English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
It is a camel that kneels at every mans door . <proverb> U آین شترى است که در خانه همه کس خوابیده است .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prostrate U روی زمین خوابیده دمر خوابیده
prostrating U روی زمین خوابیده دمر خوابیده
prostrates U روی زمین خوابیده دمر خوابیده
prostrated U روی زمین خوابیده دمر خوابیده
boriontal retort tar U قطران کورههای خوابیده قطران قرعهای خوابیده
at roost U خوابیده
sleep walker U خوابیده رو
dormant U خوابیده
somniloquy or quence U خوابیده
sleeper U خوابیده
asleep U خوابیده
torpid U خوابیده
recumbent U خوابیده
resting U خوابیده
sleepers U خوابیده
lady help U زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole U کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house U تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
decumbent U در بستر خوابیده
sleep walking U خوابیده گردی
to lie dormant U خوابیده بودن
flatways U تخت خوابیده
sleep walker U خوابیده شب روان
face up U خوابیده به پشت
italic U حروف خوابیده
landscape orientation U شکل خوابیده
slipshod U پاشنه خوابیده
somniloquist U خوابیده سخنگو
flatwise U تخت خوابیده
mansion house U خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
horizontal loom U دار خوابیده [قالی]
interbedded U خوابیده در میان چینه ها
nothing doing U کار خوابیده است
italiacize U با حروف خوابیده نوشتن
facedown U روی شکم خوابیده
Things are very slack (quiet) at the moment. U فعلا" که کارها خوابیده
bowsprit position U موقعیت دکل خوابیده
accumbent U تکیه دار خوابیده
procumbent U خوابیده روی زمین
The clock has stopped. U ساعت دیواری خوابیده است
sleep walking U خوابیده روی انتقال نومی
italicize U با حروف یکبری یا خوابیده نوشتن
our neighbour door U کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
hound's tooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
homebody U ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
houndstooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
toft U عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
tricotine U پارچه زبر لباسی خانه خانه
honeycombs U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycomb U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
flattest U درزیر خوابیده پنچری لاستیک اتومبیل
flat U درزیر خوابیده پنچری لاستیک اتومبیل
rosulate U روی هم خوابیده دارای گلهای اویزان
Honey comb design U طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
pullovers U پرس سینه بحالت خوابیده روی نیکت
cold pig U اب سردی که روی ادم خوابیده میریزند تابیدارشود
pullover U پرس سینه بحالت خوابیده روی نیکت
cellular U لانه زنبوری خانه خانه
garde manger U سرد خانه اشپز خانه
weigh house U قپاندار خانه ترازودار خانه
bagnio U فاحشه خانه جنده خانه
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house U خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
honey comb U خانه خانه کردن
ranged U یک خانه یا تعدادی خانه
range U یک خانه یا تعدادی خانه
ranges U یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession U خانه در تصرف من است خانه در دست من است
her house U خانه اش
pied-a-terre U خانه
rooms U خانه
pieds-a-terre U خانه
domicile U خانه
domiciles U خانه
houseless U بی خانه
dwelling U خانه
tersellated U خانه خانه
her house U خانه ان زن
checkered U خانه خانه
lodge U خانه
within doors U در خانه
shack U خانه
shacks U خانه
pigeon-holes U خانه
cellulated U خانه خانه
housing U خانه ها
pigeon hole U خانه
pigeon-hole U خانه
honeycombs U خانه خانه
honeycomb U خانه خانه
cloisonne U خانه خانه
roommate U هم خانه
roommates U هم خانه
lodged U خانه
houseroom U جا در خانه
lodges U خانه
dwellings U خانه
cellular U خانه خانه
double-fronted U خانه دو در
furnace house U خانه
door-to-door U خانه به خانه
door to door U خانه به خانه
alveolate U خانه خانه
home U خانه
cell U خانه
quarterage U خانه
materfamilias U زن خانه
house U خانه
homes U خانه
sockets U خانه
socket خانه
lar U خانه
lares U خانه
housed U خانه
unsheltered <adj.> U بی خانه
i was under his roof U در خانه
houses U خانه
cells U خانه
room U خانه
baby house U عروسک خانه
orphon a U یتیم خانه
orphan asylum U یتیم خانه
camera obscura U تاریک خانه
boathouse U قایق خانه
armory U اسلحه خانه
wash house U رختشوی خانه
panel house U جنده خانه
bawdy house U جنده خانه
onstead U خانه با متعلقات
caserne U سرباز خانه
chancery U دفتر خانه
chequer U خانه شطرنج
cabana U خانه کوچک
wanigan U خانه سیار
opposite the house U روبروی خانه
opposite the house U مقابل خانه
butler pantry U ابدار خانه
brick yard U اجرپز خانه
opposite to the house U روبروی خانه
bordel U فاحشه خانه
bookbindery U صحاف خانه
bindery U صحاف خانه
bawdy house U فاحشه خانه
pump house U تلمبه خانه
poor house U مسکین خانه
boathouses U قایق خانه
vegetable soil U خانه باغی
refinery U تصفیه خانه
schoolhouse U خانه مدیراموزشگاه
schoolhouses U خانه مدیراموزشگاه
pigeonhole U خانه قفسه
housework U کار خانه
photographer's studio U عکاس خانه
pesthouse U خسته خانه
canteen U سفره خانه
refineries U تصفیه خانه
pinacotheca U نگار خانه
domestic U خانه دار
boy U خانه شاگرد
boys U خانه شاگرد
furniture U اثاث خانه
cottage U خانه روستایی
cottages U خانه روستایی
houseboat U خانه قایقی
houseboats U خانه قایقی
canteens U سفره خانه
observatories U رصد خانه
departments U وزارت خانه
house arrest U بازداشت در خانه
homeowners U صاحب خانه
homeowner U صاحب خانه
pest house U خسته خانه
active cell U خانه کاری
poor house U گدا خانه
houseboy U خانه شاگرد
home-grown U محصول خانه
department U وزارت خانه
houseboys U خانه شاگرد
observatory U رصد خانه
menage U خانه داری
builder U خانه ساز
builders U خانه ساز
houseroom U اتاق خانه
houseproud U دلخوش به خانه
houseproud U خانه سرفراز
alveolus U شش خانه حبابچه
landlouper U خانه بدوش
spense U ابدار خانه
spinsterhood U خانه ماندگی
to get the key of the street U بی خانه بودن
gynaeceum U خانه اندرونی
three doors of U سه خانه انسوتر
stay at home U خانه نشین
steading U خانه با متعلقات
home born U خانه زاد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com