Perdic | خطی که قرنیه چشم را به نقطه ثابتی وصل نماید | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	line of sight U	خطی که قرنیه چشم را به نقطه ثابتی وصل نماید

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	line of vision U	خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
	azimuth U	قوس افقی در جهت گردش عقربه ساعت واقع بین نقطه ثابتی
	junction U	محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
	junctions U	محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
	reference point U	نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
	corneas U	قرنیه
	cornea U	قرنیه
	I have a steady monthly income. U	درآمد ماهیانه ثابتی دارم
	keratotomy U	برش قرنیه
	keratocele U	فتق قرنیه
	corneal U	وابسته به قرنیه
	keratitis U	التهاب قرنیه
	keratitis U	اماس قرنیه
	keratotome U	چاقوی قرنیه شکافی
	onyx U	تاریکی پایین قرنیه
	keratectomy U	دراوردن تیکهای از قرنیه
	staphyloma U	تحدب مثلث قرنیه
	leucoma U	لک قرنیه لک سفید روی چشم
	leukoma U	لک قرنیه لک سفید روی چشم
	karatonyxis U	عمبل اب مرواریدبوسیله سوراخ کردن قرنیه
	distributing U	سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
	distributes U	سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
	stepped motor U	دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
	distribute U	سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
	cartesian structure U	ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
	control point U	نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
	mft U	چند برنامه نویسی با تعداد ثابتی از کارهاof Number Fixed a ultiprogrammingWith
	hit on the fly printer U	چاپگری که در ان کاغذ و یامکانیزم چاپ در حالت ثابتی هستند به نحوی که شروع وتوقفی مورد نیاز نمیباشد
	triple point U	نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
	pull up point U	نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
	foot spot	نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
	bearing U	موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
	picture point U	نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
	ti;me to go U	زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
	causatively U	چنانکه دلالت برسبب نماید
	prepossessingly U	چنانکه جلب توجه نماید
	grandiosely U	بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
	pseudoscope U	شیشهای که کاو را کوژکوژراکاو نماید
	clearing house U	شرکتی که چکها را نقد می نماید
	there is nothing like leather U	هر کسیرا عقل خودبکمال نماید
	incongruously U	بی ی نکه با هم جور باشدیاتطبیق نماید
	clearing houses U	شرکتی که چکها را نقد می نماید
	pointillism U	شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
	free drop U	برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
	switching U	مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
	zeros U	پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
	zeroes U	پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
	zero U	پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
	persuasively U	چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
	an inceptive verb U	فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
	adequately U	باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
	an inceptive U	فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
	epicycloid U	منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
	This company guarantees prompt delivery of goods. U	این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
	to eat humble pie U	پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
	dut of court U	ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
	to the echo U	چنان بلند که تولید انعکاس صدا می نماید
	azimuth U	موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
	approaches U	فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
	approached U	فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
	approach U	فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
	load point U	نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
	mark U	هدف نقطه اغاز نقطه فرود
	marks U	هدف نقطه اغاز نقطه فرود
	keyth rope system U	شبکه زیرزمینی که زهکشهاخط بزرگترین شیب را قطع نماید
	consulage U	هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
	nomothetes U	کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
	constant displacement pump U	پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
	leadsman U	کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
	bit U	تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید
	bits U	تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید
	pyramid spot U	نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
	crossing point U	نقطه تقاطع نقطه تلاقی
	crossing points U	نقطه تقاطع نقطه تلاقی
	flash point U	نقطه الوگیری نقطه افروزش
	holding point U	نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
	appropriation U	در CLتقاضانامه ایست که بستانکاربرای بدهکار می فرستد ودرخواست پرداخت قسمتی ازطلب خود را می نماید
	free carrier U	یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
	roll in point U	نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
	Big Brother U	دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
	gurantee period U	مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
	kelly U	قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
	center of gyration U	نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
	punctuation marks U	علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
	punctuation mark U	علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
	litter relay point U	نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
	fiscal drag U	اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
	endorser U	پشت نویس فردی که پشت سندی راامضاء می نماید
	damage feasant U	درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
	dying declarations U	در CLافهاراتی را گویند که شخص مشرف به موت پس ازاطمینان از قریب الوقوع بودن مرگ خود که مالا" به راستگویی وادارش میکند بیان نماید
	pointillism U	نقاشی نقطه نقطه
	point to point network U	شبکه نقطه به نقطه
	point-to-point connection U	اتصال نقطه به نقطه
	bar automatic U	میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
	exerciser U	وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
	aerating agent U	مادهای که به بتن اضافه میشود تا توزیع حبابهای هوا را در بتن یکنواخت نماید و اثر ان ازدیادمقاومت در مقابل یخبندانهای سخت میباشد
	methought U	چنین بنظرم میرسد چنین می نماید
	break up point U	نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
	endless repeat U	[به هر نوع طرح بندی که کل متن فرش را تا ناحیه حاشیه پر نماید، اطلاق می شود. مثل طرح بته جقه، ماهی درهم، هراتی و غیره.]
