Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Our car was stuck in the
U
اتوموبیل ما در گه گیر کرده بود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Why should I buy a foreign car in preference to an Iranian car?
U
چرا اتوموبیل ایرانی رابگذارم ویک اتوموبیل خارجی ( فرنگی ) بخرم ؟
scarf joint
U
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak
U
گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess.
U
دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
floorboard
U
کف اتوموبیل
floorboards
U
کف اتوموبیل
motor cars
U
اتوموبیل
motor car
U
اتوموبیل
the car goes nice and fast
U
اتوموبیل بد نمیرود
cycle car
U
اتوموبیل دوچرخهای
A private car.
U
اتوموبیل شخصی
To back up the car .
U
اتوموبیل راعقب زد
The car had no licence ( number ) plate .
U
اتوموبیل بی نمره بود
two seater
U
اتوموبیل یا هواپیمای دو نفره
He was run over by a car.
U
اتوموبیل اورازیر گرفت
The car ran over mylegs.
U
اتوموبیل از روی پایم رد شد
To get into (ride in)a car .
U
سوار اتوموبیل شدن
To start (switch on ) the car (engine).
U
اتوموبیل راروشن کردن
Her car brushed mine . She rammed my car .
U
با اتو موبیل اش مالید به اتوموبیل من
It is a compact car.
U
اتوموبیل جمع وجوری است
Signal a car to stop .
U
علامت بده که یک اتوموبیل بایستد
Several cars collided.
U
چندین اتوموبیل بهم خوردند
Dont stick your head out of the car window.
U
سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
The car hasnt got enough pull for the uphI'll.
U
اتوموبیل سر با لائی را نمی کشد
WI'll you give the car a wash (wash – down) please.
U
ممکن است لطفا" اتوموبیل رابشوئید
The police officer took down the car number .
U
افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
The car in front is obstructintg us.
U
اتوموبیل جلویی به ما راه نمی دهد
I intend to buy a car .
U
خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
This car is of Iranian make (manufacture).
U
این اتوموبیل ساخت ایران است
This is a very solid car.
U
این اتوموبیل خیلی محکم است
Let the car cool off.
U
بگذار اتوموبیل یکقدری خنک بشود
He smuggled the car into England ( across the British frontier ) .
U
اتوموبیل را قاچاقی وارد مرز انگلستان کرد
pull over
U
اتوموبیل را بکنار جاده راندن کنار زدن
This car is heavy on petrol ( gas ) .
U
این اتوموبیل مصرف بنزینش زیاد است
This car wI'll do beautifully .
U
این اتوموبیل قشنگ بدرد مان می خورد
This car can hold 6 persons comefortably.
U
دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
This car is assembled in Iran.
U
این اتوموبیل رادرایران سوار می کنند (مونتاژ )
New and used cars are sold here .
U
انواع اتوموبیل های نو وکهنه بفروش می رسد
The car engine doesnt run ( work ) .
U
موتور اتوموبیل کارنمی کند ( از کار ؟ فتاده )
The car is now in perfect running order .
U
اتوموبیل الان دیگه مرتب وخوب کارمی کند
Car no. 6 is leading.
U
اتوموبیل شماره 6 ازهمه جلوتر حرکت می کند (درمسابقات )
The two cars had a head –on collision.
U
دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو)
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
beastby
U
کرده
bouffant
U
پف کرده
bloat
U
پف کرده
soufflTs
U
پف کرده
puffy
<adj.>
U
پف کرده
infusion
U
دم کرده
infusions
U
دم کرده
gelid
U
یخ کرده
i am 0 rials out of pocket
U
کرده ام
off the trail
U
پی گم کرده
puffed out
<adj.>
U
پف کرده
puffed
<adj.>
U
پف کرده
unconscious
U
غش کرده
unconsciously
U
غش کرده
souffle
U
پف کرده
tumid
<adj.>
U
پف کرده
turgid
<adj.>
U
پف کرده
puff pastry
U
پف کرده
souffles
U
پف کرده
educated
U
تحصیل کرده
risen
U
طلوع کرده
iced
U
خنک کرده
bendon
U
نیت کرده
billowy
U
باد کرده
I have a flat
[tire]
.
