letting
U
اجازه دادن
audiences
U
اجازه حضور
audience
U
اجازه حضور
conge
U
اجازه عبور
authority
U
توانایی اجازه
accessing
U
اجازه دخول
accesses
U
اجازه دخول
accessed
U
اجازه دخول
access
U
اجازه دخول
token
U
اجازه ورود
tokens
U
اجازه ورود
authority
U
اجازه اعتبار
authorizations
U
اختیار اجازه
allow
U
اجازه دادن
grant
U
اجازه دادن
clearance
U
اجازه زدودگی
consent
U
رضا اجازه
certificate of authority
U
اجازه نامه
full power of attorney
U
اجازه نامه
letter of attorney
U
اجازه نامه
power of attorney
U
اجازه نامه
power of authority
U
اجازه نامه
power of procuration
U
اجازه نامه
warrant of attorney
U
اجازه نامه
consented
U
رضا اجازه
consents
U
رضا اجازه
consenting
U
رضا اجازه
passages
U
اجازه عبور
passage
U
اجازه عبور
forbids
U
اجازه ندادن
searcher warrant
U
اجازه تفتیش
forbid
U
اجازه ندادن
allowances
U
اجازه دادن
allowance
U
اجازه دادن
releases
U
اجازه صدور
released
U
اجازه صدور
connivance
U
اجازه ضمنی
release
U
اجازه صدور
to allow
U
اجازه دادن
authorized
<adj.>
<past-p.>
U
اجازه داده شده
keep someone on
<idiom>
U
اجازه همکاری دادن
passed
<adj.>
<past-p.>
U
اجازه داده شده
absent without leave
U
نهستی بدون اجازه
keep the ball rolling
<idiom>
U
اجازه فعالیت دادن
give out
<idiom>
U
اجازه فرار دادن
visa
U
اجازه ورود به کشوربیگانه
imperscriptible
U
فاقد اجازه نوشته
keep the home fires burning
<idiom>
U
اجازه ادامه دادن
wink at
<idiom>
U
اجازه دخالت ندادن
visas
U
اجازه ورود به کشوربیگانه
authorized
U
اجازه داده شده
authorization
U
اختیاردادن اجازه دادن
authorisations
U
اختیاردادن اجازه دادن
admission
U
اجازه بستری
[در بیمارستان]
rack rent
U
اجازه گزاف بستن بر
to obtain permission
U
تحصیل اجازه کردن
to permit oneself
U
بخود اجازه دادن
letters of reprisal
U
اجازه نامه انتقام
letter missive
U
اجازه نامه ابلاغیه
let in
U
اجازه دخول دادن
let by
U
اجازه رد شدن دادن
leave taking
U
کسب اجازه مرخصی
landing order
U
اجازه تخلیه بار
to pray permission
U
در خواست اجازه کردن
license contract
U
قرارداد اجازه استفاده
let someone through
U
اجازه ورود دادن
rack rent
U
اجازه تمام سال
prior permission
U
اجازه قبلی پرواز
permit me to say
U
اجازه دهید بگویم
permissively
U
چنانکه اجازه بدهد
the law forbids
U
قانون اجازه نمیدهد
thole
U
گذاردن اجازه دادن
may i see you home?
U
اجازه دهید شمارابخانه
to let in
U
اجازه دخول دادن
ingress
U
حق دخول اجازه ورود
to take leave of any one
U
اجازه ازکسی گرفتن
exequatur
U
اجازه نامه قونسول
greenlight
U
اجازه حرکت و اقدام
agreed
<adj.>
<past-p.>
U
اجازه داده شده
allowed
<adj.>
<past-p.>
U
اجازه داده شده
awol
U
غایب بدون اجازه
approved
<adj.>
<past-p.>
U
اجازه داده شده
He asked permission to come in.
U
اجازه خواست بیاید تو
he gave us permission to stay
U
اجازه داد که بمانیم
to take ones farewell of
U
اجازه مرخصی گرفتن از
indult
U
اجازه نامه امتیاز
trip ticket
U
برگه اجازه مسافرت
to ask
[someone]
for permission
U
[از کسی]
اجازه گرفتن
i beg leave to say
U
اجازه میخواهم بگویم
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
U
اجازه داده شده
entrancing
U
ورودیه اجازه ورود
allows
U
اجازه دادن ستودن
charter
U
منشور اجازه نامه
chartered
U
منشور اجازه نامه
charters
U
منشور اجازه نامه
licensing
U
اجازه رفتن دادن
releases
U
اجازه ارسال پیام
released
U
اجازه ارسال پیام
release
U
اجازه ارسال پیام
allowing
U
اجازه دادن ستودن
allow
U
اجازه دادن ستودن
license
U
اجازه رفتن دادن
entrances
U
ورودیه اجازه ورود
entranced
U
ورودیه اجازه ورود
entered
U
اجازه دخول دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com