Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 29 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
go-slow
U
آرام کارکردنکارگرانبهنشانهاعتراض
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
throw a monkey wrench into
<idiom>
U
آرام آرام متوقف کردن چیزی
work into
<idiom>
U
آرام آرام مجبور شدن
Susurrus
U
صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
restrained
U
آرام
laid-back
U
آرام
even-tempered
U
آرام
Relax!
U
آرام باش!
tone down
<idiom>
U
آرام ساختن
downers
U
آرام بخش
mild-mannered
U
آرام ومودب
downer
U
آرام بخش
Be quiet !
U
آرام باش !
blue in the face
<idiom>
U
آرام گرفتن
simmer down
<idiom>
U
آرام شدن
acquiesce
آرام کردن
hushed
U
آرام وصلحآمیز
to keep one's feet on the ground
<idiom>
U
آرام و استوار ماندن
He is calm and composed.
U
آرام وخونسرد است
To simmer down .
U
آرام شدن (پس از خشم وعصبانیت )
It must be quiet.
باید ساکت و آرام باشد.
He is on edge. He is restive.
U
آرام ندارد (ناراحت است )
a quiet backwater
U
محل آرام و عقب افتاده
tie up
<idiom>
U
آرام یا متوقف کردن حرکت یا عملی
The evening was very pleasant, albeit a little quiet.
U
شب بسیار خوشایندی بود، البته کمی آرام.
He is restless. He cant keep stI'll.
U
آرام نمی گیرد (یک جابد نمی شود )
Easy does it .
U
یواش یواش ( آرام وبدون عجله )
At a leisrely pace.
U
خوش خوشک ( آرام سلانه سلانه )
Brontide
U
نوعی صدا
[صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com