English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
adjacent channel interfernce U تداخل کانال مجاور
monkey chatter U تداخل کانال مجاور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
buffer duo U دو پیاده مجاور در برابر دوپیاده مجاور با یک عرض فاصله
channeled U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
limitrophe U مجاور مرزی مجاور
channeling U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channelled U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeled U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channels U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channel U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
queue U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queued U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queueing U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queues U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
bed levels U نقاط ارتفاعی کف کانال درامتداد محور کانال
adjacent rows U ردیف های مجاور [رج های مجاور]
bra U سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند
bras U سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند
interference U تداخل
beat U تداخل
beats U تداخل
intercurrent U تداخل کننده
cross talk U تداخل صدا
electrical interface U تداخل الکتریکی
electronic interfrence U تداخل الکترونیکی
suppressor U مقاومت ضد تداخل
interference U تداخل امواج
interference eliminator U صافی تداخل
interfrometry U تداخل سنجی
interfrometer U تداخل سنج
anti interference device U دستگاه ضد تداخل
constructive interference U تداخل فزاینده
anti interference capacitor U خازن ضد تداخل
interferometer U تداخل سنج
cross talk U تداخل صحبت
interference filter U صافی تداخل
beat frequency U فرکانس تداخل
impenetrableness U خاصیت عدم تداخل
diathermy interference U تداخل امواج دیاترمی
bleeding U باند تداخل امواج
interference zone U ناحیه ی تداخل امواج
interference area U ناحیه ی تداخل امواج
radio frequency interference U تداخل فرکانس رادیویی
cross talk U تداخل صداها در تلفن
cross talk U تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
inductive interference voltage U ولتاژ تداخل امواج القائی
babbled U تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
babbles U تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
babble U تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
cross fire U تداخل دومکالمه تلفنی یا تلگرافی باهم
high frequency interference U تداخل امواج فرکانس بالا سیگنال مزاحم
near by U مجاور
neighbor U مجاور
vicinity U مجاور
conterminous U مجاور
proximal U مجاور
neighbouring U مجاور
contiguous U مجاور
nearby U مجاور
coterminous U مجاور
nigh U مجاور
appressed U مجاور
abutting U مجاور
adjacent U مجاور
adjoining U مجاور
next U مجاور
vicinage U مجاور
vicinal U مجاور
circumjucent U از هر سو مجاور
adjacent lines U خطهای مجاور
adjacent video U ویدئو مجاور
aduacent sound U صدای مجاور
abuting surface U سطح مجاور
anal U مجاور مقعد
adjoins U مجاور بودن
adjoined U مجاور بودن
adjoin U مجاور بودن
bordered U مجاور بودن
abuttals U زمین مجاور
contiguous zone U منطقه مجاور
adjoining U نزدیک مجاور
abuttal U زمین مجاور
against U پیوسته مجاور
collateral U همسایه مجاور
gravesides U مجاور قبر
graveside U مجاور قبر
adjacent U مجاور همسایه
bordering U مجاور بودن
paranephric U مجاور کلیه
parahepatic U مجاور کبد
vicinal dihalide U دی هالید مجاور
proximal stimulus U محرک مجاور
neighbors U نزدیک مجاور
neighbour U نزدیک مجاور
neighbours U نزدیک مجاور
border U مجاور بودن
basic U بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics U بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
colocate U در مجاور هم قرار دادن
anchimeric assistance U کمک گروه مجاور
allele U ژنهای ناهمسان مجاور
guiding U عضلات کمکی مجاور
surrounding U احاطه کننده مجاور
adjacent point نقطه های مجاور
biplane interference U تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
garbage U واسط رادیویی از کانالهای مجاور
hand-to-hand U دست بدست یکدیگر مجاور
hand to hand U دست بدست یکدیگر مجاور
adjacent U دو میدان متصل به دو گروه مجاور
appressed U کاملا نزدیک و مجاور چیزی
interlocked U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocking U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlock U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
hydro U هتل یامهمانخانهای که مجاور اب معدنی ساخته میشود
nips U فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nip U فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nipped U فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
simulations U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulation U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
contiguous U فایل ذخیره شده در مجموعهای از شیارهای دیسک مجاور هم
dot U فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
dotting U فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
induced U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induces U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induce U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
inducing U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
overlap tell U رله اطلاعات مربوط به هدف یا دشمن به ایستگاههای مجاور
I could have sworn that there was somebody in the next room . U می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
crosstalk U سیگنالهی ناخواسته درمجموعهای از مدارات ارتباطی یا کامپیوتری که ازوجود ترافیک در کانالهای دیگر یا از تداخل ناشی میشود
base pitch U فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
triangulation U تقسیم ناحیهای به مثلثهای مجاور هم جهت مساحی سه گوش سازی
compass compensation U تنظیم قطب نما از نظر اثر نیروی مغناطیسی فلزات مجاور
overlap U تداخل رنگ ها [خصوصا در لبه طرح ها و موقع تعویض رنگ در نقشه]
background noise U در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
photo pattern generation U تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
radio interference U تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
inductive interference U تداخل امواج القائی انترفرنس القائی
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
tunnels U کانال
tunnelled U کانال
canal U کانال
grooves U کانال
canaliculus U کانال
canal bridge U پل کانال
cut U کانال
cuts U کانال
routes U کانال
groove U کانال
conduit U کانال
sliding channel U کانال
conduits U کانال
tunneling U کانال
route U کانال
tunneled U کانال
duct U کانال
channeling U کانال
ship canal U کانال
channel U کانال
channelled U کانال
channels U کانال
channeled U کانال
canals U کانال
tunnel U کانال
diffraction U تجزیه نور در اثر تداخل انحنای نور انکسار نور
monochrome channel U کانال تکرنگ
irrigation channel U کانال ابیاری
mid channel U مرکز کانال
berm U هره کانال
main canal U کانال اصلی
mid channel U وسط کانال
multichannel U با بیشتر از یک کانال
offtake canal U کانال گیرنده
ascension pipe U کانال سرازیری
luminance channel U کانال روشنایی
canalization U کانال سازی
channel access U دستیابی کانال
telephone channel U کانال تلفن
telephone conduit U کانال تلفن
data channel U کانال داده
headwater channel U کانال اباره
headrace U کانال اباره
grade of channel U درجه کانال
y channel U کانال ایگرگ
feeder canal U کانال تغذیه
duplex channel U کانال دو طرفه
digital channel U کانال رقمی
diversion cannel U کانال انحرافی
instruction pipeline U کانال اطلاعات
scanner channel U کانال پیمایشگر
cross-Channel U برقراریارتباطومسافرت از کانال
channel capacity U فرفیت کانال
output channel U کانال خروجی
channel command U فرمان کانال
channel interceptor U کانال چندراهه
channel switch U کلید کانال
channel type U کانال تایپ
communication channel U کانال ارتباطی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com