English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
goat antelope نوعی بز که از بعضی جهات شبیه بز کوهی است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rupicolous U شبیه خروس کوهی
rupicoline U شبیه خروس کوهی
hyrax U نوعی خرگوش کوهی
cantarellus U نوعی قارچ کوهی خوراکی
bighorn U نوعی گوسفند کوهی امریکایی
tombolas U نوعی قمار شبیه لوتو
racketball U نوعی بازی شبیه هندبال
speedball U نوعی بازی شبیه فوتبال
speed a way U نوعی بازی شبیه هاکی
keno U نوعی بازی شبیه لوتو
tombola U نوعی قمار شبیه لوتو
chigger U نوعی حشره شبیه کنه
faro U نوعی بازی قمار شبیه بانک
checker U نوعی بازی شبیه جنگ نادر
celesta U نوعی الت موسیقی شبیه پیانو
ocarina U نوعی الت موسیقی شبیه نای
chine chilla U نوعی جانورجونده کوچک شبیه سنجاب
split t U نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
turtle border U حاشیه سماوری [در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
avocados U نوعی میوه شبیه انبه یا گلابی بزرگ
avocado U نوعی میوه شبیه انبه یا گلابی بزرگ
gar U نوعی ماهی که ارواره هایی شبیه منقاردارد
galbanum U نوعی صمغ زرد رنگ که از گیاهی شبیه انقوزه گرفته میشود و مصرف طبی دارد
gold washing U شستن طلائی [نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
glengarry U نوعی کلاه شبیه کلاه بره که کوهستانیهای اسکاتلند بسرمیگذارند
mohair U کرک [نوعی الیاف پروتئینی نازک شبیه پشم که بیشتر از بز و شتر تهیه شده و در بافت قسمت های ظریف بکار می رود.]
escolar U نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
quartz U در کوهی الماس کوهی
quadrantal points U جهات فرعی
central strip U جداکننده جهات
the four cardinal points U جهات اربعه
intercardinal headings U جهات فرعی
intercardinal points U جهات فرعی
in somewise U از پارهای جهات
intermediate points U جهات میانی
scundine quid U از برخی جهات
cardinal headings U جهات اصلی
cardinal points U جهات اصلی
cutting direction of a saw U جهات برش اره
reference line U خط راهنمای تعیین جهات خط برگشت خط مبنا
gooseneck U هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
to box the compass U جهات سی ودوگانه قطب نمارابه ترتیب گفتن
self supporting country U کشوری که از جهات مختلف به خودمتکی و از خارج بی نیازباشد
to orient oneself U جهات چهار گانه خود راتعیین کردن
We ought to (should)examineit in all itsaspects. U باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
pinnulated U شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulate U شبیه برگچه شبیه بالچه
fire bee U نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
pascal U فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
divers U بعضی
some U بعضی
several U بعضی
cretain U بعضی
sometimes U بعضی مواقع
sometimes U بعضی اوقات
occasionally <adv.> U بعضی ازاوقات
alleged U بنابگفتهء بعضی
allegedly U بنابگفتهء بعضی
once in a while <adv.> U بعضی ازاوقات
frequently [quite often] <adv.> U بعضی ازاوقات
bittersweet U نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
piezoelectric U ارتباط در بعضی موادکریستالی
bell-conopy U [سقف بعضی از ناقوسها با سنتوری]
Some children are afraid of the dark. بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
cutin U پوشش خارجی بعضی گیاهان
proconsul U افسر دارای بعضی اختیارات کنسولی
megaspore U هاگدان بزرگ وغیرجنسی بعضی سرخسها
chitin U جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
nurse a grudge <idiom> U احساس تنفر از بعضی مردم را داشتن
hookup U تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
ibex U بز کوهی
gazelles U بز کوهی
orological U کوهی
gazelle U بز کوهی
bote U حق مستاجر به برداشتن چوب برای بعضی مصارف
vanish U بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
hyposensitize U کم شدن حساسیت نسبت به بعضی مواد موجدحساسیت
vanishes U بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
zonate U واقع بروی یک خط مانند بعضی ازهاگهای چندتایی
awn U الت مذکر بعضی از جانوران خزنده و کرمها
index number U مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص
stenosis U تنگ شدن یا انقباض بعضی از مجراهای بدن
draft mode U چاپ با کیفیت پایین روی بعضی چاپگرها
vanishing U بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
vanished U بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
asbestos U پنبه کوهی
row an U سماق کوهی
cardamine U تره کوهی
reedbuck U بز کوهی افریقایی
rock wool U پشم کوهی
brambling U سهره کوهی
rock dove U کبوتر کوهی
rock pigeon U کبوتر کوهی
quartziferous U دارای در کوهی
quartz U بلور کوهی
rowan U سمان کوهی
