English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Is there a ... nearby? آیا ... در این نزدیکی ها هست؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
check-points U علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoint U علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoints U علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
accession نزدیکی
offing U دران نزدیکی ها
approximation U نزدیکی
approximations U نزدیکی
machine U نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machined U نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machines U نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
propinquity U نزدیکی
vicinity U نزدیکی
affinities U نزدیکی
affinity U نزدیکی
closeness U نزدیکی
accessibility U امکان نزدیکی وسیله وصول
kinder U نزدیکی تشابه
copulate U نزدیکی
copulated U نزدیکی
copulates U نزدیکی
copulating U نزدیکی
rapprochement U نزدیکی تمایل بدوستی
proximity U نزدیکی
around U در نزدیکی
sexual intercourse U نزدیکی
sexual intercourse U مواقعه نزدیکی جنسی
verge U نزدیکی حدود
verges U نزدیکی حدود
imminence U نزدیکی مشرف بودن
imminence U نزدیکی
abutment U بست دیوار نزدیکی
aclinic line U خط استوایی مغناطیسی منحنی موهوم و نامنظمی که در نزدیکی خط استواگرداگردزمین مفروض است
adduction U نزدیکی
adjacence U نزدیکی مجاورت
adjacence or cency U نزدیکی
adjacency U نزدیکی مجاورت
appulse U نزدیکی
check mark U علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
contiguity U نزدیکی
corona discharge U تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
estrus U مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
esturm U مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
going on U نزدیکی تماس
hang about U در نزدیکی منتظر بودن
hereabout U درهمین نزدیکی ها
imminency U نزدیکی مشرف بودن
incestuously U با گناه نزدیکی بمحارم
intimity U نزدیکی
inwarness U نزدیکی
land sick U کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
nearness U نزدیکی
neiggourhood U نزدیکی
nighness U نزدیکی
nodality U نزدیکی به گره
okuns law U براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
proximity of blood U خویشی نزدیکی
sexual intercourse of doubful nature U نزدیکی به شبهه
therabout U در همان نزدیکی
thereabout U درهمان نزدیکی تقریبا
umbilical U واقع در نزدیکی ناف مرکزی
vichywater U نزدیکی
vicinage U نزدیکی
nearby U در نزدیکی
togetherness U نزدیکی
The gas station is nearby . U پمپ بنزین درهمین نزدیکی هاست
To have sexual intercourse with a woman . U با زنی نزدیکی کردن
In the vicinity ( neighbourhood ). U همین نزدیکی ها
in with <idiom> U دررفاقت ،التفات یا نزدیکی با
Is there an inexpensive restaurant around here? U آیا رستوران ارزان این نزدیکی ها پیدا میشود؟
to score with a girl <idiom> U موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری [اصطلاح روزمره]
run-up [start-up] U نزدیکی به مکان شروع با دویدن [برای جهش یا پرتاب کردن] [ورزش]
Heris U شهر هریس در نزدیکی تبریز
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com