English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pentadactylate U پنج انگشتی دارای پنج پنجه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
palmatifid U دارای شکافی شبیه پنجه دست شکافته پنجه
pentadactyl U دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
thimbleberry U تمشک امریکایی دارای میوه انگشتی شکل
pigeon toed U دارای پنجه برگشته
square toed U دارای پنجه مربع
pigeon toed U دارای پنجه خمیده بداخل
pentadactylate U دارای پنج زائده شبیه پنجه
knucle pin U انگشتی
digitated U انگشتی
wrist pin U انگشتی
monodactylous U یک انگشتی
finger board U جا انگشتی
piston pin U انگشتی
finger parted U انگشتی
digital U انگشتی
key جا انگشتی
tridactylous U سه انگشتی
three f. U سه انگشتی
polydactylism U بیش انگشتی
pentadactyl U پنج انگشتی
cold finger condenser U چگالنده انگشتی
finger painting U نقاشی انگشتی
manual alphabet U الفبای انگشتی
phalangeal U بند انگشتی
digitate U پنجهای انگشتی
finger spelling U املاء انگشتی
finger maze U ماز انگشتی
finger joint U اتصال انگشتی
axle box U انگشتی محور
clavier U ردیف جا انگشتی
finger alphabet U الفبای انگشتی
dactylology U زبان انگشتی
rule of thumb U حساب سر انگشتی
end mill U فرز انگشتی
A rough (crude)estimate. U حساب سر انگشتی
interdigital U بین انگشتی
distributor finger U انگشتی دلکو
syndactylism U چسبیده انگشتی
brachydactyly U کوتاه انگشتی
rule of thumb U قاعده سر انگشتی
breaker arm U انگشتی دلکو
polydactyl U شش انگشتی یابیشتر
foot rule correlation U همبستگی سر انگشتی
toeholds U گیره انگشتی
polydactyle U چند انگشتی
tridactyl U سه انگشتی سه وتدی
polydactyle U شش انگشتی یابیشتر
toehold U گیره انگشتی
polydactyl U چند انگشتی پر انگشت
string fingers U سه انگشتی که زه کمان را می کشند
key bugle U شیپورجا انگشتی دار
fingerprint region U ناحیه اثر انگشتی
piano accordion U اکوردئون جا انگشتی دارشبیه پیانو
psaltery U قانون یاسنتور انگشتی یامضرابی سرود
clavichord U یکجورسازسیمی وجا انگشتی دارکه پیشروپیانوی کنونی بوده است
cam ground piston U پیستونی که قطر ان در امتدادموازی با انگشتی کمتر ازقطر ان در امتداد عمود برانگشتی باشد
downstream toe U پنجه سد
forking U پنجه
fork U پنجه
cross arm U پنجه
adactylous U بی پنجه
pitchforks U پنجه
talon U پنجه
digitation U پنجه
fives U پنجه
toes U پنجه
toe U پنجه
griff U پنجه
digitigrade U پنجه رو
talons U پنجه
paws U پنجه
pawed U پنجه
fistula U پنجه
claw U پنجه
clawed U پنجه
clawing U پنجه
claws U پنجه
paw U پنجه
pitchfork U پنجه
pawing U پنجه
tiptoe U نوک پنجه
pentadactylic U پنجه دار
brass knuckles U پنجه بوکس
paw U پنجه زدن
cat's paw U پنجه گربه
tiptoes U نوک پنجه
palmate U شبیه پنجه
intoed U پنجه برگشته
lycopod U پنجه گرگی
intoed U پنجه بتو
pentadactylous U پنجه دار
cat's paws U پنجه گربه
cyclamens U پنجه مریم
toe U با پنجه پا زدن
toe U با پنجه پا راندن
lycopodium U پنجه گرگی
tiptoed U نوک پنجه
branch pipe U پنجه اگزوز
tiptoeing U نوک پنجه
pedatifid U پنجه وار
swine bread U پنجه مریم
kick up U زدن پنجه
sowbread U پنجه مریم
cyclamen U پنجه مریم
wild bryony U پنجه کلاغ
paws U پنجه زدن
pawing U پنجه زدن
heel and toe با پنجه و پاشنه
pawed U پنجه زدن
hellweed U پنجه کلاغ
toe cap U پنجه کفش
leptodactyl U باریک پنجه
the mailed fist U زور سر پنجه
toeless U بدون پنجه
knuckle duster U پنجه بوکس
knuckle-dusters U پنجه بوکس
