English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
maintain U ابقا کردن ادامه دادن
maintained U ابقا کردن ادامه دادن
maintains U ابقا کردن ادامه دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hold over U به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
pick up <idiom> U ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
extends U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extend U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extending U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
retaining U ابقا کردن
retained U ابقا کردن
retain U ابقا کردن
retains U ابقا کردن
extends U ادامه دادن
go along <idiom> U ادامه دادن
reopen U ادامه دادن
furthers U ادامه دادن
take up U ادامه دادن
continues U ادامه دادن
reopened U ادامه دادن
reopening U ادامه دادن
extending U ادامه دادن
to take up U ادامه دادن
keep on U ادامه دادن
extend U ادامه دادن
continue U ادامه دادن
reopens U ادامه دادن
to continue U ادامه دادن
carry on U ادامه دادن
furthered U ادامه دادن
keeps U ادامه دادن
bring on U ادامه دادن
further U ادامه دادن
hang on <idiom> U ادامه دادن
hold on U ادامه دادن
to follow U ادامه دادن
to drag on or out U ادامه دادن
go on <idiom> U ادامه دادن
to keep on U ادامه دادن
hold good <idiom> U ادامه دادن
keep up <idiom> U ادامه دادن
furthering U ادامه دادن
run on U ادامه دادن
to carry on U ادامه دادن
keep U ادامه دادن
carry-on U ادامه دادن
to follow up U ادامه دادن قوت دادن
to set on U با زور ادامه دادن
keep the home fires burning <idiom> U اجازه ادامه دادن
bide U بکاری ادامه دادن
to press ahead with U با زور ادامه دادن
dashed U مسیری را ادامه دادن
thwart U ادامه دادن یا کشیدن
dwell at U اتش را ادامه دادن
live on U بزندگی ادامه دادن
inability to box U ناتوان از ادامه دادن
thwarted U ادامه دادن یا کشیدن
dashes U مسیری را ادامه دادن
dwell at U به تیراندازی ادامه دادن
continuation U عمل ادامه دادن
dash U مسیری را ادامه دادن
hang on U ادامه دادن دوام داشتن
run U دوام یافتن ادامه دادن
keep up with <idiom> U به شکل قبل ادامه دادن
runs U دوام یافتن ادامه دادن
stick it out <idiom> U طاقت آوردن ،ادامه دادن
maintrain U ادامه دادن عقیده داشتن
to rumble on [British E] U ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
border break U ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
to keep the field U جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
pull off U باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
run on U ادامه دادن متن بدون توقف
let (something) ride <idiom> U ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
to continue one's progress U پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
carry one's bat U تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
increment U افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
increments U افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
retention U ابقا ضبط
retention period U دوره ابقا
enjambment U دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
continues U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
To stay the course . U تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
sustains U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
robustness U توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
lock on U قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
disciplining U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
quamdiu bene se gesserit U تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
resumption U ادامه
continuation line U خط ادامه
going on U ادامه
continuance U ادامه
continuation U ادامه
to picture U شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
discontinuance U عدم ادامه
discontinuing U ادامه ندادن
continuation card U کارت ادامه
discontinue U ادامه ندادن
continue statement U حکم ادامه
duration U مدت ادامه
continuative U ادامه دهنده
discontinued U ادامه ندادن
continuant U ادامه دهنده
continuable U قابل ادامه
over run U ادامه به کاردادن
discontinuation U عدم ادامه
for a continuance U برای ادامه
to run on U ادامه داشتن
discontinues U ادامه ندادن
contd U مخفف ادامه یافته
time in U ادامه بازی پس از توقف
sustaining U نگهدارنده ادامه دهنده
viability U امکان ادامه حیات
transattack period U مدت ادامه تک اتمی
follow-through U ادامه حرکت پس از ضربه
track U ادامه گوی در مسیربولینگ
tracked U ادامه گوی در مسیربولینگ
follow-throughs U ادامه حرکت پس از ضربه
shorthanded U ادامه با بازیگر کمتر
go head U ادامه بدهید بفرماید
tracks U ادامه گوی در مسیربولینگ
continuator U ادامه دهنده مستمر
fall behind <idiom> U درمانده از ادامه راه
detainer U حکم ادامه توقیف
robust U که کار را پس از خطا ادامه میدهد
resumed U چکیده کلام ادامه یافتن
go on U سخن خود را ادامه دهید
extrapolation U ادامه روند تعمیم دهی
extrapolations U ادامه روند تعمیم دهی
Gothic Survival U [ادامه عنصر سبک گوتیک]
border break U ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
Keep moving! U ادامه بده [بدهید ] به راه!
discounting match U ادامه ندادن به مسابقه کشتی
resuming U چکیده کلام ادامه یافتن
touch in goal line U ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
resume U چکیده کلام ادامه یافتن
resumes U چکیده کلام ادامه یافتن
give someone the green light <idiom> U اجازه ادامه به کار رادادن
robustly U که کار را پس از خطا ادامه میدهد
topspin U ادامه حرکت چرخش توپ
i took up where he left U از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
viability U قدرت ادامه زندگی پس از تولد
I can't go on any longer. U من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
continue port/starboard U چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
resumptive U ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
There's more to come. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه داره]
continuous U آنچه بدون توقف ادامه یابد
inviable U عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
long haul <idiom> U مدت درازی بین کاری که ادامه داد
There's no need to elaborate. U لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
head pole U تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
set in <idiom> U تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
play out one's option U ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
supersedeas U دستور موقت دادگاه در موردخودداری از انجام یا ادامه کاری
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
down U توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
recoverable error U نوع خطا که امکان ادامه اجرای برنامه پس ازرویدادن ان میدهد
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
heavy and light system U روش کاستن وزن با اغاز باوزنه سنگین و ادامه با وزنههای سبکتر
attention code U حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
privileged U مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
ionosphere U قسمتی از فضای جوزمین که از ارتفاع 52 میل شروع میشود و تا00022میل ادامه دارد
redundancies U اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
tenant by sufference U مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
waiting state U وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
redundancy U اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
recovery U نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
recoveries U نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
hitch and go U نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
bench check U ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
designs U پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
design U پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
backward chaining U روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
pursued U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
collimate U موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
pursues U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com