	capstan U	میله نوار گردان یا واحد پشتیبانی نوار که باعث میشود نوار به نوک خواندن / نوشتن یا گرداننده منتقل نماید
	accelerators U	ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
	accelerator	ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
	compensation trading U	معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
	lied U	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
	lie U	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
	lies U	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
	hook U	کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
	hooks U	کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
	polkadot U	طرح نقطه نقطه خال خال
	speckle U	نقطه نقطه یا خال خال کردن
	punchation U	نقطه
	ice point U	نقطه یخ
	pricked U	نقطه
	punctum U	نقطه
	punctulate U	نقطه نقطه
	dotty U	نقطه نقطه
	punctation U	نقطه
	punctate U	نقطه نقطه
	point to point line U	خط نقطه به نقطه
	dotting U	نقطه
	dot U	نقطه
	prick U	نقطه
	pricking U	نقطه
	pricks U	نقطه
	neel point U	نقطه نل
	ice melting point U	نقطه یخ
	speck U	نقطه
	point U	نقطه
	point to point U	نقطه به نقطه
	specks U	نقطه
	spotter U	نقطه نقطه
	full stops U	نقطه
	speckle U	نقطه
	ellipsis U	سه نقطه [...]
	jots U	نقطه
	jotted U	نقطه
	two dots one dash line U	خط دو نقطه یک خط
	tittle U	نقطه
	full stop U	نقطه
	jot U	نقطه
	stpular U	نقطه نقطه
	period U	نقطه
	spots U	نقطه
	spot U	نقطه
	periods U	نقطه
	fire point U	نقطه شعله
	face off spot U	نقطه رویارویی
	f.n.p U	نقطه گداز
	extreme point U	نقطه حدی
	exchange point U	نقطه تعویض
	entry point U	نقطه دخول
	entry point U	نقطه ورود
	equilibrium point U	نقطه تعادل
	equivalence point U	نقطه هم ارزی
	exit point U	نقطه مرگ
	estimated position U	نقطه تخمینی
	estimated position U	نقطه براوردی
	eutectic point U	نقطه اوتکتیک
	eutetic point U	نقطه اتکتیک
	exit point U	نقطه خروج
	semi-colons U	نقطه ویرگول
	exit point U	نقطه خروجی
	semi-colon U	نقطه ویرگول
	fire point U	نقطه اشتعال
	yellow spot U	نقطه زرد
	growing point U	نقطه رویش
	yeild point U	نقطه تسلیم
	gutty U	نقطه دار
	whole hog U	تادورترین نقطه
	weak square U	نقطه ضعف
	weak point U	نقطه ضعیف
	water point U	نقطه تقسیم اب
	igniting point U	نقطه احتراق
	igniting point U	نقطه اشتعال
	ignition point U	نقطه افروزش
	ignition point U	نقطه اشتعال
	image element U	نقطه تصویر
	fusion point U	نقطه گداز
	fusing point U	نقطه ذوب
	fixation point U	نقطه تثبیت
	fixed point U	نقطه ثابت
	flash point U	نقطه اشتعال
	zero point U	نقطه صفر
	flash point U	نقطه احتراق
	stagnation point U	نقطه ایستائی
	yield point U	نقطه تسلیم
	yield point U	نقطه شکست
	frost point U	نقطه شبنم
	image point U	نقطه تصویر
	endmost U	اقصی نقطه 0
	branchpoint U	نقطه انشعاب
	checkout point U	نقطه وارسی
	choice point U	نقطه گزینش
	cold spot U	نقطه سرماگیر
	compensation point U	نقطه موازنه
	congealing point U	نقطه انجماد
	setting point U	نقطه انجماد
	critical point U	نقطه بحرانی
	check point U	نقطه ازمایش
	check point U	نقطه مقابله