Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 48 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
your presence is requested
U
خواهشمند است حضور بهم رسانید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
requested
U
خواهش
requested
U
درخواست
requested
U
تقاضا خواسته
requested
U
خواستار شدن
requested
U
تمناکردن
requested
U
تقاضا کردن درخواست کردن
requested
U
تقاضا
requested
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requested
U
درخواست می کنم
requested
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested
U
متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند
requested
U
تقاضا برای چیزی
we are requested
U
خواهشمند است که
requested
U
چیزی که کسی تقاضایش را دارد
in your presence
U
در حضور شما
in the presence of ...
U
در حضور ...
in my presence
U
در حضور من
[حقوق]
presence
[of somebody]
U
حضور
[کسی]
[حقوق]
presence
U
حضور
in your presence
U
در پیش شما
presence
U
درنظر مجسم کننده
presence
U
پیش
presence
U
پیشگاه
presence
U
وجود
presence
U
بود
presence
U
شخصیت
presence
U
فرستی در یکان
presence
U
وقوع وتکرار
Is my presence absolutely necessary?
U
آیا حضور من لازم است؟
presence of mind
U
حاضر ذهنی هوشیاری
presence of mind
U
متانت
Please oblige us by your presence .
U
با تشریف فرمایی خودت بر مامنت بگذارید
presence of mind
U
حضور ذهن
point of presence
U
شماره دستیابی تلفن برای تامین کننده سرویس که برای اتصال به اینترنت از طریق مودم به کار می رود
imposing presence
U
هیبت
imposing presence
U
وقار
imposing presence
U
نفوذ
to excuse any ones presence
U
کسیرا ازحضورمعاف کردن ازحضورکسی صرف نظرکردن
presence chamber
U
بار گاه
presence chamber
U
اطاق بار یا پذیرایی
page of presence
U
لقب هایی که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
performed in one's presence
U
حضوری
trial in presence of the parties
U
دادرسی حضوری
He has great presence of mind.
U
آدم حاضرالذهنی است
Saving your presence . present company excepted .
U
بلانسبت شما !
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father.
U
جلوی پدرش سیگار نمی کشد
Her teacher's presence caused her considerable discomfort.
U
بودن دبیر او
[زن]
احساس ناراحتی زیادی برای او
[زن]
ایجاد کرد.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com