English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
triangulation U تقسیم ناحیهای به مثلثهای مجاور هم جهت مساحی سه گوش سازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
balkanize U ناحیهای را بقطعات ریز تقسیم کردن
buffer duo U دو پیاده مجاور در برابر دوپیاده مجاور با یک عرض فاصله
interleaving U تقسیم فضای ذخیره سازی به قسمتهایی به طوری که هر یک جداگانه قابل دستیابی اند
limitrophe U مجاور مرزی مجاور
divisor U عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous U تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
vernier U درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
segmentation U تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
adjacent rows U ردیف های مجاور [رج های مجاور]
surveys U مساحی
plumbing U مساحی
geodesy U مساحی
survey U مساحی
perambulation U مساحی
surveyed U مساحی
surveying U مساحی
baseband U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
chain U زنجیر مساحی
chains U زنجیر مساحی
measuring tape U نوار مساحی
geodesy U علم مساحی
band chain U زنجیر مساحی
surveyed U مساحی کردن
surveyor's chain U زنجیر مساحی
measuring chain U زنجیر مساحی
survey U مساحی کردن
horizontal taping U مساحی افقی
levelling rod U دستک مساحی
surveys U مساحی کردن
trellis coding U روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
prospected U اکتشاف کردن مساحی
prospecting U اکتشاف کردن مساحی
geodesist U متخصص علم مساحی
survey U زمین پیمایی مساحی
circumferentor U زاویه سنج مساحی
surveying U مساحی نقشه برداری
geodesy U مساحی کردن زمین
surveyed U زمین پیمایی مساحی
double tape U نوار مساحی مضاعف
prospects U اکتشاف کردن مساحی
surveyor's level U تراز مساحی یا پیمایش
surveys U زمین پیمایی مساحی
topography U مکان نگاری مساحی
geodetic U مربوط به مساحی خط اقصر
prospect U اکتشاف کردن مساحی
subdivide U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdividing U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
fanion U پرچم مساحی ونقشه برداری
regional U ناحیهای
zonal U ناحیهای
regionally U ناحیهای
zonular U ناحیهای
sector U کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sectors U کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
regional gap U شکاف ناحیهای
zone U ناحیهای شدن
zones U ناحیهای شدن
area search U جستجوی ناحیهای
communal relationship U روابط ناحیهای
regional development U توسعه ناحیهای
area graph U نمودار ناحیهای
zonal U مداری ناحیهای
selective quenching U سردکنندگی ناحیهای
zonary U مداری ناحیهای
parochial U ناحیهای محدود
rectification U یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
suburban or local railway U راه اهن ناحیهای
chemosphere U ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر
conventions U باره مسائل حزبی ناحیهای
convention U باره مسائل حزبی ناحیهای
piedmont U ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
territoriality U ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
territorialism U ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
patagonia U ناحیهای درجنوب ارژانتین وشیلی
line of engagement U ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
stratosphere U ناحیهای یا لایهای دراتمسفربین تروپوپوز و استراتوپوز
chorographic U وابسته بنقشه برداری جغرافیایی از ناحیهای
next U مجاور
proximal U مجاور
nigh U مجاور
near by U مجاور
vicinal U مجاور
vicinage U مجاور
neighbor U مجاور
coterminous U مجاور
circumjucent U از هر سو مجاور
conterminous U مجاور
nearby U مجاور
adjoining U مجاور
contiguous U مجاور
abutting U مجاور
vicinity U مجاور
neighbouring U مجاور
adjacent U مجاور
appressed U مجاور
inversions U ناحیهای در اتمسفر که در ان میزان افت منفی میباشد
enclave U ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
chorography U نقشه برداری وتوضیح وضع جغرافیایی ناحیهای
inversion U ناحیهای در اتمسفر که در ان میزان افت منفی میباشد
enclaves U ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
adjacent U مجاور همسایه
gravesides U مجاور قبر
proximal stimulus U محرک مجاور
graveside U مجاور قبر
contiguous zone U منطقه مجاور
adjoining U نزدیک مجاور
border U مجاور بودن
against U پیوسته مجاور
bordered U مجاور بودن
neighbors U نزدیک مجاور
neighbour U نزدیک مجاور
neighbours U نزدیک مجاور
adjacent lines U خطهای مجاور
paranephric U مجاور کلیه
adjacent video U ویدئو مجاور
aduacent sound U صدای مجاور
parahepatic U مجاور کبد
collateral U همسایه مجاور
adjoins U مجاور بودن
adjoined U مجاور بودن
bordering U مجاور بودن
abuttals U زمین مجاور
abuttal U زمین مجاور
abuting surface U سطح مجاور
vicinal dihalide U دی هالید مجاور
adjoin U مجاور بودن
anal U مجاور مقعد
clip U انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
exclave U ناحیهای که ازکشوری جداشده وخاک بیگانه انرافراگرفته باشد
clips U انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
clippings U انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
clipped U انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
image U ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
images U ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
regional agency U موسسات ناحیهای موسساتی با صلاحیت محدودبه ناحیه خاص
bit map U ناحیهای در کامپیوتر که برای گرافیک نگهداری شده است
zone of rock fracture U ناحیهای از سنگ کره که دارای سنگهای شکافدار میباشد
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
fairground U ناحیهای که مخصوص برگذاری بازار مکاره یاسیرک ونمایشگاه ها میباشد
fairgrounds U ناحیهای که مخصوص برگذاری بازار مکاره یاسیرک ونمایشگاه ها میباشد
adjacent point نقطه های مجاور
surrounding U احاطه کننده مجاور
guiding U عضلات کمکی مجاور
anchimeric assistance U کمک گروه مجاور
allele U ژنهای ناهمسان مجاور
monkey chatter U تداخل کانال مجاور
adjacent channel interfernce U تداخل کانال مجاور
colocate U در مجاور هم قرار دادن
garbage U واسط رادیویی از کانالهای مجاور
appressed U کاملا نزدیک و مجاور چیزی
hand-to-hand U دست بدست یکدیگر مجاور
hand to hand U دست بدست یکدیگر مجاور
adjacent U دو میدان متصل به دو گروه مجاور
infarct U ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
wraparound U توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
nipped U فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nip U فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
hydro U هتل یامهمانخانهای که مجاور اب معدنی ساخته میشود
nips U فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
calculating U دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials U وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
overlap tell U رله اطلاعات مربوط به هدف یا دشمن به ایستگاههای مجاور
induce U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
dot U فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
inducing U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induced U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induces U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
I could have sworn that there was somebody in the next room . U می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
contiguous U فایل ذخیره شده در مجموعهای از شیارهای دیسک مجاور هم
dotting U فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
base pitch U فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
compass compensation U تنظیم قطب نما از نظر اثر نیروی مغناطیسی فلزات مجاور
jagger U الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant U کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
images U ناحیهای ز میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند
enzootic U مرض همه گیر دامها امراض فصلی و ناحیهای دامها
soft clip area U محدودیتهای ناحیهای که در ان داده میتواند روی دستگاه ترسیم کننده نمایش داده شود
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
refresh memory U واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
pre-treatment U عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
photo pattern generation U تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
one level address U سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
frustration U خنثی سازی محروم سازی
ouster U بی بهره سازی محروم سازی
subjugation U مقهور سازی مطیع سازی
frustrations U خنثی سازی محروم سازی
imagery U مجسمه سازی شبیه سازی
formularization U کوتاه سازی ضابطه سازی
irritancy U پوچ سازی باطل سازی
colours U امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
colour U امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
erasable U 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saves U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com