English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
affirmed U اثبات کردن تصریح کردن
affirming U اثبات کردن تصریح کردن
affirms U اثبات کردن تصریح کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
asseverate U بطور جدی افهار کردن تصریح کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
affirm U تصریح کردن
stipulate U تصریح کردن
reiterating U تصریح کردن
restate U تصریح کردن
reiterated U تصریح کردن
reiterate U تصریح کردن
specifies U تصریح کردن
stipulates U تصریح کردن
restated U تصریح کردن
restates U تصریح کردن
restating U تصریح کردن
stipulating U تصریح کردن
specifying U تصریح کردن
reiterates U تصریح کردن
specify U تصریح کردن
specifying U معین کردن تصریح کردن
specify U معین کردن تصریح کردن
specifies U معین کردن تصریح کردن
stipulates U پیمان بستن تصریح کردن
stipulating U پیمان بستن تصریح کردن
stipulate U پیمان بستن تصریح کردن
aver U اثبات کردن تصدیق کردن
averring U اثبات کردن تصدیق کردن
avers U اثبات کردن تصدیق کردن
averred U اثبات کردن تصدیق کردن
proving U اثبات کردن
substantiates U اثبات کردن
proves U اثبات کردن
corroborates U اثبات کردن
demonstrating U اثبات کردن
demonstrate U اثبات کردن
deraign U اثبات کردن
substantiate U اثبات کردن
supporting U اثبات کردن
demonstrated U اثبات کردن
corroborated U اثبات کردن
asserts U اثبات کردن
substantiated U اثبات کردن
corroborate U اثبات کردن
corroborating U اثبات کردن
demonstrates U اثبات کردن
proved U اثبات کردن
prove U اثبات کردن
substantiating U اثبات کردن
assert U اثبات کردن
prover U اثبات کردن
affirm اثبات کردن
asserted U اثبات کردن
asserting U اثبات کردن
to demonstrate a proposition U قضیهای را اثبات کردن
vindicates U اثبات بیگناهی کردن
vindicating U اثبات بیگناهی کردن
vindicated U اثبات بیگناهی کردن
vindicate U اثبات بیگناهی کردن
bear record to U تصدیق یا اثبات کردن
refute U اشتباه کسی را اثبات کردن
substantiating U با دلیل ومدرک اثبات کردن
refuted U اشتباه کسی را اثبات کردن
proves U استدلال کردن به اثبات رسانیدن
refuting U اشتباه کسی را اثبات کردن
substantiated U با دلیل ومدرک اثبات کردن
refutes U اشتباه کسی را اثبات کردن
proved U استدلال کردن به اثبات رسانیدن
evincibly U بطوریکه بتوان اثبات کردن
substantiate U با دلیل ومدرک اثبات کردن
substantiates U با دلیل ومدرک اثبات کردن
prove U استدلال کردن به اثبات رسانیدن
affirmatory U کلمه اثبات عبارت اثبات
definitude U تصریح
protestations U تصریح
stipulation U تصریح
superfix U تصریح
affirmation U تصریح
reiteration U تصریح
specification U تصریح
affirmations U تصریح
protestation U تصریح
speciosity U تصریح
specified U تصریح شده
statement U ادعاء تصریح
it was stipulated that U شرط شد که تصریح شد که
stipulator U تصریح کننده
statements U ادعاء تصریح
specifier U تصریح کننده
definite U تصریح شده صریح
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
open vertict U رای حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
open verdict U رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
proof U اثبات
demonstrations U اثبات
showed U اثبات
proofs U اثبات
ascertainment U اثبات
agument U اثبات
shows U اثبات
substantiation U اثبات
positiveness U اثبات
demonstration U اثبات
verification U اثبات
proving U اثبات
subantiation U اثبات
assertion U اثبات
vindication U اثبات
positivity U اثبات
show U اثبات
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
demonstrations U اثبات تجربی
manifestative U اثبات کننده
ontology probandi U بار اثبات
onus of proof U بار اثبات
demonstratively U ازراه اثبات
positivism U اثبات گرایی
program proving U اثبات برنامه
burden of proof U بار اثبات
provable U قابل اثبات
demonstration U اثبات تجربی
self-evident U بی نیاز از اثبات
indemonstrable U اثبات نا پذیر
burden of proof U وفیفه اثبات
proof U اثبات [ریاضی]
affirmations U تصدیق اثبات
justificatory U اثبات کننده
predication U اثبات موعظه
hold up <idiom> U اثبات حقیقت
demonstrator U اثبات کننده
documentation U اثبات بامدرک
provability U قابلیت اثبات
ascertainable U اثبات پذیر
onus probandi U بار اثبات
demonstrators U اثبات کننده
proven U اثبات شده
affirmation U تصدیق اثبات
verifiability U اثبات پذیری
in order to prove U برای اثبات
in proof of U برای اثبات
demonstrative U اثبات کننده
theorem proving U اثبات نظریه
positivist U اثبات گرا
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
self evidence U بی نیازی از اثبات بدیهیت
probative U دال بر اثبات مشروط
logical positivism U اثبات گرایی منطقی
vindication U اثبات بیگناهی توجیه
provably U بطور اثبات پذیر
mend one's ways <idiom> U اثبات عادت شخصی
demonstrably U قابل شرح یا اثبات
evidance in substanttiation of claims U ادله اثبات دعوی
demonstrable U قابل شرح یا اثبات
proving a will U اثبات صحت وصیتنامه
probatory U دال بر اثبات مشروط
come in handy <idiom> U اثبات مفید بودن
burden of proof U مسئوولیت اثبات ادعا
veritable U قابل اثبات حقیقت
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
disproving U اثبات کذب چیزی راکردن
disprove U اثبات کذب چیزی راکردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com