U
من پنچر کرده ام.
begotten
U
تولید کرده
blubbery
U
ورم کرده
fled
U
فرار کرده
baggily
U
بطورباد کرده
strained
U
صاف کرده
swollen
U
ورم کرده
purified
U
پاک کرده
swollen
U
اماس کرده
sweated
U
عرق کرده
mistaken
U
اشتباه کرده
sawn
U
اره کرده
grown
U
رشد کرده
clarified
U
صاف کرده
beheld
U
مشاهده کرده
pulled
U
خشک کرده
rooted
U
ریشه کرده
deep rooted
U
ریشه کرده
in flower
U
شکوفه کرده
let it be done
U
کرده شود
nodular
U
ورم کرده
off the track
U
ازخط پی گم کرده
overage
U
کم رشد کرده
airless
U
گرفته یا دم کرده
self taught
U
تحصیل کرده
smoothfaced
U
صاف کرده
testate
U
وصیت کرده
they have done their work
U
را کرده اند
tumid
U
اماس کرده
ventricular
U
باد کرده
warm infusion
U
چیز دم کرده
restrained
U
لگام کرده
tinned
U
قوطی کرده
it is very easily done
U
کرده میشود
inwrought
U
از تو کار کرده
intumescent
U
اماس کرده
distent
U
ورم کرده
enrooted
U
ریشه کرده
farci
U
دلمه کرده
farcie
U
دلمه کرده
farthingale
U
دامن پف کرده
fecit
U
درست کرده
fretty
U
اماس کرده
fubsy
U
قوز کرده
fucate
U
رنگ کرده
ghee
U
کره اب کرده
ghi
U
کره اب کرده
he is worn with travel
U
سفراوراخسته کرده
iced ppa
U
خنک کرده
intumescent
U
باد کرده
wedded
U
ازدواج کرده
protuberant
U
باد کرده
turgid
<adj.>
U
ورم کرده
indrawn
U
جذب کرده
deep-rooted
U
ریشه کرده
full-grown
U
رشدکامل کرده
puffed out
<adj.>
U
باد کرده
tumid
<adj.>
U
باد کرده
full grown
U
رشدکامل کرده
tumescent
U
ورم کرده
hidden
U
پنهان کرده
getting
U
کسب کرده
gets
U
کسب کرده
get
U
کسب کرده
puffed
<adj.>
U
باد کرده
puffed out
<adj.>
U
ورم کرده
carpeted
U
فرش کرده
blown
U
ورم کرده
tumid
<adj.>
U
ورم کرده
puffy
<adj.>
U
ورم کرده
grown-ups
U
رشد کرده
puffy
<adj.>
U
باد کرده
grown-up
U
رشد کرده
knotted
U
ازدحام کرده
decorated
U
زینت کرده
began
U
شروع کرده
bunged up
U
باد کرده
fried
U
سرخ کرده
painted
U
رنگ کرده
turgid
<adj.>
U
باد کرده
picked
U
پاک کرده
puffed
<adj.>
U
آماس کرده
inveterate
U
ریشه کرده
refined
U
تمیز کرده
puffed out
<adj.>
U
آماس کرده
puffy
<adj.>
U
آماس کرده
tumid
<adj.>
U
آماس کرده
unruffled
U
ارام کرده
puffed
<adj.>
U
ورم کرده
chose
U
انتخاب کرده
worked
[been successful]
<past-p.>
U
کار کرده
shots
U
اصابت کرده
whey
U
شیرچرخ کرده
turgid
<adj.>
U
آماس کرده
shot
U
اصابت کرده
the tribes are all up
U
طغیان کرده اند
angrier
U
ورم کرده دژم
fry
U
گوشت سرخ کرده
shaveling
U
ادم اصلاح کرده
fries
U
گوشت سرخ کرده
stum
U
اب انگورتازه درخم کرده
dried fruit
U
میوه خشک کرده
they are on strike
U
اعتصاب کرده اند
trigmous
U
سه بار عروسی کرده
saute
U
در روغن سرخ کرده
grenadine
U
مرغ دلمه کرده
a fried sausage
U
یک سوسیس سرخ کرده
newlywed
U
تازه ازدواج کرده
married
U
عروسی کرده متاهل
fresco a wall
U
دیوار سفید کرده را
The door is jammed.
در گیر کرده است.
i am f.caught
U
عجب گیری کرده ام
magdalen or lene
U
فاحشه توبه کرده
frying
U
گوشت سرخ کرده
ranker
U
افسر سربازی کرده
school drop out
U
ترک تحصیل کرده
tumescent
U
اماس کرده اماسیده
Now you are picking on me.
U
حالادیگر به من بند کرده ای
broiled meat
U
گوشت سرخ کرده
neutralized
U
بیطرف کرده شده
cultured
U
مهذب تحصیل کرده
self-educated
U
پیش خودتحصیل کرده
self educated
U
پیش خودتحصیل کرده
ingrained
U
دیرینه ریشه کرده
begun
U
شروع کرده یا شده
forgotten
U
فراموش کرده یا شده
borne
U
تحمل کرده یاشده
foreseen
U
پیش بینی کرده
made-up
U
مصنوعی بزک کرده
hidden information
U
اطلاعات پنهان کرده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com