rowen U سمان کوهی
dittany U اویشن کوهی
dittany U پونه کوهی
transmountain U فرا کوهی
dewberry U یکجورتوت کوهی
broad-leaved garlic U والک کوهی
asbestus U پنبه کوهی
valerian U سنبل کوهی
uphill christie U پیچ کوهی
cuckoo flower U تره کوهی
bellflower U لاله کوهی
silicifoeous U دارای در کوهی
airplane turn U اسکی کوهی
amianthus U پنبهء کوهی
submontane U دامنهای کوهی
bugleweed U گندنای کوهی
amiantus U پنبهء کوهی
chive U پیاز کوهی
gazelles U اهوی کوهی
gazelle U اهوی کوهی
transmontane U فرا کوهی
rock cork U پنبه کوهی
earth flax U پنبه کوهی
colluvial U دامنه کوهی
horse radish U ترب کوهی
deer U اهوی کوهی
oregano U پونه کوهی
wild garlic U والک کوهی
origanum U پونه کوهی
koodoo U بز کوهی خط دار
buckrams U والک کوهی
ladys smock U تره کوهی
ramsons U والک کوهی
highlander U پشت کوهی
bear's garlic U والک کوهی
bear leek U والک کوهی
wood garlic U والک کوهی
intercepting ditch U نهر کوهی
hare bell U سنبل کوهی
orohippus U اسب کوهی
abiston U پنبه کوهی
mountain pine U کاج کوهی
meadowsweet U اسپیره کوهی
mouflon U قوچ کوهی
moufflon U قوچ کوهی
miuntain flax U پنبه کوهی
musmon U قوچ کوهی
musmon U میش کوهی
asses' ears U نوعی گوشه [نوعی شاخه]
rosettes U اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosette U اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
myelin sheath U ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
... however sometimes it just can't be helped. U ... اما بعضی وقتها واقعا کاریش نمی شه کرد.
nylghau U بز کوهی بزرگ درهند
To make a mountain out of a mole - hI'll . U ازکاهی کوهی ساختن
rowanberry U میوه سماق کوهی
foin U دله یاسمور کوهی
wild rue U سداب کوهی اسپند
mountain ash [rowan ] U درخت سمان کوهی
he has cut no ice U کوهی نکنده است
rosemary U اکلیل کوهی رزماری
wormwood U افسنطین برنجاسف کوهی
ground hog U موش خرمای کوهی
eland U گاو کوهی افریقایی
marmot U موش خرمای کوهی
mountain cork U یکجور پنبه کوهی
asbestos cement U سیمان پنبه کوهی
occasional U وابسته به فرصت یا موقعیت مربوط به بعضی از مواقع یاگاه و بیگاه
cabin blower U در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
tuning pipe U نای مخصوص کوک ومیزان کردن بعضی الات موسیقی
filter U چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
filters U چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
zone ride U کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
neural net U مدل ریاضی بعضی پدیده هاکه رفتار عصبی دارند
porcupines U جوجه تیغی خارپشت کوهی
woodchuck U موش خرمای کوهی امریکا
catamount U ادم پس کوهی و وحشی صفت
inyala U یکجور بز کوهی در افریقای جنوبی
catamountain U ادم پس کوهی و وحشی صفت
foot hill تپه ای که در دامنه کوهی باشد.
witch hazel U نارون کوهی گورجین اغاجی
There is a mountain of difficulties . U کوهی از مشکلات وجود دارد
porcupine U جوجه تیغی خارپشت کوهی
autoharp U سنتوری که در ان بعضی ازسیمها را خفه میکنند تاسیمهای ازاد صدا کنند
White Paper U کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Papers U کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
intercepting ditch U جوی کوهی ابروی بالای کند
izard U یکجور شوکا یا بز کوهی درکوههای پیرنه
gemsbuck U بز یااهوی کوهی بزرگ افریقای جنوبی
dieresis U دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
diaeresis U دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
limpet U جانور نرم تن خاره چسب صدف کوهی
chives U پیاز کوهی schoenoprasum Allium از خانوادهی سوسن
gemsbok U بزیا اهوی کوهی بزرگ افریقای جنوبی
limpets U جانور نرم تن خاره چسب صدف کوهی
crown colony U بعضی از کلنیهای ممالک مشترک المنافع انگلیس که مقام سلطنت بر انها نظارت دارد
rule of reason U تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
microspacing U خصوصیت بعضی چاپگرها که به انها امکان میدهد تا درفاصلههای بسیار کوچکی حرکت کنند
Kasim Ushag design U طرح قسیم اوشاق [عشاق] [مربوط به فرش های کاراباغ در قرن نوزدهم میلادی می باشد که در آن ترنج بزرگی به شکل لوزی متن را در بر گرفته و اشکال قلاب مانند در جهات مختلف بافته می شوند.]
stem turn U پیچ موازی با گام برداشتن اسکی کوهی یا درهای
antibiotics U مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotic U مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
parnassian U نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
field alterable control element U یک تراشه که در بعضی سیستمها بکار می رود و به استفاده کننده اجازه میدهدتا ریز برنامه نویسی کند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com