English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
boardroom U اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardrooms U اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
presidium U هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
directorates U هیئت رئیسه
executives U هیئت رئیسه
directorate U هیئت رئیسه
executive U هیئت رئیسه
military body U هیئت رئیسه نظامی
boarded U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
judicature U هیئت دادرسان هیئت قضاوت
petty jury U هیئت داوری هیئت قضات
panelist U عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
defferential assets U هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
attitudes U هیئت
confranternity U هیئت
commission U هیئت
commissioning U هیئت
commissions U هیئت
panels U هیئت
corps U هیئت
attitude U هیئت
panel U هیئت
committees U هیئت
astronomy U هیئت
configuration U هیئت
configurations U هیئت
guize U هیئت
committee U هیئت
board of directers U هیئت مدیره
collegium U هیئت یا کمیته
board of trade U هیئت بازرگانی
board U هیئت ژوری
committees U هیئت یا کمیته
board of directors U هیئت مدیره
boarded U هیئت کمیسیون
deputations U هیئت نمایندگی
deputation U هیئت نمایندگی
board U هیئت کمیسیون
economic commission U هیئت اقتصادی
physiques U ترکیب هیئت
council ot ministers U هیئت وزراء
physique U ترکیب هیئت
boarded U هیئت ژوری
diplomatic mission U هیئت سیاسی
board of direcotors U هیئت مدیره
commission U هیئت مامورین
instituting U هیئت شورا
expeditions U هیئت اعزامی
expedition U هیئت اعزامی
astronomy U هیئت استرونومی
governing bodies U هیئت حاکمه
governing body U هیئت حاکمه
astronomy U علم هیئت
professoriat U هیئت استادان
juries U هیئت منصفه
juries U هیئت داوران
jury U هیئت منصفه
jury U هیئت داوران
constituencies U هیئت موسسان
institutes U هیئت شورا
instituted U هیئت شورا
institute U هیئت شورا
commissioning U هیئت مامورین
commissions U هیئت مامورین
astronomically U مطابق هیئت
legislature U هیئت مقننه
legislatures U هیئت مقننه
format U قالب هیئت
formats U قالب هیئت
departments U قسمت هیئت
department U قسمت هیئت
commissioners U عضو هیئت
commissioner U عضو هیئت
faculty U هیئت علمی
faculties U هیئت علمی
constituency U هیئت موسسان
committee U هیئت یا کمیته
political mission U هیئت سیاسی
configuration U هیئت پذیری
configurations U هیئت پذیری
top drawer U هیئت حاکمه
trial jury U هیئت منصفه
bars U هیئت وکلاء
bar U هیئت وکلاء
staffs U اعضاء هیئت
staffed U اعضاء هیئت
petty jury U هیئت منصفه
hues U هیئت منظر
legislative body or assembly U هیئت مققنه
knightage U هیئت شوالیه ها
military body U هیئت نظامی
staff U اعضاء هیئت
military comission U هیئت نظامی
hue U هیئت منظر
bureaus U هیئت اداری
bureau U هیئت اداری
cabinets U هیئت وزرا اطاقک
chairman of the board [of directors/managers] U رئیس هیئت مدیره
directorate U هیئت مدیره ستادی
cabinet U هیئت وزرا اطاقک
electorate U هیئت انتخاب کنندگان
cabinets U کابینه هیئت دولت
backbencher U عضو هیئت قانونگذاری
president of the board [ American E] U رئیس هیئت مدیره
electorates U هیئت انتخاب کنندگان
juror U عضو هیئت منصفه
grand jury U هیئت منصفه عالی
directors U عضو هیئت مدیره
director U عضو هیئت مدیره
chief executive officer [CEO] [American E] U رئیس هیئت مدیره
masked balls U رقص با هیئت مبدل
masked ball U رقص با هیئت مبدل
companies U دسته هیئت بازیگران
company U دسته هیئت بازیگران
backbenchers U عضو هیئت قانونگذاری
jurors U عضو هیئت منصفه
directorates U هیئت مدیره ستادی
to be masked U تدیل هیئت دادن
the f. U اعضای هیئت پزشکی
special jury U هیئت منصفه مخصوص
missionaries U وابسته به هیئت اعزامی
transmuting U تغییر هیئت دادن
transmutes U تغییر هیئت دادن
transmuted U تغییر هیئت دادن
transmute U تغییر هیئت دادن
delegacy U نماینده هیئت نمایندگان
editorial staff U هیئت مدیره یانویسنده
military assistance advisory group (maag U هیئت مستشاری نظامی
constellation U هیئت صورت فلکی
constellations U هیئت صورت فلکی
assembly U هیئت قانون گذاری
cabinet U کابینه هیئت دولت
grand juries U هیئت منصفه عالی
panels U هیئت تشک پالان
panel U هیئت تشک پالان
astronomically U از روی علم هیئت
white hall U هیئت حاکمه انگلیس
missionary U وابسته به هیئت اعزامی
assize U هیئت قضات یا منصفه
chairmen U مدیر رئیس هیئت مدیره
petit jury U هیئت منصفه دوازده نفری
chairman U مدیر رئیس هیئت مدیره
missions U ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
assignees in bankruptcy U هیئت تصفیه امور ورشکسته
uranological U وابسته به هیئت و اجرام سماوی
discipline and adjustment board U هیئت تدوین مقررات انضباطی
cryptoboard U هیئت کشف رمز پیامها
privy councillor U عضو هیئت رایزنان سلطنتی
mission U ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
transfiguration U تبدیل هیئت تغییر شکل
verdicts U رای هیئت منصفه فتوی
verdict U رای هیئت منصفه فتوی
astronomic U بیشمار وابسته به علم هیئت
Soviets U هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
Soviet U هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
directorates U مقام ریاست هیئت مدیره
secretariat U هیئت دبیران وکارمندان دفتری
secretariats U هیئت دبیران وکارمندان دفتری
astronomical U بیشمار وابسته به علم هیئت
directorate U مقام ریاست هیئت مدیره
board of [executive] directors U هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
household troops U هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
government U فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
committee U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
directorate [of a company] U هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
board of [executive] directors U هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
board of inspection and survey U هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
boarded U هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
governments U فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
electoral college U هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور
directorate [of a company] U هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
White Paper U گزارش هیئت دولت نامه سفید
committees U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
combined communication board U هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
board U هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
White Papers U گزارش هیئت دولت نامه سفید
authoritarian U طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
embracery U جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
combined communication board U هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
air transport allocations board U هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
authoritarians U طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
missions U ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
mission U ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
boxman U عضو هیئت تعیین کننده محل افتادن توپ
true bill U اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
awards U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarding U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
to vote somebody on the board of directors U رای دادن به کسی برای عضو هیئت مدیره شدن
award U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarded U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
logs U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
log U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
commitment board U هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
to dismiss [remove] the board of managers U مرخص کردن [معاف کردن] هیئت مدیره
legislative council U هیئت عالی مقننه در انگلیس مجلس مقننه
councilboard U میزیاجلسه هیئت وزراء میزیاجلسه انجمن
transiguration U تبدیل صورت تبدیل هیئت
board of trutees U هیات امنا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com