hand post U پنجه راهنما
fissiped U پنجه شکافته
fissidactyl U پنجه شکافته
knuckle-duster U پنجه بوکس
lobster claw U پنجه خرچنگی
forepaw U پنجه دست حیوانات
monkey fist U گره پنجه میمون
hunker U روی پنجه پاایستادن
toeplate U نعل پنجه کفش
lumbrical U ماهیچه انگشت یا پنجه
devil's claw U خفت پنجه دیوی
pedate U پنجه دار شبیه پا
crow foot zinc U پیل پنجه کلاغی
brass knuckles U پنجه مشت زنی
pounce U درحال حمله با پنجه
digitation U انشعاب بشکل پنجه
pounced U درحال حمله با پنجه
pounces U درحال حمله با پنجه
pouncing U درحال حمله با پنجه
ball of toe U گوشت زیر پنجه پا
clevis U اتصال پنجه مفصلی
ground fir U پنجه گرگ سلاژین
winnowwing fan U جام پنجه شانه
forepaw U پنجه پای جلو
toe off U جدا شدن پنجه پا از زمین
He has a delightful touch on the guitar . U گیتار را با پنجه گرمی می نوازد
syndactylism U پیوستگی واتصال پنجه ها بیکدیگر
scoop U پنجه ماشین خاک برداری
hand-to-hand U دسته و پنجه نرم کردن
scooped U پنجه ماشین خاک برداری
scooping U پنجه ماشین خاک برداری
scoops U پنجه ماشین خاک برداری
hand to hand U دسته و پنجه نرم کردن
fingering U پنجه گذاری انگشت کاری
base thickness of buttress U عرض پنجه پشت بند
cross swords U دست و پنجه نرم کردن
heat muff U پوشش اطراف پنجه اگزوز
Foxglove U گل پنجه علی [در تهیه رنگ زرد]
Ravishingly beautiful. U مثل پنجه آفتاب ( بسیار زیبا )
palmipede U پرندهای که پنجه هایش پرده دارد
cats paw U الت دست دیگران گره پنجه گربهای
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
barburetor heater U جلد نصب شده دراطراف لولههای پنجه اگزوز
tap dance U نوعی رقص که در ان پنجه وپاشنه پا را به سرعت به زمین می زنند
jacana U پرنده پا دراز و پنجه بزرگ مکزیکی که در اب راه میرود
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
longspur U انواع پرندگان پنجه بلند نواحی قطبی وشمال امریکا
to sit up and beg U التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to beg [of a dog holding up front paws] U التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
crow's foot هرچیزی بشکل پنجه کلاغ چین و چروک گوشه لب و چشم.
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
bear's foot نوعی گیاه خریق که برگ هایی به شکل پا و پنجه ها خرس دارد.
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
musub duchi U موسوب داچی ایستادن بگونه ایکه پاشنه پاها به هم چسبیده و پنجه ها به اندازه 54 درجه زاویه داشته باشند
parmakli U لوزی پنجه ای [این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
idiomorphic U دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped U دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions U دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Indo-persian rug U قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored U دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous U دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
polyisotopic U دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
winey U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
bilabiate U دارای دو لب
trilinear U دارای سه خط
fraught with U دارای
odoriferous U دارای بو
iodic U دارای ید
glochidiate U دارای مو
three-legged U دارای سه پا
footy U دارای پا
three legged U دارای سه پا
viniferous U دارای شراب
rifled U دارای خان
vivific U دارای حیات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com