English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 43 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wedding favour U گل یا نوار سفید که به افتخارعروسی به جامه خود میزنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wedding U جشن عروسی
wedding U عروسی
d. wedding U جشن شصتمین سال عروسی
wedding party U مجلس عروسی یا عقد کنان
wedding day U روز عروسی جشن سالیانه عروسی
wedding cake U کلوچهای که در عروسی به مهمانان میدهند و برای دوستانی ....میفرستند
to drive a wedding into U رخنه کردن در
to drive a wedding into U شکافتن
golden wedding U جشن پنجاهمین سال عروسی
diamond wedding U شصتمین یا هفتادوپنجمین سال عروسی
silver wedding U بیست وپنجمین سال عروسی
white wedding U عروسیکهدرکلیساصورتمیگیرد
wedding ring انگشتر عروسی
wedding rings U حلقه انگشتری نامزدی یاعروسی
born in lawful wedding U حلال زاده
We have a wedding ceremony comin off. U جشن عروسی در پیش داریم
to come dressed in your wedding finery U با لباس عروسی آمدن
a wedding with all the trimmings [fixings] U یک عروسی با هر چیزی که باهاش می آید
favour U همراهی
in favour of U به نفع
favour U طرفداری مرحمت کردن
favour U همراهی یا طرفداری کردن با
favour U التفات
favour U مساعدت
by favour of U بدستیاری
by favour of U بامرحمت
by favour of U توسط
by favour of U بمساعدت
favour U توجه مرحمت
in favour of U بر له
in favour of U به حساب
favour U نیکی کردن به طرفداری کردن
p in favour of a person U تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
to court favour U توجه و التفات کسی را طلب کردن
the odds are in our favour U احتمالات بسوی ما متمایل است یا می چربد
To beg (solicit ) someone favour . U از کسی منت کشیدن
to fall from favour [with someone] [Britisch E] U از چشم [کسی] افتادن
to curry favour [British E] /favor [American E] with somebody U هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن
to curry favour [British E] /favor [American E] with somebody U برای کسی خود شیرینی کردن
The senator argued in favour of lowering the tax. U سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover. U برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
I accept your invitation most gratefully . I accept your invitation and regard it as a favour . U دعوت شما را با منت قبول می کنم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com