English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Have you forgotten our drinks? U آیا نوشیدنیهای ما را فراموش کرده اید؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
forgotten U فراموش کرده یا شده
self forgetful U نفس خود را فراموش کرده مستغرق در عالم خارج ازخود
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
foregettable U فراموش شدنی
disremember U فراموش کردن
forget U فراموش کردن
forgets U فراموش کردن
forgetter U فراموش کننده
freemasons hall U فراموش خانه
to pass into silence U فراموش شدن
to fall in to oblivion U فراموش شدن
absent-minded <idiom> U فراموش کار
never to be forgotten U فراموش نشدنی
haunting U فراموش نشدنی
forgot U فراموش کرد
It slipped my mind. U آن را فراموش کردم.
let it lay <idiom> U فراموش کردن
absent-minded <idiom> فراموش خیال
Forgive and forget. <proverb> U ببخش و فراموش کن.
unforgettable U فراموش نشدنی
the trusty is that i forgot it U فراموش کردم
slip one's mind <idiom> U فراموش شده
forget-me-not U گل مرا فراموش مکن
mouse ear U گل مرا فراموش مکن
myosote U گل مرا فراموش مکن
lose sight of <idiom> U ندیدن ،فراموش کردن
forget-me-nots U گل مرا فراموش مکن
By the way . Incidentally. U راستی ( تا فراموش نکردم )
i forgot all about it U به کلی فراموش کردم
please dont forget it U خواهش دارم فراموش نکنید
let bygones be bygones <idiom> U فراموش کردن اتفاقات گذشته
Freemason U عضو فراموش خانه فراماسیون
the trusty is that i forgot it U حقیقا امراینست که فراموش کردم
Freemasons U عضو فراموش خانه فراماسیون
We should not have lost sight of the fact that ... U ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
unlearns U محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
unlearnt U محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
unlearn U محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
skip it <idiom> U همه چیز را درموردآن فراموش کردن
misremember U غلط واشتباه بخاطر اوردن فراموش کردن
not to lose sight of U ملاحظه کردن [به کسی یا چیزی] را فراموش نکردن
to lose track [of] U فراموش کنند [یا دیگر ندانند] که شخصی [چیزی] کجا است
red letter U مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
to lock somebody [yourself] out [of something] U در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
post script U مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
beastby U کرده
i am 0 rials out of pocket U کرده ام
gelid U یخ کرده
puff pastry U پف کرده
bloat U پف کرده
bouffant U پف کرده
tumid <adj.> U پف کرده
turgid <adj.> U پف کرده
unconscious U غش کرده
puffy <adj.> U پف کرده
souffle U پف کرده
puffed <adj.> U پف کرده
off the trail U پی گم کرده
souffles U پف کرده
infusion U دم کرده
infusions U دم کرده
soufflTs U پف کرده
unconsciously U غش کرده
puffed out <adj.> U پف کرده
strained U صاف کرده
baggily U بطورباد کرده
educated U تحصیل کرده
bendon U نیت کرده
blubbery U ورم کرده
sweated U عرق کرده
iced U خنک کرده
billowy U باد کرده
worked [been successful] <past-p.> U کار کرده
mistaken U اشتباه کرده
rooted U ریشه کرده
sawn U اره کرده
grown U رشد کرده
risen U طلوع کرده
clarified U صاف کرده
beheld U مشاهده کرده
pulled U خشک کرده
wedded U ازدواج کرده
tinned U قوطی کرده
deep rooted U ریشه کرده
ghee U کره اب کرده
ghi U کره اب کرده
he is worn with travel U سفراوراخسته کرده
smoothfaced U صاف کرده
iced ppa U خنک کرده
in flower U شکوفه کرده
intumescent U باد کرده
self taught U تحصیل کرده
inwrought U از تو کار کرده
it is very easily done U کرده میشود
let it be done U کرده شود
nodular U ورم کرده
off the track U ازخط پی گم کرده
I have a flat [tire] . U من پنچر کرده ام.
testate U وصیت کرده
fucate U رنگ کرده
restrained U لگام کرده
airless U گرفته یا دم کرده
distent U ورم کرده
enrooted U ریشه کرده
farci U دلمه کرده
farcie U دلمه کرده
farthingale U دامن پف کرده
fecit U درست کرده
warm infusion U چیز دم کرده
ventricular U باد کرده
tumid U اماس کرده
fretty U اماس کرده
fubsy U قوز کرده
they have done their work U را کرده اند
intumescent U اماس کرده
overage U کم رشد کرده
purified U پاک کرده
gets U کسب کرده
shot U اصابت کرده
began U شروع کرده
bunged up U باد کرده
get U کسب کرده
puffed <adj.> U آماس کرده
turgid <adj.> U باد کرده
puffed out <adj.> U آماس کرده
puffy <adj.> U آماس کرده
turgid <adj.> U آماس کرده
indrawn U جذب کرده
tumid <adj.> U باد کرده
deep-rooted U ریشه کرده
puffed out <adj.> U باد کرده
puffed <adj.> U باد کرده
puffy <adj.> U باد کرده
knotted U ازدحام کرده
shots U اصابت کرده
turgid <adj.> U ورم کرده
fried U سرخ کرده
tumescent U ورم کرده
full grown U رشدکامل کرده
full-grown U رشدکامل کرده
tumid <adj.> U ورم کرده
getting U کسب کرده
hidden U پنهان کرده
puffy <adj.> U ورم کرده
puffed out <adj.> U ورم کرده
puffed <adj.> U ورم کرده
decorated U زینت کرده
blown U ورم کرده
painted U رنگ کرده
grown-up U رشد کرده
swollen U اماس کرده
swollen U ورم کرده
inveterate U ریشه کرده
tumid <adj.> U آماس کرده
grown-ups U رشد کرده
protuberant U باد کرده
chose U انتخاب کرده
picked U پاک کرده
refined U تمیز کرده
carpeted U فرش کرده
fled U فرار کرده
begotten U تولید کرده
unruffled U ارام کرده
whey U شیرچرخ کرده
fry U گوشت سرخ کرده
fries U گوشت سرخ کرده
foreseen U پیش بینی کرده
married U عروسی کرده متاهل
stum U اب انگورتازه درخم کرده
Now you are picking on me. U حالادیگر به من بند کرده ای
He has got too big for his boots . He tends to swagger . It has gone to his head . U خودش را گه کرده است
borne U تحمل کرده یاشده
dried fruit U میوه خشک کرده
de- U کرده را خنثی کردن
i am f.caught U عجب گیری کرده ام
hidden information U اطلاعات پنهان کرده
cultured U مهذب تحصیل کرده
newlywed U تازه ازدواج کرده
I have lost my wallet . U کیف پولم را گه کرده ام
tumescent U اماس کرده اماسیده
frying U گوشت سرخ کرده
fresco a wall U دیوار سفید کرده را
magdalen or lene U فاحشه توبه کرده
shaveling U ادم اصلاح کرده
grenadine U مرغ دلمه کرده
tumid U ورم کرده متورم
made-up U مصنوعی بزک کرده
school drop out U ترک تحصیل کرده
turgescent U باد کرده پرطمطراق
the tribes are all up U طغیان کرده اند
The door is jammed. در گیر کرده است.
clerisy U طبقه تحصیل کرده
trigmous U سه بار عروسی کرده
self-educated U پیش خودتحصیل کرده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com