English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
weak letters U حروف عله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
weak U کم زور
weak U کم دوام
weak U کم بنیه
weak U کم رو
weak U کم مقاومت
weak U سست کم دوام
weak U ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weak U سست
weak U ضعیف
weak current U جریان ضعیف
weak minded U سبک مغز
weak minded U دارای روحیه ضعیف
weak minded U ضعیف الاراده
weak minded U سست عنصر
weak industry U صنعت کساد
weak mixture U مخلوط ضعیف
weak point U نقطه ضعیف
weak safety U جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
weak side U زمین دور از توپ
weak side U حمله باتعداد کم جبههای با تعدادکمتر بازیگر
he is mentally weak U عقلا ضعیف است
his english is weak U مایه انگلیسی اوکم است
weak industry U صنعت ضعیف
weak sighted U دارای چشم کم سو
weak intellect U سبک مغزی خبطی کم عقلی
weak eyed U دارای چشم کم سو
weak knees U زانوی سست بی ثباتی بی عزمی
weak economy U اقتصاد ضعیف
weak constitution U بنیه ضعیف ضعف بنیه مزاج ضعیف
the mareet was weak U سست بود
the mareet was weak U بازار
weak currency U پول ضعیف
weak square U خانه ضعیف شطرنج
weak square U حفره سوراخ
weak square U نقطه ضعف
weak-kneed U بی اراده
weak-kneed U بی تصمیم
weak-kneed U سست عنصر
weak-kneed U سست زانو
weak kneed U بی تصمیم
weak kneed U سست عنصر
weak kneed U بی اراده
weak kneed U سست زانو
weak hearted U سبک مغز
weak tea U چای کمرنگ
weak interaction U کشش هسته ای ضعیف [فیزیک]
weak tradition U حدیث ضعیف
as weak as water <idiom> U کم جرات
as weak as water <idiom> U بزدل
weak in health <adj.> U سست و کاهل
weak in health <adj.> U کسل
weak interaction U نیروی هسته ای ضعیف [فیزیک]
Are there any letters for me? U من نامه ای ندارم؟
letters U اثارادبی
letters U نوشته
letters U نامه
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U کاغذ ادبیات
letters U حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
letters U مراسله
letters U حرف چاپی
letters U حرف
letters U حرف الفباء
letters U سند
letters U باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده
letters U نویسه
letters U معرفی نامه
letters U معرفت دانش
open letters U نامه سر گشاده
abbreviated letters U حروف مقطعه
belles letters U ادبیات
commonwealth of letters U گروه نویسندگاه
commonwealth of letters U جمهورنویسندگاه یا مولفین
form letters U فرم نامه
letters of marque U حکم ضبط اموال بیگانگان
love letters U نامه عاشقانه
covering letters U نامه پوششی
covering letters U نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
covering letters U نامه توضیحی
letters testamentary U حکم یا خطاب دادگاه ذی صلاحیت
a man of letters U اهل قلم
block letters U حروف جداودرشت
I have some letters to write . U چند تا کاغذ باید بنویسم
chain letters U نامهی زنجیری
letters missive U نامه رسمی پادشاه که در ان کسی برای اسقفی گماشته شده است
letters of administration U قیم نامه
letters patent U نامه سرگشاده یا فرمانی که از طرف شاه به صاحب اختراعی داده شود
rogatory letters U نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
republic of letters U گروه ادبا
republic of letters U جمهور اهل ادب
print letters U دستخطی که مانند چاپ یاحروف چاپی باشد
palatal letters U حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظمیشوند
nassal letters U حروف تو دماغی
nassal letters U حروف غنه
letters patent U نامه سرگشاده
letters testamentary U حکم وصایت
letters testamentary U خطاب به وصی دائربه اشتغال بامروصایت
letters patent U نامهای است که به وسایل مختلفه به مردم عرضه میشود تا ازمضمون ان همگان اگاه شوند
letters rogatory U نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
signal letters U معرف
small letters U حروف کوچک چون bوa
letters of administration U حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
letters of procurator U وکالت نامه
letters of reprisal U اجازه نامه انتقام
uncial letters U حروفی که در کتابهای خطی سدههای 8 میلادی بکارمیبردند....بحروف درشت
letters of administration U سند مدیریت ترکه
letters of administration U اختیارنامه قیمومت
the profession of letters U تالیف
the profession of letters U نویسندگی
letters of request U rogatory
letters patent U نامه سرگشوده
swamped with letters U کاغذ پیچ
swamped with letters U غرق نامه
letters patent U نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند
A strong (weak)coffee (tea,etc. ) U قهوه ( چای وغیره ) پررنگ (کم رنگ )
letters shift ltrs U مبدله حروف
In capital(block)letters. U با حرف بزرگ ؟( دستی یا چاپ؟ )
lingual letters or linguals U حروف زبانی یا ذولقی
to space out letters [text] U فاصله گذاری [بین حروف را بیشتر کردن] [رایانه شناسی ] [چاپ]
I remembered to post the letters . U یادم بود که نامه ها را پست کنم
amateur station call letters U علامت فرستنده تفننی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com